ژانويه امسال آثار 9 هنرمند ايرانی در نمايشگاهی در آمستردام با عنوان «بازگشايی» به نمايش درآمد که اولين نمايشگاه از مجموعه تازهای از «پروژههای فرانسيس بوسکه» (Francis Boeske Projects) است. دو ماه ديگر نيز بوسکه نمايشگاهی از آثار هنرمندان ايرانی را به نمايش خواهد گذاشت.
پروژههای فرانسيس بوسکه نامی است که صاحب این نمايشگاه تازه تاسيس برای فعاليتهای جديد خود انتخاب کرده است.
فرانسيس بوسکه در سال 1990 همراه با «هانس گيلس» انتشارات «VOUS ETES ICI» را پايه گذاری کرد که تا اکتبر سال 2014 دست به انتشار مجموعههای خاص هنری با تعداد محدود میزد.
با پايان پذيرفتن فعاليت اين انتشاراتی، مسير فعاليتهای هنری بوسکه و گيلس از هم جدا شد و اکنون بوسکه با راه اندازی پروژههای فرانسيس بوسکه، به جمع برگزارکنندگان نمايشگاههای هنری پيوسته است.
«محسن راستانی»، «افسون»، «امير فرهاد»، «فرزاد کهن»، «آيسی و سات»، «آزاده قطبی»، «تهمينه منزوی»، «ملودی هژبر سادات» و «نيوشا توکليان» از هنرمندان ايرانی بودند که آثارشان در اين نمايشگاه در معرض ديد بازديدکنندگان قرار گرفت. پوستر اين نمايشگاه عکسی بود از مجموعه شناخته شده محسن راستانی با عنوان «خانواده ايرانی».
از او که برای نمايشگاه بعدی خود آماده میشود، پرسيدم انتخاب «مجموعه ايرانی» برای ارایه در اين نمايشگاه تصميم خودت بوده يا برگزار کننده نمايشگاه؟
گفت:«نه، انتخاب مستقيم من نبود. البته بخشی از اين مجموعه در نمايشگاههای ديگر در خارج کشور به نمايش درآمده بود و برگزارکنندگان نمايشگاه با اين مجموعه در کشورهای ديگر آشنا شده بودند. همين آشنایی باعث شد وقتی برای برگزاری نمايشگاه آمستردام با من صحبت می کردند، به طور خاص از مجموعه «خانواده ايرانی» نام ببرند. من هم از بين کارهايم همين مجموعه را برای نمايشگاههای خارج از کشور مناسبتر میبينم و برای به نمايش درآمدنش علاقه بيشتری داشتم.»
با کارهای متفاوتی که داری، مثل مجموعه جنگ ايران و عراق يا جنگ بوسنی و يا بیروت، چرا نمايش «خانواده ایرانی» را بيشتر میپسندی؟
راستانی: خوب هر آدمی متعلق به هر کشور و فرهنگی که باشد، خانواده را میشناسد؛ يعنی اجزای خانواده مثل پدر و مادر و فرزندان. فرقی ندارد چهره آدمها يا طرز لباس پوشیدن آن ها چه طوری است، هسته اصلی خانواده در همه جا يکسان است. در نتيجه، آدمها خودشان را در این عکسها پیدا میکنند. اگر پدر باشند، میتوانند مشابه خود را در يک فرهنگ ديگر و در يک لباس ديگر ببينند؛ مادر باشند هم باز همينطور است؛ برای فرزندان هم همين شباهت وجود دارد. بنابراين، وقتی میآیند که خانواده ايرانی را ببينند، موضوع برای آن ها روشن است چون خودشان از يکی از همين خانوادهها دارند و بعد تفاوتهای بصری بين نوع خودشان و نوع ايرانی آن را میبينند.
مجموعه «خانواده ايرانی» چه قدر به واقعيات جامعه ايرانی نزديک شده است؟ يعنی چه قدر میتواند بگويد اين چيزی که میبينيد، خانواده ايرانی است و اگر کسی دست یک توريست را بگيرد و ببرد در زندگی خصوصی ایرانیها، میتواند به وضوح همينها را ببيند.
راستانی: به نظرم واقعيت خانواده ايرانی را میشود در اين مجموعه دید. يعنی حتی محل ايستادن اعضای خانواده در کنار هم يا علایق و مسووليتهای افراد را میشود در اين عکسها مشاهده کرد. من تند و تند از مردم عکاسی نکردم يا خودم دست به چیدن افراد در کنار هم نزدم. گاهی ساعتها با سوژههای عکسها حرف زدم تا متوجه بشوند جلوی دوربين، خودشان باشند. بنابراين، تصويری که از این مجموعه در ذهن شما نقش پیدا میکند، واقعيت جامعه ايرانی در درون ايران است. البته شاید همه واقعيت نباشد ولی يک محصول دستچين شده و مصنوعی نيست.
شما خارج از کشور که میروی، با ايرانیهای مقیم خارج هم سر و کار داری؛ آيا خانواده ايرانی در خارج از کشور هم همين گونه است؟
راستانی: طبیعی است که ظاهر افراد در خارج از کشور ممکن است شباهت زيادی با داخلیها نداشته باشد. به هر حال، محيط زندگی اثر میگذارد. ولی تصور میکنم روابط افراد تا حدود قابل توجهی شبيه باشد. البته دارم همين موضوع خانواده ايرانی در مهاجرت را به عنوان يک بخش تازه در اين مجموعه کار میکنم ولی هنوز تصوير کلی دقيقی برای ارایه ندارم. شايد هم نشود چنين تصويری از خانواده ايرانی خارج کشور پيدا کرد چون ايران به هر حال یک جغرافيای مشخص دارد که وقتی از آن بيرون میآيید، میتواند در شکل زندگی افراد اثر بگذارد.
اگر بپرسم دوست داشتی در خارج از کشور زندگی میکردی، چه جوابی میدهی؟
راستانی: جواب سريع من اين است که نه دوست نداشتم. ولی جواب با تاملم اين است که دوست داشتم فرصت میکردم از بيرون هم به خودمان نگاه کنم. برای من زندگی در ايران اهميت دارد. از چيزهایی در ايران لذت میبرم که در خارج از ايران وجود ندارند. چيزهايی هم هست که به هر حال دست و پا گيرهستند ولی موضوع سیاه و سفيد نيست که يا بيرون باشی يا داخل؛ يا اين که هر چه در داخل هست، سياه است و هر چه در بيرون است، سفيد. تصورم اين است که بايد بين شناخت خودمان از وقايع جهانی و شناخت جهان از خودمان پل زد. اصل موضوع در بدفهمی در دو طرف است.
به عنوان عکاس، فکر میکنی در این زمینه چه کار میشود کرد؟ شما که بنياد فرهنگی يا امکانات گسترده نداری.
راستانی: ببين! همين را هم که بتوانم خوب به کار بگيرم، در اندازه خودم میتوانم اثرگذار باشم. البته راه سختی آمدم تا به اين جا رسیدم و اگر شرايط بهتری بود، شاید بيشتر از اين میتوانستم اثر بگذارم. ولی بخشی از مشکل هم همین است که این مفاهمه حتی در داخل کشور بايد شکل بگيرد تا آدمهایی مثل من که زندگی در جامعه خودمان را دوست داريم، بتوانيم کارهای بهتری برای آن انجام دهيم.
يادم هست يک وقتی می گفتی که فرش خانهات را فروختی تا بتوانی بروی بوسنی و بيروت عکاسی کنی.
راستانی: همين را که بعضی جاها در خارج کشور میگويم، باورشان نمیشود. فکر میکردم اين اتفاق الان دارد رخ میدهد و من نزديک 30 سالگی هستم و اتفاق منتظر نمیماند که من امکاناتم يا ارتباطاتم بهتر بشود. تنها چارهاش اين است که خودم جور خودم را بکشم و وسايل زندگی را بفروشم و بروم کاری را که بايد انجام بدهم، به سرانجام برسانم. البته استقلال حرفهای هم از همين جا رخ میدهد ولی هزينه استقلال حرفهای و استقلال نگاه برای من زياد بود و چارهای هم نداشتم. با اين همه، ترجيحم اين است که بالاخره بتوانم از بیرون هم به خودمان نگاه کنم. حتی میشود گفت ضرورت است.
ما يک بار با هم برای تبليغ کاربرد انرژیهای نو همکار شديم و شما رفتی از توربينهای بادی منجیل برای پروژه من عکاسی کردی. از اين دغدغههای محيط زيستی هم داری؟
راستانی: زياد. فکر میکنم عامل پيوند ما در ايران با جهان همين چيزها است. وضع آب دارد خراب تر میشود و اين فقط وضعيت ما نيست. آلودگی هوا فقط در ايران نيست، در دنيا هم از اين مشکلات دارند و بايد بشود با هم حرف بزنيم و آگاهی پيدا کنيم. همين خانواده ايرانی مثل خانوادههای ديگر در سایر کشورها تحت تاثير خشکسالی و آلودگی هوا قرار میگيرند و میشود از ارتباط فرهنگی وعلمی برای درک شرایط و کاهش صدمات به همین نهاد خانواده جلوگيری کرد. برای من همين مسایل محيط زيستی مهم است و فکر میکنم برای همه در دنیا مهم باشد. البته آن کاری که برای انرژیهای نو کردم، دچار همين بدفهمی هم شد و درک درستی از کار من نداشتند. شايد میتوانستيم مثمر ثمرتر باشيم. ولی اگر از جنبه شخصی بخواهی، واقعا برايم مهم است.
باخبرم که يک نمايشگاه تازه هم در راه داری. درباره نمایشگاه تازه چه کارهایی از شما به نمايش درمیآيد؟
راستانی: باز يک نمايشگاه تازه در شهريور ماه در آمستردام دارم به نام «ناديده» يا «Unseen». کارهای ديده نشدهای از مجموعه خانواده ايرانی در آن جا به نمايش درمیآیند و برای فروش هم ارایه میشوند. اين نمايشگاه نیز توسط پروژه بوسکو برگزار میشود. البته يک ماه ديگر هم به سارايوو میروم.
سارايوو که 20 سال پيش بودی؟
راستانی: بله. در سارايوو نمايشگاهی دارم از عکسهایی که در دوران جنگ از سارايوو گرفتم. بعد از 20 سال میروم همان مکانهایی را که عکاسی کرده بودم، ببينم و باز عکاسی کنم.
و کتاب تازه؟
راستانی: يک کتاب تازه با عنوان «زمان سخت»(THE HARD TIME) دارم که در نمايشگاه سارایوو رونمایی میشود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر