محبوبترین نویسنده و شاعر آمریکایی در ایران کیست؟ ارنست همینگوی، ویلیام فاکنر، ریموند کارور یا ریچارد براتیگان؟ شاید هم شل سیلوراستاین؟
این پرسش را در شبکههای اجتماعی با گروهی از خوانندگان ایرانی در میان گذاشتم. همچنین در حلقهای از صد شاعر و نویسنده، ده مترجم و سه کتابفروشی در شهرهای تهران، اصفهان و شیراز این موضوع را به بحث گذاشتم: محبوبترین نویسنده و شاعر آمریکایی در ایران کیست؟
نتیجه این نظرسنجی چنین است: ریچارد براتیگان نویسنده رمان «صید قزلآلا در آمریکا» و چارلز بوکوفسکی با آثار پراکندهای که از او توسط چندین مترجم منتشر شده است.
اشخاصی که در این نظرسنجی شرکت کردند ۲۵ تا ۳۵ سالهاند و میانگین تحصیلات آنها لیسانس بود. باید توجه داشت که بنا بر آمار رسمی نهادهای دولتی در ایران، هر ایرانی به طور متوسط سه دقیقه در روز را صرف کتاب خواندن میکند.
در وهله نخست این پرسش پیش میآید که آیا سانسور در کیفیت آثار ترجمه شده تأثیر داشته؟
سانسور بنفش در دولت تدبیر و امید
پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی سانسور کتاب در ایران همچنان خبرساز است. یکی از وعدههای انتخاباتی حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی، غیر دولتی کردن فرهنگ و واگذاری آن به اصحاب فرهنگ بود. علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جلسه معارفهاش در مهرماه سال ۱۳۹۲ گفت: «[بر اساس معیارهای ممیزی در ایران] اگر قرآن هم وحی الهی نبود و این کتاب آسمانی را به دست برخی از ممیزان میدادند حتماً این کتاب رد میشد و میگفتند برخی واژهها در قرآن هست که خلاف عفت عمومی است و ایراد دارد.»
در همآوایی با رییس دولت «تدبیر و امید»، وعدههای علی جنتی امیدهایی را در دل برخی از نویسندگان و ناشران برانگیخت. انتظار میرفت گشایشی در فضای خموده فرهنگی ایران پدید آید. محمود دولت آبادی، نویسنده سرشناس ایرانی (کلیدر، جای خالی سلوچ) از نویسندگانی بود که چشم امید به دولت روحانی دوخته بودند. رمان «زوال کلنل» نوشته محمود دولتآبادی اما هنوز موفق به کسب مجوز نشده و چشماندازی هم برای انتشار آن وجود ندارد. نویسنده در این رمان به بازداشتها و اعدامهای صدر انقلاب اشاره میکند و روایت متفاوتی از تاریخ انقلاب به دست میدهد.
حتی «نشیمنگاه» را هم سانسور میکنند
انتشار کتابهای ترجمه شده در ایران نیز بدون سانسور امکانپذیر نیست: حذف واژگانی مانند «نشیمنگاه»، «فاحشه» و یا حذف کامل فرازهای اروتیک و ضد مذهب و ساختارشکن رمانها و داستانهای غربی، این آثار را به شکل جعلشدهای در اختیار خواننده ایرانی قرار میدهد.
عدم تسلط کافی برخی مترجمان به زبان مبدأ، ترجمه آثار به صورت تحتالفظی و ناویراسته بودن کتابهای ترجمه و همچنین ترجمههای موازی از یک کتاب خوشاقبال، از دیگر مشکلات متعدد نشر آثار ترجمه در ایران است.
در دهههای گذشته بازار نشر و کتاب در ایران نوسانات زیادی داشته است. به دلیل بیاعتمادی خوانندگان به آثار تألیفی و ترجمهشده سرانه کتابخوانی در ایران سقوط کرده و بازار کتاب از رونق افتاده. فقط کتابهای درسی و کمکدرسی به خوبی فروش میروند.
در بین ناشران فعال در ایران عدهای بر این باورند که صدور مجوز برای کتابهای ترجمه شده راحتتر است. یکی از ناشران فعال در زمینه نشر آثار ادبی میگوید: «گرفتن مجوز برای انتشار شعر و داستانهای ترجمهشده راحتتر است. اگر کلمات و بخشهایی هم از کتاب قابلیت چاپ نداشته باشد، در اغلب موارد مترجم بدون تعصب یا حساسیتی کلمهای معادل را جایگزین میکند و یا در هنگام ترجمه نکاتی که اطمینان دارد مورد حذف و یا سانسور قرار میگیرند را با چرخش سر قلم، سانسور میکند و یا آنها را به شکلی دیگر بیان میکند. برای مثال اگر شخصیت رمانی وارد کافهای شده که یک پیک ودکا بنوشد، مترجم مینویسد شخصیت داستان وارد سالن غذاخوری شد و آنقدر غذا خورد که تعادل روانیاش را از دست داد، بعد ادامه ماجرا را میآورد.»
این ناشر که مایل نبود به دلایل امنیتی نامی از او آورده شود، در ادامه میافزاید: «در اغلب موارد این کارها سبب میشود فضای واقعی کتاب در زبان مبدأ به مخاطب فارسیزبان انتقال داده نشود، ولی در عوض، کتاب موفق به کسب مجوز انتشار میشود. برای مثال اغلب کارهای چارلز بوکوفسکی و یا برخی از داستانها و رمانهای ریچارد براتیگان به این شکل ترجمه و منتشر شدهاند.»
این ناشر آثار ادبی میگوید: «با وجود سانسور، بازار فروش کتابهای ترجمه شده بهتر از کتابهایی است که توسط نویسندگان ایرانی منتشر میشود. علتش هم این است که در دو دهه گذشته شعر و داستانی که دغدغه مردم باشد کمتر نوشته شده است. مخاطب کمتر میتواند به نویسنده ایرانی اعتماد کند. تیراژ کتابهای ایرانی در حال حاضر بین ۲۰۰ تا ۵۰۰نسخه است در حالی که کتابهای ترجمه شده را تا ۱۵۰۰ نسخه چاپ میکنیم. نویسندگان غیر ایرانی به خاطر شهرت و کارنامهای که در ادبیات دنیا دارند بیشتر مورد اعتماد مردم هستند و کتابهایشان هرچند هم که ترجمه خوبی نباشد راحتتر به فروش میرسند.»
بوکوفسکی و ذائقه ایرانیها
احمد پوری، نویسنده و مترجم است. او آثاری از پابلو نرودا، فردیکو گارسیا لورکا، آنا آخماتوا و ناظم حکمت را به فارسی ترجمه کرده و از میان نویسندگان آمریکایی گزیدهای از اشعار شل سیلوراستاین (شاعر، و کاریکاتوریست آمریکایی، ۱۹۳۰ تا۱۹۹۹) هم به ترجمه او انتشار پیدا کرده.
این مترجم ۶۲ ساله میگوید: «در حال حاضر شاعران آمریکایی در ایران محبوبیت چشمگیری دارند. به گمانم از شاعران آمریکای جنوبی پابلو نرودا و از آمریکای شمالی چارلز بوکوفسکی محبوبترین شاعران قاره آمریکا در ایران باشند. نرودا به دلیل استحکام شعرهایش و بوکوفسکی به دلیل سنتشکن بودنش و تعلقش به نسل دوم بیت، محبوبیت دارند در ایران. جوانان امروز ایرانی به دلیل نزدیک بودن علایقشان به سنتشکنی، شعرهای بوکوفسکی را میخوانند. اما در مورد نسل خودم، میتوانم بگویم رمان "خشم و هیاهو" جان استاینبک بسیار محبوب بود. علت محبوببیتش هم به خاطر این بود که از طبقه محروم و کارگران مینوشت و در عین حال در داستاننویسی هم قلم محکم و خوبی داشت.»
اسدالله امرایی، مترجم ۵۳ ساله آثار همینگوی میگوید: «نویسندههایی هستند که در ایران زیاد نمیشود روی آثارشان به دلیل مضمون و محتوای کار کرد، مثل چارلز بوکوفسکی. در حکومت قبلی در ایران، بازار و سلیقه مخاطب ذهنیت و قلم نویسندهای مانند چارلز بوکوفسکی را نمیپسندید، حالا که مخاطب و بازار میپسندد، امکان ارایه و انتشارش به صورت درست و کامل نیست.
امرایی که آثاری از ایزابل آلنده، کارلوس فوئنتس و حتی هاینریش بل را هم ترجمه کرده، به زاویه دیگری از ترجمه آثار ادبیات معاصر آمریکا اشاره میکند: تأثیرپذیری نویسندگان ایرانی از برخی نویسندگان آمریکایی. او میگوید: «من خودم به ریموند کارور علاقه دارم. او جریانساز بود و بخشی از داستاننویسی ما [در سالهای پس از انقلاب] تخت تاثیر او بوده است. البته این را هم نباید ندیده گرفت، ریموند کارور این بخت را هم داشت که در ایران توسط مترجمهایی خوبی مانند خانم فرزانه طاهری ترجمه و منتشر شود.»
او میگوید همینگوی محبوبترین نویسنده آمریکایی در ایران است: «من کتابی از همینگوی ترجمه کرده بودم که سه چهار نفر دیگر هم همان کتاب را ترجمه کردهاند و همه مورد استقبال قرار گرفته است. ویلیام فاکنر، ریموندکارور هم به نظر من از نظر محبوبیت در بین کتابخوانها در ردههای بعدی هستند.»
پرفروشترین نویسنده آمریکایی در ایران
علیرضا آبیز شاعر و نویسنده ایرانی به نسل جوانتری تعلق دارد. او میگوید شل سیلوراستاین محبوبترین نویسنده آمریکایی در ایران است.
علیرضا آبیز: «آثار شل سیلوراستاین بیش از هر آمریکایی دیگری ترجمه شده و به فروش رفته و حتی در نوع تلقی ایرانیان از شعر و داستان تأثیر گذاشته است. البته آثاری که از او در ایران منتشر شده در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است و چهره کاملی از این نویسنده و شاعر و آوازهخوان و طراح نشریات پلیبوی به دست نمیدهد. با اینحال بزرگسالان هم به نوشتههای او برای نوجوانان علاقه دارند.»
از سیلورستاین بیش از ۲۱ اثر در ایران ترجمه و منتشر شده. حمید خادمی هم گزیدهای از اشعار او را انتشار داده است. آبیز بر آن است که کیفیت ترجمه در محبوبیت این نویسنده و شاعر آمریکایی بیتأثیر نبوده است. او میگوید: «علت مجبوبیت سیلورستاین قبل از هر چیز ترجمه آثار اوست. این نکته نه فقط در مورد این شاعر و نویسنده بلکه در مورد هر کس دیگری هم صدق میکند. پس باید محتاط بود و محبوبیت در قلمرو زبان مقصد را مساوی محبوبیت در زبان اصلی یا اهمیت جایگاه ادبی ندانست. در هر حال زبان زنده و جاندار و ساده شل سیلوراستاین و طنز شاد و فرحبخش او و نوع ویژه نگاه او به پدیدههای گوناگون سبب محبوبیت وی بین خوانندگان ایرانی شد. شرایط سانسور حاکم که مانع ترجمه ادبیات مشابه ویژه بزرگسالان میشد سبب شد که بزرگسالانی که در پی سبک مشابهی بودند نیز به خواندن آثار شل سیلوراستاین روی بیاورند. تأثیر او بر ذهن و زبان برخی از شاعران و نویسندگان ایرانی – چه در زمینه ادبیات کودک و چه بزرگسال هم قابل ردیابی است.»
بوکوفسکی و دردسرهای «مادرفاکر» برای مترجم ایرانی
علی قنبری شاعر ۴۵ ساله و مترجم کتاب «آنتولوژی شعر پستمدرن» بر این باور است که در بین شاعران آمریکایی در ایران «چارلز بوکوفسکی» محبوبیت بیشتری دارد. «علی قنبری» علت این محبوبیت را کوتاهی شعرهای بوکوفسکی میداند و میگوید: «در ایران مترجمان بیشتر سراغ شاعرانی میروند که شعرهایشان کوتاهتر است و در نتیجه ترجمه زودتر سر و سامان میگیرد.»
او در ادامه میافزاید: «یک دلیل دیگر محبوبیت بوکوفسکی عامپسند بودن اشعار اوست. در آمریکا هم اشعار چارلز بوکوفسکی به دلیل ضد ادبی بودنش، موضوع تحقیق نبوده اما به دلیل عامپسند بودن و نزدیکیاش به نسل بیت به خوبی دیده شده است. شعر بوکوفسکی جزئیگرا و معنیگراست و به نوعی تجربهگراست، برای همین درکش توسط عام راحتتر است.»
قنبری به دشواریهای ترجمه آثار بوکوفسکی هم اشاره میکند: «لحن پرخاشگرانه، و "مادر فاکر"هایی که او جابهجا در شعرهایش میآورد، ترجمه و انتشار آثار او را در ایران را غیر ممکن میکند و متنی که به دست مخاطب فارسی زبان میرسد تنها نمایانگر خصلت عامپسند بودن آثار اوست. در خارج از ایران اما مترجمان ایرانی ترجمههای خوبی از آثار بوکوفسکی به دست دادهاند و در اینترنت منتشر کردهاند.»
علی قنبری به دگرگونی ذائقه و پسند ادبی خواننده ایرانی در سالهای اخیر هم اشاره میکد. او اعتقاد دارد که خوانندگان کتاب در ایران، اشعار فلسفی و پیچیده را نمیپسندند. او میگوید: «خوانندگان جوان انتظار دارند شعر خیلی زود دریافت بشود و پیامی در کمترین کلمات در خودش داشته باشد که همه اینها در شعرهای بوکوفسکی نهفته است.»
اعتراض به شیوه بارتلبی
پرهام شهرجردی مترجم و سردبیر مجله «ناممکن» اما نظر متفاوتی دارد. او «بارتلبی محرر» (Bartleby the Scrivener )، نوشته هرمان ملویل را ترجیح میدهد. او میگوید: «بارتلبی، روایتِ "محکومی"ست که یکباره از همه چیز دست میکشد. از تمامی قواعد حاکم بر بازار کار، اجتماع و زندگی. بارتلبی، این کارمندِ سابقِ ادارهی پست، این محرر، این شهروند معمولی، به تکرارهای سرسامآور پایان میدهد. بارتلبی، داستانِ مقاومت است. اینکه هرکس، حتی بارتلبی، این امکان را دارد که امتناع بورزد و زیر بار نرود و انفعال را به نهایت برساند. این امتناع و انفعال عواقبی دارد؛ برای خودش و برای اطرافیاناش. امتناع و سرپیچی بارتلبی میبایست با ما در هر زمینهای حرف بزند. در ادبیات، و نه تنها در ادبیات. رادیکالیته در بارتلبی نفس میکشد.»
این کتاب در سال ۱۳۹۰، دو سال پس از نهضت سبز توسط گروهی از مترجمان که خود را «گروه مترجمان نیکا» نامیدهاند ترجمه و توسط نشر نیکا در تهران منتشر شده است. اینگونه آثار هم از مجموعه ادبیات معاصر آمریکا در ایران گاهی ترجمه و منتشر میشوند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر