امین روشن هنرمندی است از مسجدسلیمان که از ششم دی ماه سال جاری نمایشگاه نقاشی هایش در گالری همای تهران برپاست، اما نقاشی های او این روزها توجه بسیاری از موزه داران و کارشناسان آثار هنری را جلب کرده است تا جایی که پنج اثر از او را موزه صلصالی دوبی خریداری کرده است. ویژگی منحصر به فرد نقاشی های روشن در استفاده او از نفت است. پایه اصلی نقاشی هایش همان نفتی است که از سال های کودکی با آن در مسجد سلیمان خو گرفته است. امین نقاش مسجد سلیمانی در گفت و گو با ایران وایر از گذشته تا امروز را مرور می کند.
در جایی که اولین چاه نفت خاورمیانه کشف شد یعنی مسجد سلیمان به دنیا آمدم سال 1361 در محله نفتون، تا دوران راهنمایی همان جا زندگی می کردم پدر بزرگم از کارگران شرکت نفت بود و سال ها روی همان چاه نفتی کار کرده بود.پس از بازنشستگی به رسم آن سالها جایش را به پسرش یعنی پدر من داد. پدرم هم بعد از 43 سال کار بازنشسته شد.
چطور شد که نفتون را ترک کردید؟
12 ساله بودم که به علت انتشار گازهای سمی در شهر آنجا را ترک کردیم و به اهواز رفتیم و تا دوران هنرستان هم آنجا بودم و برای دانشگاه به تهران آمدم. ده سالی است که به تهران آمده ام.
هنوز هم خاطرات نفتون را با خودت مرور می کنی؟
هنوز تمامی خاطرات برایم زنده هستند، بوی جویهای نفت، قیربازیهای بچگی، راه رفتن بر روی لولههای نفت در مسیر مدرسه و ... همه و همه هنوز برایم زنده است.
نقاشی را از کی و کجا آغاز کردی؟
سوم راهنمایی بودم با کلاس نقاشی رنگ و روغن شروع کردم. اما به صورت جدی با کاریکاتور و مطبوعات کارم را آغاز کردم. اتفاقاتی هم در نهایت به واسطه کاریکاتور برایم افتاد مثل جشنواره هایی در کشورهای لهستان و فرانسه و ... که از 2008 آغاز شد و مسیر زندگی مرا تا حدودی تغییر داد. به خصوص سفر لهستان برای من خیلی تاثیرگذار بود یک جنسی از کاریکاتور آنجا بود که جنس متفاوتی داشت.
چطور شد که نفت وارد نقاشی هات شد؟
خب در جغرافیایی که زندگی می کردم و خانواده ای که در آن بزرگ شدم، نفت حرف اول را می زد. از پدر و پدربزرگ تا برادرم کارمند شرکت نفت بودند. پدرم همیشه از سرکارش برای من کاغذهای باطله را به خانه می آورد که ما از پشت آنها به عنوان چک نویس استفاده می کردیم. یک سری نقشه و کاغذهای سفارش غذا و ... بود ما روی آنها نقاشی می کشیدیم و چک نویس درس و مشق هایمان را هم روی آنها انجام می دادیم. کاغذهای کاهی، کاغذهای رنگی، من خیلی از طراحی های هنرستانم را روی همان برگه های نفتی انجام می دادم. همین طوری گذشت تا اینکه اتفاق شکل گرفت. و نقاشی های من کم کم به این سمت گرایش پیدا کرد تا جغرافیای خودم را کار کنم بختیاری ها، سازهای محلی همان آدم هایی که مال جغرافیای خودم بودند. من دانشگاه رشته گرافیک را خواندم و با چاپ سیلک آشنا شدم و بعد به این فکر افتادم که به عنوان مواد نقاشی خوبه که از نفت استفاده کنم.
از نفت خام استفاده می کنی؟
نفت خام مایع است، جایی در مسجد سلیمان هست که سالهاست نفت در آنجا جمع شده و تبدیل به یک ترکیب تازه شده ترکیبی از نفت و خاک که خیلی راحت چاپ زده می شه و من این را بعد از چاپ فیکس می کنم با موادی که ثابت بماند و عمر زیادی داشته باشد.
پس نفتی را که استفاده می کنی از نفتون می آید؟
بله یه وقت هایی از سال است که این نفت در منطقه ای از مسجد سلیمان جمع می شود و البته در بیرون از مسجد سلیمان هم دره هایی است که بعضی اوقات می شود این نفت آمیخته با خاک را استخراج کرد.
چرا اسم نمایشگاه اخیرت را گذاشتی «برف شادی» کمی بی ربط نیست به نقاشی و نفت؟
این نام هم فلسفه خودش را دارد. اسپری برف شادی عمرش بسیار کوتاه است و از این رو شادیاش از عمرش نمیتواند بلندتر باشد، احساسات زمانه ما عمری همسان این برف تصنعی دارد وغمانگیز که مدلولهای این عواطف را باید خارج از عواطفمان جستجو کنیم، برساختههایی که به همه چیز مرتبط است الا به برانگیختگیهای فردی. زیستگاه ما مالامال این مولفههاست، یکی از مهمترینهایش نفت؛ نفت عصر ما به سان برف شادی است، ثروتی همراه با شادیهای کاذب مدرن که کیفوریاش یک شبه تمام میشود، صبح تولد ما ماندیم و تنهاییهامان وانبوهی از مضرات نفت اعم از تاریخی، اجتماعی، سیاسی و به خصوص محیط زیستی.
برف مصنوع، اساسش برلذت است منتها بر غلیانی ساختگی. ساختگی بودن این لذت است که دوامش را مشکوک کرده و هژمونی این امر جعلی وقتی با واقعیت ما گره میخورد ابعادی تراژیک پیدا میکند. در این نمایش صدسالهی تولد نفت شاهد تحولات اساسی بودیم، در خودمان در نگاه به خودمان و در تغییراتی که مستقیما با معاش و زندگی مردمان این جغرافیا گره خورده است.
دقیقا منظورت چه نوع تغییراتی است؟
یک مثال ساده می زنم، تغییرات زبانی به خاطر نفت انگلیسی ها به مسجد سلیمان و مناطق جنوبی آمدند همین الان نگاه کنید در ادبیات بسیاری از مردم جنوب کلمات انگلیسی رایج است مادر بزرگ من وقتی آب می خواهد می گوید «یه گلاس او» یا حتی مردم هنوز راننده را «درایور» صدا می زنند. همه این تغییرات پس از کشف چاه نفت در منطقه شکل گرفت. نه اینکه بد بود خیلی کار صاحب شغل شدند. شهر رونق گرفت. رفت و آمد زیاد شد اما آخرش؟ خود ما به خاطر انتشار گازهای سمی شهر را رها کردیم. نفت مسجد سلیمان که تمام شد همه چیز تمام شد برای همین می گویم عمر این شادی کوتاه است و کیفوریش یک شبه انگار.
حضور انگلیسی ها در مسجد سلیمان چقدر روی خود تو تاثیرداشت؟
حضور انگلیسیها در شهر «مسجدسلیمان» شروع صنعتی شدن ایران و خاورمیانه بود. انگلیسیها به مدت 60 سال دراین شهر زندگی کردند و بعضیهاشان در این شهر به دنیا آمدند و عدهای از دنیا رفتند که هنوز سنگ قبرهایشان با نوشتههای انگلیسی به چشم میخورد. تنها یادگاری دست نخورده. البته من از انگلیسیها یادگاریهای زیادی میبینم. مثلا همین تاثیراتی که بر روی زبان و گویش محلی ایل من «بختیاری» داشتند که هنوز از واژگان انگلیسی استفاده میکنند. من هم از این اتفاق بیتاثیر نبودم.. و البته در آثارم از این اتفاق استفاده کردهام و یک سری نوشتههای انگلیسی را بصورت فارسی یعنی چیزی که امروز در زبان محاورهای به آن «فینگلیسی» میگوییم، استفاده کردهام. نوشتههایی که با تکنیک قلمزنی بر روی کلاههای شرکت نفت کار کردهام.
گویا خودت هم با شرکت نفت همکاری هایی داشتی درست است ؟
بله، من همکاری 11 سالهای با شرکت نفت مناطق نفتخیز جنوب دارم و در این مدت توانستم آرشیوی غنی از فعالیتهای شرکتهای نفتی از بدو تولد تا به امروز جمعآوری کنم. چیزی در حدود پنجهزار عکس تهیه کردم و از آنها در کارهایم استفاده میکنم.
همیشه آرزوی مادرم این بود که من هم مثل برادر بزرگم استخدام شرکت نفت شوم و خیالش دیگر از بابت من راحت شود، امین امروز فکر میکنم آرزوی مادرم بیتاثیر نبوده و من هم ناگزیر باید از این نفت معاش کنم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر