مهناز میرزایی, شهروند خبرنگار, تهران
هما روستا تشییع شد
هما روستا از صحنهای که آخرین نقش خود را روی آن بازی کرده بود روی شانه های اهالی هنر و شاگردان مکتب سمندریان بازیگر تا کنار همسر و همراه همیشگیاش به بهشت زهرا رفت.
وعده دیدار آخر با هما روستا صبح سهشنبه 14 مهرماه 1394 در خانه هنرمندان بود. مکانی که آخرین بار به روی صحنه رفته بود و در نقش مادام رانوسکایا در باغ آلبالو بازی کرده بود. روستا روز 4 مهرماه ساعت 11 و 23 دقیقه درست در ساعتی که در 4 مهر 1325 به دنیا آمده بود پس از یک دوره طولانی مبارزه با سرطان در آمریکا درگذشت و پیکرش روز دوشنبه 13 مهرماه به تهران وارد شد و روز سهشنبه به خانه هنرمندان آورده شد تا بعد از تشییع در تالار استاد ناظرزاده کرمانی و بعد تالار سمندریان برای مراسم به مقابل خانه هنرمندان منتقل شود. جمع زیادی از مردم و هنرمندان و چهرههای فرهنگی و هنری و سیاسی برای وداع آخر به خانه هنرمندان آمدهبودند. کسانی چون بهمن فرمان آرا، پوری بنایی، رضا کیانیان، محمد سریر، پرویزپورحسینی، علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی، فرشته طائرپور، منوچهر شاهسواری، علی دهکردی، مسعود فروتن، پریسا مقتدی، شکرخدا گودرزی، نوید محمدزاده، افسانه چهره آزاد، لیلی رشیدی، آتش تقی پور، ایرج راد، الهام کردا، سعید چنگیزیان، منیژه محامدی، رضا بهبودی، رویا میرعلمی، مهدی سلطانی، علی اصغر دشتی، هوتن شکیبا، محمدرضا خاکی و..در کنار اعضای آکادمی سمندریان: حمید لبخنده، حمید پورآذری، ابراهیم حقیقی در آخرین وداع با صحنه هما را همراهی کردند. او آخرین بار در سال 92 در تالار ناظرزاده کرمانی خانه هنرمندان در باغ آلبالو به کارگردانی حسن معجونی به صحنه رفته بود و بیماری مجال حضور در صحنه را از او گرفت. بیماری سرطانی که از سال 89 به جانش افتاده بود زمانی که حمید سمندریان در کنارش بود. اما او دو سال بعد از رفتن حمید نیز با این بیماری مبارزه کرد و در نهایت آنچنان که محمودرضا رحیمی مجری مراسم وداع با هما روستا گفت روی سینه مادرش در حالی که گفت دارم پیش حمید میروم تسلیم مرگ شد. فاطمه رزمگاه مادری که تا همراه با دردانهاش تا تهران آمد تا در آخرین وداع کنارش باشد. مادر هما روستا در بخشی از مراسم تششیع با سپاسگذاری از همه کسانی در این روزها خانوادهاش و هما را تنها نگذاشتد گفت:« سلام می کنم سلام یک مادر غمدیده غم بزرگ من را گوشه گوشه هایش را شما گرفتید. من همیشه دنبال همای خودم دویدم خیلی از من دور بود اما امروز برای همیشه دور می شود به خدا و حمید می سپارمش از همه شما ممنون قدم همه به روی چشم .» او در حالی که از کنار پیکر دخترش میگذشت گفت:« خداحافظ دردانه من.»
کاوه سمندریان فرزند هما روستا هم تنها به این جمله بسنده کرد که مادرم همه شما را دوست داشت و بازگشت تا در کنار شما باشد.
رخشان بنیاعتماد دوست هما روستا و یکی از شناختهشدهترین کارگردانان ایران یکی دیگر از کسانی بود که دراین مراسم از وجهی از او گفت که کمتر کسی از آن خبر داشت. بنیاعتماد که کلماتش لابهلای بغضش پنهان شده بود گفت:« برایی حرف زدن از "هما" نیازی به نوشته نیست اما چون حالم خوش نیست و نمیخواهم سخنان پرتی بگویم متنی را برای او میخوانم.
بنیاعتماد با بیان این که گفتن از هما بر صحنه تئاتر وسینما نیاز به بازگویی ندارد، از دوستی خودش و او گفت:«رابطه دوستی ما دیدارهای گاه به گاه و گاه طولانی مدت بود. دیدارهایی نه در مهمانی و گشتوگذارهای مفرح بلکه درناکجاآبادهای درد و نیاز بود. شک ندارم این وجه از شخصیت او برای بعضی ناشناخته است. هما همان اندازه که روی صحنه میدرخشید، از خودنمایی در فعالیتهای انسان دوستانه دور بود. در طول این سالها هر جا به حضورش نیاز پیدا کردم به سرعت میآمد و همیشه مصداق جمله از من به یک اشاره از او به سر دویدن بود.
به گفته کارگردان بانوی اردیبهشت:«هما" هر جا دختران رانده شده از خانه یا کودکان بیمار نیاز به کمک داشتند حاضر بود. برای نجات زنان بیپناه از اعدام، حضور چشمگیری داشت. دیدارهای ما از جنس روان و پاک، زنی بود که هرجا لازم بود، حضور داشت. بیآنکه منتظر دوربین خبرسازانی باشد که بخواهند،تفقد بانوی نیکو کار را در بوق و کرنا کنند.»
ابراهیمحقیقی نیز که به نمایندگی از آکادمی سمندریان آمده بود درباره هما روستا گفت:« ساقههای لطیف ما تاب به بیماریهای طولانی را ندارد اما "هما" سالها بدون حضور حمید و دور از او بیماری را تحمل کرد. هما میگفت امسال خیلی کار داریم باید نمایشگاه عکس و پوستر نمایشهای حمید را برگزار کنیم. اگر حالم بهتر شد همه این کارها را انجام میدهیم اما حالش بهتر نشد. پزشکان دیگر کاری از دستشان برنمیآمد و فرشته مرگ دستش را خارج از کشور گرفت و او را به «باغ آلبالو » برد تا با حمید زیر آلاچیق شکوفههای سپید بیآرامد.»
حسن معجونی آخرین کارگردانی که نقشآفرینی هما روستا را به روی صحنه اورده بود سخنران دیگری بود که مونولوگی نوشته محمد چرمشیر آمد تا به عهد خود وفا کند و دیگر خانم روستا صدایش نزد و همین طور که گفت هما جان خواند:« هما جان، امروز بخشی از نمایشنامهای را که محمد چرمشیر برای تو نوشته بود و آرزو داشت که تو او را بازی کنی، میخوانم.من به نیمه پر لیوان امیدوار بودم، اما اکنون نمی توانم وانمود کنم که چقدر با زندگی می توانم راحت برخورد کنم. وقتی خواب های من پر است از مردمی که مرده اند، نمی توانم راحت زندگی کنم.همای عزیز، الیزابت کاستلو، هـَمستـِر، تو و همه مردگان و زندگان این سرزمین، خوابگردهای کابوسی هستیم از درد، رنج و زحمت.»
معجونی که میخواست با آخرین دیالوگ رانوسکایا در باغ آلبالو حرفهایش را تمام کند حرفهایش را بغض نیمهکاره گذاشت.
مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان نیز لحظاتی صحبت کرد.
مراسم با خواندن نماز بر جنازه هما روستا توسط سید محمود دعایی با حرکت به سمت بهشت زهرا به پایان رسید و هما روستا در کنار حمید سمندریان در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شد.
.embed-container { position: relative; padding-bottom: 56.25%; height: 0; overflow: hidden; max-width: 100%; } .embed-container iframe, .embed-container object, .embed-container embed { position: absolute; top: 0; left: 0; width: 100%; height: 100%; }
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر