در کنار راسته کتابفروشیهای نزدیک دانشگاه تهران، مرد میانسالی را میتوانید ببینید با موهایی ژولیده و ریشهای درهم که درست 14 سال است هر روز بساط کتابهایش را در پیادهروی محل پهن میکند.
از سوز سرمای آذرماه تهران، دستهایش را طوری به هم میمالد انگار چیزی را میان انگشتهای زمخت و کوتاهش پنهان کرده که نمیخواهد آن را نشان دهد. گردنش را گاه به دو سوی پیادهرو میچرخاند و از بین مردمی که رد میشوند نگاهش را به سوی آدمهایی میگرداند که فکر میکند ممکن است خریدار کتابهای او باشند:«همه جور کتاب داریم، هرکتابی که بخواهید؛ هدایت، کسروی، شمشیری، مارکز، پزشکزاد، عبید، ایرج میرزا... بیا کتابها را نگاه کن.»
او یکی از دهها دستفروش کتابهای ممنوعه تهران است. خودش را «پدرام» معرفی میکند. میگوید با احتساب امسال، 14 سال میشود که در این خیابان کتاب میفروشد. از همان ابتدای کار هم «پیادهرویی» بود. پیش از آن، خودش مشتری این کتابها بوده است. خیلی از آنها را از همین بساط فروشهای خیابان انقلاب خریده و خوانده است: «مجردم. کار خاصی نداشتم جز کتاب خواندن. از پدرم خانهای به من ارث رسیده و درآمدی هم از جایی دارم، به همین خاطرهمیشه توی خانه دراز به دراز روی مبل افتاده بودم به خواندن این کتابها. عصرها هم راهم را میکشیدم سمت انقلاب تا اگر کتاب جدیدی رسیده باشد، پیدا کنم و بخوانم. یکباره به خودم آمد، دیدم از در و دیوار خانهام کتاب میبارد و حوصلهام هم سر رفته است. تصمیم گرفتم همان کتابها را برگردانم اینجا و به بقیه بفروشم.»
دستش را میکشد سمت مغازههای کتاب فروشی و با تاکید میگوید:«هر کتابی را اینها نتوانند بفروشند، ما میفروشیم. مزاحم کارهمدیگر نیستیم.» این پاسخ او به پرسش من بود که آیا مغازههای رسمی و دارای مجوز کتاب فروشی به کار شما اعتراض نمیکنند؟ بعد خم میشود از بین کتابهای چیده شده کتابی بر میدارد و انگشت اشارهاش را روی عنوانش میکشد و با صدایی آرام میخواند: «"تاریخ اجتماعی روابط سکسی در ایران"، نوشته "ویلم فلور".»
کتاب را سرجایش میگذارد و میگوید:«خب، این کتاب را که اینها نمیتوانند بفروشند، مردم هم که میخواهند بخوانند، پس ما میفروشیم. میبینی همه راضی، کی ناراضی؟»
قیمت کتاب 15 هزار تومان است و چاپ انتشارات «فردوسی» در استکهلم سوئد. کیفیت کاغذی که کتاب روی آن چاپ شده به خوبی کتابهای دارای مجوز نیست، اما چندان هم بیکیفیت نیست. قابل خواندن است و با این که حجم زیادی دارد، صحافی خوبی هم روی آن انجام شده است. اما کیفیت طرح جلد کتابی که این جا در پیادهروی انقلاب فروخته میشود به نسبت چاپ اصلی، تعریف چندانی ندارد. طرح روی جلد، یک نقاشی مینیاتور قدیمی است که زن و مردی را در حال همآغوشی تصویر کرده است اما رنگهای نقاشی طوری درهم و برهم درآمده است که به سختی میتوان متوجه موضوع آن شد.
خیابان انقلاب، حدفاصل میان چهارراه ولیعصر تا میدان انقلاب بازار اصلی کتاب در ایران است. بخش غالب همه مغازهها، پاساژها، زیرزمینها و حتی ساختمانهای چندطبقه موجود در این خیابان و کوچه پسکوچههای منتهی به آن در کار خرید یا فروش کتاب هستند.
در کنار اینها، کتابفروشهای دیگری هم هستند که بساط کار و کسبشان کف پیادهروهای خیابان پهن شده است. کار اصلی آنها فروش کتابهای کمیاب یا نایاب بازار نشر ایران است؛ کتابهای ممنوعهای که به هر دلیلی در مغازههای رسمی و دارای مجوز پیدا نمیشوند.
با قدمگذاشتن در پیادهروهای دو سوی این خیابان، از حجم جنب و جوش و رفت و آمدی که خریداران و فروشندگان کتاب خلق کردهاند، برای لحظاتی فراموش خواهید کرد تیراژ چاپ هر کتاب در ایران، آن هم برای چاپ اول، عددهای مایوس کننده 1000 تا 3000 نسخه است. البته نباید فراموش کرد که بخش اصلی کسانی که روزانه طول این خیابان را برای یافتن کتابهای مورد نظر خود گز میکنند، دانشجویان دورههای مختلف دانشگاهها هستند.
چند متر آن سوتر از بساط پدرام، دستفروشان دیگری مشغول کسبوکارند. نبش یکی از خیابانهایی که انتهایش میرسد به روبهروی دانشگاه تهران، مرد جوان کوتاه قامتی با سرعت و عجله درحال چیدن کتابها بر روی یک مقوا است. پسر کوچکی که به نظر میرسد برادرش باشد، کتابها را از داخل جعبه بزرگی که پشت موتورسیکلت پارکشدهای با طناب محکم شده، برمیدارد و به دستش میدهد. چند رهگذر اطرافش جمع میشوند و به کتابها نگاه میکنند.
جوانی با موهای بلند و پالتوی کرم رنگ خم میشود و کتاب «شاه»، نوشته «عباس میلانی» را برمیدارد و میپرسد:« چند؟»
مرد جوان کارش را متوقف میکند و میگوید:« مفت! 25 تومان. چاپ از روی کتاب اصلیه، بازش کن و کیفیت کاغذش رو ببین.»
راست میگوید، کاغذ کتاب با کیفیت و سفید است و چاپ روی آن هم خوب از کار درآمده است. ادامه میدهد: «همین کتاب تو اروپا 34 یورو قیمت خورده، میدونی یعنی چه قدر؟ میشه 130 هزار تومان، ولی ما این جا میفروشیم 25 تومان. این کتاب الان چند ماهه از پرفروشترین کتابهای بازاره.»
جوان پالتو پوش مشتاق میشود، پول را میپردازد و کتاب را میخرد. فروشنده میگوید: «بیا ببرمت مغازهام را ببینی. اون جا کلی کتاب دارم که این جا نمیآرمشون؛ هر کتابی که فکرش را بکنی.» بعد صدایش را پایین میآورد و ادامه میدهد:« گفته نشدهها درباره خمینی، سونای زعفرانیه، همه کتابهای کسروی، 23 سال، کتابهایی در رد امام زمان و پیامبر. همه اینها را دارم با کیفیت، خوب و ارزون.» جوان موافقت میکند و راهی میشوند.
اجازه گرفتم و دنبالشان راه افتادم. چندمتر آن سوتر وارد یک ساختمان 5 طبقه شدیم، از پلهها بالا رفتیم تا طبقه آخر. کتابفروش کلید انداخت و در چوبی ساختمان را باز کرد. وارد اتاقی شدیم که حدود 20 متر فضا داشت. دورتادور اتاق، قفسههای کتاب نصب بود. گوشه سمت راست، روبهروی در، یک میز و صندلی دیده میشد. پشت صندلی یک صندوق بود. روی صندلی نشست، در صندوق را باز کرد، چندین کتاب را درآورد و آنها را چید روی میز. همان کتابهایی که گفته بود. کتاب «گفته نشدهها درباره روحالله خمینی» جلد ساده و زرد رنگی داشت؛ کتابی کم حجم نوشته «مهدی شمشیری» با چاپی بسیار بیکیفیت، اما فروشنده قیمت آن را 30 هزار تومان اعلام کرد.
این درحالی بود که کتاب «شاه» با 580 صفحه و چاپ با کیفیت، 25 هزار تومان بود. وقتی علت تفاوت را پرسیدیم، با لحنی حاکی از ترس و تعجب پاسخ داد:« این به خاطر ریسک فروشه. این کتاب درباره ریشه خانواده خمینی و کارهایی است که کرده. میدونید اگر این رو دست ما بگیرند، بدبخت میشیم و کارمون صاف به زندان یا اعدام میکشه. من خودم سال 83 به خاطر فروش یه سری کتاب، 6 ماه اوین بودم. فروش این کتاب ریسک داره، باید قیمتش بالا باشه.» مرد پالتوپوش چند کتاب را که فروشنده بیشتر از همه از آنها تعریف کرد میخرد و خداحافظی میکند.
این که کتابهای ممنوعه از کجا میآیند و چه کسی آنها را چاپ میکند، سوال خیلیهاست اما این پرسشی نیست که این فروشندهها به راحتی به آن پاسخ دهند. این بازار اما مثل هر جای دیگر، بزرگان خاص خودش را دارد. کتابها همه با دستگاه ریسوگراف چاپ میشوند. کافی است کتابی به فارسی در خارج از ایران منتشر شود یا مجوز کتابی لغو شود، به سرعت فعالان این بازار دست به کار چاپ آن میشوند.
یکی از فروشندگان پیادهرویی در این باره میگوید:« تا جایی که من اطلاع دارم، چاپ همه این کتابها کار یک نفر است که بیشتر از 30 سال به این کار مشغول است. بیشتر بچهها هم کتابها را ازهمین فرد، البته با واسطه تهیه میکنند. خیلی فعال است و به سرعت هر کتابی را که بازار بخواهد، تهیه میکند و در تیراژ بالا میرساند.»
پاسخ هر چه هست، بازار کتابهای ممنوعه در بیرونقی دایمی بازار رسمی کتاب در ایران، همیشه انگار رونق خاص خودش را داشته است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر