«به طور متوسط برای هر فیلم یا سریال شاید تا ده زیرنویس فارسی وجود داشته باشد، هرچند با ایدهآلها فاصلهی بسیاری داریم، اما میتوان تضمین کرد از بین این ده زیرنویس، حداقل دو یا سه تای آنها زیرنویسهایی باشند که از لحاظ مفهومی و حتا نگارشی وضعیت مورد قبول و حتا فراتری را داشته باشند.» این را میلاد بابانژاد در پاسخ به مطلب «گوشت زبان فارسی زیر ساطور زیرنویسها» نوشته است. من نیز در آن یادداشت سعی کرده بودم به همین تفاوت فاحش میان محصولات خوب و بد اشاره کنم و برای شرح وضعیت غالب، یعنی زیرنویسهای بیکیفیت، استثنائات را کنار گذاشته بودم. بنابراین مخاطب آن نوشتار، کسانی نیستند که از روی علاقه و بیچشمداشت مالی دست به کار زیرنویس میزنند. آن مقاله میکوشید به صنعت زیرزمینیای بپردازد که در غیاب نظارت و نقد فرهنگی، آثار مخربی بر زبان فارسی دارد.
نکته دیگر این است که از نظر من هم مترجمان و تکثیرکنندگان فیلم لزوماً یکی نیستند. خود من نیز تجربیاتی در زمینههای مشابه داشتهام و شاید بهتر بود این موضوع واضح تر بیان میشد. حضور بیاجر و مزد و از سر خیرخواهی بعضی جوانان در این عرصه مغتنم است. اینان کسانی اند که در بلبشویی که مهندسی فرهنگیِ دولتی ساختهاست، به روشی که فکر میکنند درست است، سعی دارند علاقهمندان را به علائقشان نزدیکتر کنند. تیغ نقد را باید بر روی کسانی گشوده نگاه داشت که اجازه بدهید بگوییم به طور "حرفهای" درگیرِ زیرنویس کردن و تکثیر دیویدی اند و همانها هم هستند که روی مخاطبان تأثیر بیشتری میگذارند، چون بازار اصلی و گستردهی دیویدی در دست آنها ست.
زیرنویس خوب دست مخاطب عام نمی رسد
از این که بگذریم بحث اصلی بر سر «بازار دیویدی» و تأثیر آن بر زبان فارسی ست، نه مثلاً استفاده از زیرنویسهای SRT. وقتی از بازار و مخاطب سخن میگوییم، مقصودمان همان بازار گستردهای ست که در میان مخاطبان «عام» جریان دارد. مگر چند درصد از انبوه مخاطبان از همهی اقشار توان و امکان این را دارند که به یک فیلم زیرنویس اضافه کنند و آن را برای خودشان با فرمت VOB آماده کنند؟ بسیاری از مخاطبان حتا نمیدانند فیلمها را با زیرنویس SRT هم میتوان در کامپیوتر دید. یا اگر هم بدانند، ترجیح میدهند آن را با اعضای خانواده و در تلویزیونشان ببینند. بخشی دیگر هم که میدانند آیا وقت و حوصلهی آن را دارند که از سایتهای تورنت فیلمهای مورد علاقهشان را دانلود کنند و برایشان زیرنویس بگذارند؟ و وقت و حوصلهو بلدیاش را هم داشته باشند، آیا سرعت اینترنت ایران چنین اجازهای را به آنها میدهد؟
به این ترتیب است که آنان نیز به سراغ دیویدیهایی میروند که حاضر و آماده، آن هم با قیمت بسیار نازل، در این بازار زیرزمینی موجود است. بنابراین، اگر باز هم این حرف بر دوستان داوطلب گران نیاید، باید گفت کسانی که به صورت ذوقی و داوطلبانه زیرنویسها را ترجمه میکنند، اثرشان بر زبان جامعه به مراتب کمتر از کسانی ست که در بازار گستردهی دیویدی فعال اند.
این فعالان بازار زیرنویس ممکن است خود دو دسته باشند: آنهایی که خودشان دست به ترجمه و تکثیر میزنند و آنهایی که ترجمهی مترجمان ذوقی را برمیدارند و روی فیلمها میگذارند و تکثیر میکنند و میفروشند. در این صورت محصول گروه اول معمولاً (و البته نه همیشه) همان عیوبی را دارد که در یادداشت قبلی عنوان کردهام. در محصولات گروه دوم اما احتمالاً (و نه حتماً) غلطهای کمتری دیده میشود، زیرا مترجمی داشته که کارش را از سر ذوق و علاقه انجام داده و برای نتیجهی کارش دل سوزانده است. اما مخاطب چه طور میتواند این دو گروه را از هم تشخیص دهد؟ آن چه مخاطب میبیند «ارائهای از لادن دیویدی» ست یا مترجمش «سعید و آیدا» هستند. این اسامی چه چیزی را برای مخاطب روشن میکنند؟ این افراد در تولید این دیویدی تا چه اندازهسهیم بودهاند؟ آنها فقط مترجم اند یا زیرنویسکن یا مترجم/زیرنویسکن؟
مشکل آمار و اغراق
یکی دیگر از نکاتی که در یادداشت قبلی بحثانگیز شد، اغراق در آمار زیرنویسهای بد است. همچنانکه آقای بابانژاد نیز تأیید کرده است، این نسبت آماری چندان هم اغراقآمیز نیست. اما اختلاف نظری هم اگر در این مقدار باشد، خود تأییدی ست بر اصل بحث یعنی همین که که در یادداشت قبلی هم بیان شده بود: مادامی که گروهی بدون هویت واقعی یا کامل و در شکلی زیرزمینی، به ترجمه و زیرنویس دیویدیها مشغول باشند، ارزیابی دقیق و آماری فعالیتشان ممکن نیست و ارزیابی ما صرفاً میتواند بر اساس محاسبات شخصی و تجربیات خود و اطرافیان باشد. همچنانکه مرجع من در نوشتن آن مقاله، اطلاعاتی ست بر مبنای مشاهدات و تجربیات خودم به عنوان یک فیلمساز و مترجم و برخی از دوستان فرهنگیام که به موضوع زبان فارسی آگاهی و حساسیت دارند. آمار دادن برای من مقدور نیست، همچنانکه مخالفان این دیدگاه نیز نمیتوانند هیچ آمار قابل اتکایی بدهند. این خصلتِ فعالیت زیرزمینی ست که دقیقاً بازار زیرنویس و تولید دیویدی هم از جملهی آنها ست.
در این میان، کاری که ما میتوانیم انجام دهیم، نوشتن از همین تجربیاتمان است تا بتوانیم جنبههای موضوع را روشنتر کنیم و نظرات خود را به شکل مدون و اصولی مطرح کنیم تا در نبود امکان ارزیابی رسمی، بتوانیم جنبههای مختلف و نقاط قوت و ضعف این پدیدهی اجتماعی را در حد خودمان ارزیابی کنیم.
سرکنگبین مهندسی فرهنگی موجب صفرا شد
یکی دیگر از واکنشهای تأملبرانگیز به مطلب «گوشت زبان فارسی زیر ساطور زیرنویسها» مخالفتهای شدید با نظارت دولتی بود. برخی تصور کردهاند آن مطلب در پیِ تجویز یک نسخهی دولتی برای نظارت بر توزیع فیلمهای خارجی بوده است. به نظرم چنین تجویزی، در صورت صحت تصور هم، از همان ابتدا مردود است، چون همین حالا هم نهادی تحت عنوان "مؤسسهی رسانههای تصویری" برای این کار وجود دارد. اگر این نهاد کارآمد بود، تا به حال بازار زیرزمینی فیلمهای خارجی را برچیده بود. ولی همان گونه که در یادداشت پیشین نیز اشاره شد، بگیر و ببندهای دولتی نه تنها به ارتقای سینمای داخلی کمک نکرده بلکه با زیرزمینی کردن توزیع فیلمهای خارجی، سبب شده این حیطه از بخش رسمی فعالیتهای فرهنگی جامعه بیرون بیفتد.
نتیجهی چنین اتفاقی در اولین مرحله، بیرون افتادن از حوزهی نقد است. هر فیلم و به طور کلی هر اثر هنری اگر به شکلی رسمی در جامعه اجازهی بروز و عرضه داشته باشد، در معرض نقد صاحبنظران و اهل فرهنگ نیز قرار میگیرد و مخاطبان نیز نسبت به آن واکنش عمومی نشان میدهند. به این ترتیب عرضهکنندگان خود را در برابر افکار عمومی مسئول میدانند و نسبت به کیفیت آثارشان دقت بیشتری به خرج میدهند. ضمن این که اگر عرضهی دیویدیِ فیلمهای خارجی شکل رسمی به خود بگیرد، ساز و کار اقتصادی آن هم رسمی خواهد شد و به این ترتیب عرضهکنندهی دیویدی دقت بیشتری در تولید کالایش به خرج میدهد تا مشتری بیشتری داشته باشد.
زیرزمینی بودن بخشی از نظام فعلی سانسور است
اما در این وضع نیز پیشاپیش فرضی ناگفته وجود دارد و آن سانسور دولتی ست. اگر بپذیریم فیلمهای خارجی به شکل رسمی اجازهی توزیع بیابند، پیشاپیش سانسور آنها را پذیرفتهایم. به این ترتیب شاید با توجه به وضعیت فعلی آزادیهای اجتماعی، مجبور شویم به شطرنجی کردن اندام های برهنه بازیگران زن رضایت دهیم و به این طریق، با بیرون کشیدن صنعت توزیع فیلمهای خارجی از زیرِ زمین، به آن سر و سامان بدهیم. چنین فرضی هم ناممکن است، چون در این میان فیلمهای بسیاری خواهند بود که کارشان از شطرنجی کردن گذشته است و قطعاً اجازهی توزیع نخواهند یافت و باز وارد شبکهی زیرزمینی خواهند شد. به این ترتیب شبکهی زیرزمینی باز هم به حیاتش ادامه میدهد و چون فارغ از مسائلی چون مالیات، میتواند محصولاتش را ارزانتر بفروشد و درضمن مجبور به رعایت هیچسانسوری هم نیست، همیشه مانع پا گرفتن بخش رسمی خواهد بود.
شاید بتوان راه حلهای دیگری ارائه داد، مثل طبقهبندی فیلمها بر مبنای شرایط جامعهی ایرانی، اما راه حل هر چه باشد، موضوع این بحث نیست. جان سخن در مقالهی «گوشت زبان فارسی زیر ساطور زیرنویسها» این است که مسائل فرهنگی شاخهها و جنبههای متعددی دارند که نمیتوان به آسانی از کنارشان گذشت. ممنوعیت فیلمهای خارجی به قصد حمایت از سینمای داخلی یا جلوگیری از اثرگذاری فرهنگ غرب، دارد روی همان سینما و روی همان فرهنگی اثر نامطلوب میگذارد که مسئولان دولتی داعیهی دفاع از آن را دارند. اگر این موضوع برای اهل فرهنگ و نیز مسئولان فرهنگی مهم است، باید نسبت به این وضعیت واکنش نشان دهند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر