«مهدیه میرحبیبی» از سال ۱۳۸۸ عکاسی را آغاز کرده است. چهرهٔ جنگ، زنان گرفتار مانده یا کودکان کار و خیابان و رنج آوارگی در مناطق جنگی از دغدغههای اوست. او در روزهای جنگ کوبانی، بیهراس از جنگ به ثبت لحظه ها مشغول بود. هنگام این گفتوگو هم کماکان در منطقه شنگال بود. با او درباره تجربه اش در این رویداد پر از تلخی و ماجرا و زندگی حرفه ای اش حرف زدم.
تا الان برای عکاسی به کدام مناطق سفر کردهاید؟
اولین سفرم به خاطر عکاسی از افغانستان شروع شد و بعد به بنگلادش، سومالی، هند و اقلیم کردستان رفتم.
عکس هایت از کوبانی جنگ زدهٔ آن روزها دیدهام. چه چیزی باعث شد در آن روزھای سخت به کوبانی سفر کنید؟
ھنگامی که جنگ در کوبانی شروع شد، در منطقه جنگی دیگری بودم. از طریق دوستانم متوجه شدم مبارزان کوبانی در شرایطی خاص و شاید متفاوت از دیگر نبردھا در منطقه میجنگند، نبردی که در آن زنان و دختران کوبانی هم حضور فعال داشتند. زنانی که پیش از آن در کوچه و خیابان ھای کوبانی زندگی روزمره خود را سپری میکردند و حمله داعش آنھا را وادار کرده بود تا اسلحه بدست بگیرند و از آنچه دیروز ساخته بودند، دفاع کنند، یک نقش غیرقابل انکار از مقاومت مردمی.
آن شجاعتی را که در عکس ھای منتشر شده از اھالی کوبانی دیده میشود، شما به چشم دیدهاید. تک تیراندازان زن و رشادت ھایی که از زنان این منطقه سر زد. لمس این واقعیت ھا از نزدیک و ثبتشان به شما چه حسی میداد؟
تماشای این اتفاقات در من حس احترام عمیقی را بوجود میآورد، احترام به زنان و مردانی که عموما با جنگ ناآشنا هستند و حتی از کشتار بیزارند اما تنها راهی که برای حفظ خانههاشان باقی مانده، مقاومت است، مقاومتی مملو از خونریزی در شکل مبارزه با مزدورانی که باورشان خلاصه میشود در کشتن و یا کشته شدن. بنظرم شجاعت در هر دو سوی جبهه وجود دارد اما آنچه شجاعت مبارزان کوبانی را متفاوت کرده، این است که محصول نفرت از دشمن نیست بلکه بدلیل ارادهای ست که خواهان پایان خونریزی ست اما طرف مقابل (داعش) همه راهها را مسدود کرده و بقول یکی از مبارزین که میگفت «ما میدانیم که نتیجه قطعی این جنگ ویرانی است و دو راه وجود دارد یکی اینکه ما پیروز شویم و خانههایمان را بسازیم و اینکه شکست بخوریم و داعش ما را مجبور کند تا خانهها را دوباره بسازیم و ما برای اینکه راه شرافتمندانه را انتخاب کنیم، باید شجاع باشیم» من حقیقتا شجاعتی شرافتمندانه از مبارزان کوبانی به چشم دیدم.
ھیچ تجربه یا لحظهٔ خاصی بوده که پیش رویتان مجسمش کنید و از خاطر نبرده باشید؟
یک بار، در محاصره داعش گرفتار شده بودیم و یکی از مبارزان، نارنجکی را به من داد تا در صورت کشته شدن آنها و در آخرین فرصت پیش از اسارت آن را منفجر کنم. آن لحظه همه چیز در مقابلم از حرکت ایستاد. من قبل از آن در سومالی و افغانستان در چند موقعیت با مرگ مواجه شده بودم اما هرگز فکرش را نمیکردم که روزی خودکشی کنم. البته باتوجه به توحش اعضای داعش که به دختران اسیر تجاوز میکردند و سپس سرهایشان را با خنجر میبریدند، شاید این کار تنها راه حلی بود که در آخرین لحظات میتوانست به ذهن هرکسی برسد، اما آنروز دقایقی سخت و باور نکردنی را تجربه کردم.
ھی چوقت به اینکه گرفتار داعش شوید فکر کردید؟ نمیترسیدید؟
اگر به این اتفاقات فکر کنم اصلا نمیتوانم در جنگ عکاسی کنم. اغلب پیش از سفرھایم به آنچه قرار است تماشا کنم و از آن عکس بگیرم، فکر میکنم و نه اینکه در چه موقعیتی قرار خواھم گرفت. در جنگ ھر لحظه میتواند آخرین لحظهٔ زیستن باشد و اگر از قبل به این مسایل فکر کنم، قطعا روی کارم تاثیر بدی میگذارد.
آیا خشونت آن صحنهھایی که شاهدش بودید، شما را بعنوان یک عکاس آزار نمیداد؟
خوب طبیعتا ھرکسی در مواجھه با خشونت و تباھی تاثیر بدی در ذھنش ایجاد میشود، به خصوص ھنگامی که شما از یک تکنیک ھنری برای بیانتان استفاده میکنید و مجبور ھستید در کنار سخت افزاری که در دسترس دارید، ابزار دریافت حسی خود را نیز با دقت بیشتری بکار گیرید و درنتیجه تاثیر حوادث پیرامون دوچندان میشود، تا جایی که من پس از بازگشت از کوبانی، یکماه مدام کابوس میدیدم و تا امروز ھم ھنوز برخی لحظات را بیاد میآورم که تاثیر بدی بر من میگذارد.
با توجه به تجربه هایت، چالش ھای عمده پیش روی عکاسان خبری و عکاسان جنگ در ایران چیست؟
عموما سانسور و عدم حمایت، دو مشکل اساسی در ایران است. بسیاری از زمینه ھا، تحت عناوین خط قرمز ھای آشکار و پنھان شرایط را آنقدر سخت و پیچیده میکند که بعضی وقتھا دچار خود سانسوری میشویم. بعنوان مثال اغلب مسولین منکر وجود فقر و فساد نیستند اما قریب به اتفاقشان نشان دادن آنرا جزو خط قرمزھا میدانند و من ھرگز نمیفھمم چرا؟ ودر نتیجه گاھی مجبور میشوم با آنکه محیط پیرامونم برایم مھم است، اما برای کار بیتفاوت از کنارش عبور کنم و این بنظرم اتفاق تلخی ست که باعث حس بیھودگی میشود. از طرفی عدم حمایت یا بھتر بگویم حمایت گزینشی، آزار دھنده است ھرچند من در این سال ھا کمتر به این مساله فکر کردهام و سعی میکنم بجای دقت در کار غلط عدهای کار خودم رادرست انجام دھم.
فکر میکنید زاویه دید شما بعنوان یک عکاس زن با مردان ھمکارتان تفاوت دارد؟
بنظر من آنچه پشت دوربین عکاس موثر است تفکر اوست و نه جنسیتش و آنچه من در مورد آثار ھمکارانم میتوانم بگویم آن چیزی ست که محصول تفکر آنھاست و نمیدانم جنسیتشان در این میان چه نقشی دارد.
با سوژه ھا چطور رفتار میکنید که عکس ھا تصنعی نشوند؟
سعی میکنم تا آن حسی که سوژه ھا در برخورد اول در من ایجاد میکنند را به درستی ثبت کنم، راستش را بخواھید من بیشتر به تاثیر سوژه ھا در خودم دقت میکنم تا خود سوژه ھا و سعی میکنم تا به مناسبترین شکل آن را تصویر کنم.
شنیدهام که قصد ساختن یک فیلم مستند دارید...
زمانی که در کوبانی بودم با یک تک تیرانداز آشنا شدم، تک تیراندازی که آنچه از دیده ھایش (از طریق دریچه دوربین تفنگ) در طول جنگ بیاد دارد، آنچنان انسانی و شاعرانه بود که مرا تحت تاثیر قرار داد. آنجا در میان خون و مرگ انتظار چنین نگرشی را از سوی یک مبارز نداشتم و بعد از بازگشت از کوبانی تصمیم گرفتم محصول گفت و گوی چند روزهام با او را به شکل یک فیلم مستند تدوین کنم. کار در مراحل دریافت مجوز است و امیدوارم پس از حل این مشکل، به نمایش درآید.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر