دوم مرداد ۱۳۷۹ احمد شاملو، یکی از نامدارترین شاعران معاصر ایران درگذشت. با مرگ او، دورهای از شعر ایران که به نام «شعر سپید» شناخته میشود به سر آمد و با این حال شعر شاملو ماند و ماندگار شد.
سال گذشته ویژهنامهای درباره شعر شاملو و اهمیت او در ادبیات معاصر ایران انتشار دادیم. این بار، در پانزدهمین سالگرد درگذشت این شاعر اثرگذار ایرانی، حد اثرگذاری او در افغانستان را بررسی میکنیم در گفتوگو با مسعود حسنزاده و منوچهر فرادیس.
احمد شاملو در ادبیات افغانستان تأثیری داشته است؟
مسعود حسنزاده - احمد شاملو برای نخستین بار از طریق فعالان سیاسی چپ وارد افغانستان شد، خوانده و تقدیس شد. در دهه پنجاه خورشیدی کمتر چپی را که به زبان فارسی (در مواردی حتی متکلمین سایر زبانهای بومی) حرف میزد میشد پیدا کرد که شعری از شاملو را حفظ نداشته باشد. چپهای مائوئیست و جریان «سازمان جوانان مترقی» که بعدها «شعله جاوید» نام گرفت، شاملو را از طریق مباحث ایدئولوژیک و در کنار «تقی ارانی»، «رضا فشاهی»، «اشرف دهقانی»، «سیاوش کسرایی» و سایر نظریهپردازان و فعالان چپ ایران میشناختند. در همین زمان گرتهبرداریها (و نه تأثیرپذیری) از شعر شاملو هم شروع شد. شاید «واصف باختری» نخستین شاعر افغان بود که شاملو را بهصورت تمام و کمال وارد شعر ما کرد و خودش نیز از شگردها و تفکرات شاملو بهرهها برد و پس از وی در دهه شصت چندین شاعر دیگر نیز بهصورت مشخص رو به قبلهی شاملو نماز خواندند. اما تأثیر شعر شاملو در افغانستان، همچون سرنوشت شعر نیمایی، هرگز تبدیل به جریانی پویا و کامل نشد و تا امروز، پس از گذشت چندین دهه، بهصورت پراکنده شگردهای شعر شاملویی را که اینجا به نامهای دیگر همچون «شعر منثور»، «شعر سپید» و...شناخته شدهاند را میشود دید. شاید وجوه ایدئولوژیک شعر و تفکر شاملو بهمراتب از بدایع و بدعتهای ادبیاش در افغانستان تأثیر بیشتر داشته باشد.
ترجمهها، شعر و یا تحقیقات شاملو، کدامیک در افغانستان مخاطب بیشتری دارد؟
در سالهای دهه هفتاد شاملوی شاعر پررنگتر بود. اما در سالهای دهه سی و چهل ادبیان افغانستانی با سایر کارهای شاملو از جمله ترجمهها و تحقیق و پژوهشهایش بیشتر سروکار داشتند، اما در دوره جدید و بعد از حکومت طالبان به دلیل گسترش تکنولوژی و راههای ارتباطی خصوصاً اینترنت، دسترسی به آثار شاملو آسانتر شد و نسل تازه افغانها شاید بیشتر از نسلهای گذشته با مجموعهی کاملتری از آثار شاملو آشنا گردید. اما یکی از نقاط عطف برای شناخت شاملو، چاپ و پخش کتاب «طلا در مس» رضا براهنی در کابل بود. این کتاب در سالهای دهه شصت به کابل رسید، در کابل بازنشر شد و همچون کتابی مقدس در میان ادبیان دستبهدست گشت، از طریق همین کتاب بود که ادبیاتچیان افغانستانی نه تنها با گستره کار شاملو آشنا شدند، که برای اولین بار نقد شاملو را نیز تجربه کردند، هرچند این تجربه برای محافظه کاران ادبی خوشایند و برای حواریون شاملو ناخوشایند بود.
از شاملوی شاعر تا شاملوی پژوهشگر
آقای فرادیس، به نظر شما افغانها با مدام سویه فعالیت ادبی شاملو آشناترند. شاملوی شاعر یا شاملوی محقق؟
منوچهر فرادیس - احمد شاملو در نگاه اول در افغانستان بهعنوان یک شاعر آزاده و انساندوست مطرح است. با آنکه شاملو در عرصه روزنامهنگاری و تحقیق و ترجمه شعر و رمان کارهای فراوانی انجام داده، اما بهصورت عموم در افغانستان این شاملوی شاعر است که مطرح و معروف است.
دغدغههای شعری احمد شاملو آیا دغدغههای جامعه افغانستان هم بوده است؟
اگر منظور از دغدغههای شعری شاملو، فرم و اینگونه دغدغهها باشد و چنین قضاوت کنیم که این دغدغهها بافرمی که شاملو برایشان ساخته است معنی پیدا میکنند، بههیچوجه جامعه امروز افغانستان نمیتواند به سمت آن کشانده شود. چنانچه دو نسل جدید شعر افغانستان بهکلی از شاملو فاصله گرفته است. اما اگر پیامهای انسانی، شناخت جامعهشناسانه شاملو، اومانیسم جاری در تفکرش و چیرهگیی که بر زبان فارسی داشت را خالی از فرم خاص شعری که برایش ساخته بود در نظر بگیریم، به نظر من شعر شاملو در این دوره، در افغانستان مصداق بیشتر دارد تا ایران و میشود گفت که همان شعری است که به آن نیاز داریم. من و شماری دیگر از شاعران امروز افغانستان، حتماً یک شاملو در درون خود داریم، منتها ما لباس مخصوص را از تن شاملو درآوردهایم و جان برهنهاش را قطعهقطعه کردهایم و بهصورت یک چیدمان جدید در خود ساختهایم.
اگر احمد شاملو شاعری فارسیزبان نبود، و شعرهایش در افغانستان ترجمه میشد آیا در افغانستان باز هم مخاطب داشت؟
بدیهی است که همزبانی یکی از عناصر مهم توجه به شعر شاملو در افغانستان است اما فراموش نکنیم که شاملو به دلیل زبان فاخر و مفاهیم روشنفکرانهای که در شعرش دارد، شاعر خواص است. خصوصاً وقتی از دریچه امروز شعر فارسی به او نگاه میکنیم، شاعر فارسیزبان برای عبور از شاملو کارهای زیادی کرده است و فاصلهای که حالا با شاملو داریم، خود گواه بر این است. اگر شاملو شاعر فارسیزبان نبود، احتمالاً در دایره خواص خلاصه نمیشد، دلیل ویژهتری که شاملو را در افغانستان بیشتر و شاید نزدیکتر مطرح کرد، نوع زبان و نوشتاریست که در شعرهایش به کار میگیرد. شاعر افغانستانی میتوانست کهنترین اما آشناترین کلماتی را که در زبان مروج فارسی در ایران مهجور شدهاند اما در روستاهای افغانستان تا هنوز کاربرد دارند را در کلام شاملو پیدا کند. همهی اینها باعث میشود که ما بیش از سپهری و حتی فروغ و سیاوش کسرایی که روابط تنگاتنگ با ادبیاتچیان افغانستان داشت، شاملو را بشناسیم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر