دیوارهای تهران پر از خاطرهاند؛ خاطراتی سیاسی و گاه به شدت افراطی. از «مرگ بر شاه» سال 57 تا «مرگ بر دیکتاتور» سال 88، همه بر روی همین دیوارها نوشته شدهاند.
همین شعارنویسیها گاه سرعدهای را بر باد داده و کسانی را برای سالها پشت میلههای زندان انداخته است. با این همه، هیچگاه این شیوه اعتراضی منسوخ نشده وهنوزهم هرگاه معترضان به وضعیت سیاسی فرصتی مییابند اعتراض خود را با رنگ روی سینه دیوارهای شهر فریاد میزنند.
شعارنویسی اعتراضی بر روی دیوارها یا دیگر وسایل شهری مانند باجههای تلفن، تابلوهای راهنمایی و رانندگی، پلهای عابر پیاده یا هر سطح قابل دسترس دیگری همیشه زنده بوده و ادامه یافته است. هنوزهم اگر کسی چشم بیندازد، در برخی نقاط شهر «مرگ بر شاه» یا «زنده باد خمینی»های رنگ باختهای را خواهد دید؛ شعارهایی بازمانده از انقلابیون سالهای پیش از 57.
شعارنویسیهای اعتراضی نسبت به رژیم پادشاهی محمدرضا پهلوی آن قدر زیاد بود و چهره شهر را به هم ریخته بود که 33 روز بعد از پیروزی انقلاب و پیش از فرارسیدن اولین نوروز در رژیم جدید، رهبران انقلاب پیروز شده از مردم برای پاکسازی چهره شهر کمک طلبیدند. نگاهی به صفحه روزنامههای روزهای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این را نشان میدهد.
گفته شده است که این استمداد از مردم با ابتکار شهرداری وقت تهران و موافقت و حمایت آیتالله طالقانی و مهندس مهدی بازرگان، نخستوزیر دولت موقت انجام شد.
مهندس «محمد توسلی»، شهردار وقت تهران درباره آن روزها و آن برنامه پاکسازی این گونه گفته است: «تهران به شهری جنگزده تبدیل شده بود. در و دیوارهای شهر پر از شعار بود و معابر شهر نیز نیاز بهپاکسازی داشت. شهرداری با نیروی انسانی محدود خود قادر به انجام این کار نبود. وقتی ما فکر پاکسازی را مطرح کردیم با یکی دو مصاحبه، واکنش وسیع و گستردهای در شهر تهران به وجود آمد. در آن روز همه مردم جلوی خانه، کوچه و خیابان خود را بهشکل گستردهای پاکسازی کردند؛ حتی مدیران انقلاب، از جمله مرحوم آیتالله طالقانی هم جارو دست گرفتند و در پاکسازی مشارکت کردند.»
شعارنویسی بر روی دیوارهای شهر نقش مهمی در فراگیرشدن جنبش اعتراضی علیه شاه ایران داشت. روزها و ماههای پیش از انقلاب، دیوارها بار سنگین شعارهایی که مردم معترض جرأت سردادن آنها را در خیابانها نداشتند، بر دوش میکشیدند.
انقلاب پیروز شد و پاکسازی شهر هم به سرانجام رسید. اما این پایان شعارنویسی اعتراضی بر روی دیوارهای شهر نبود. یکی دو سال بعد، وقتی راه برخی گروههای سیاسی شریک در انقلاب مانند سازمان مجاهدین خلق از جمهوری اسلامی جدا شد و کارشان با حاکمان وقت تهران به درگیری مسلحانه و جنگهای چریکی خیابانی کشید، این مخالفان هم- چنان که شیوه این گونه مبارزهها است- دست به دامان دیوارهای شهر شدند. شعارنویسی بر علیه آیت الله خمینی و دیگر بزرگان انقلاب، بخشی از تاکتیک مبارزاتی آنها بود.
با این حال، زور روحانیونی که کنترل کشور را در دست گرفته بودند بر همه مخالفان چربید و آنها را با مدد زندان و اعدام از سطح شهر جمع کردند. اما این پایان شعارنویسی اعتراضی نبود، اگرچه پس از آن به شکلی چشمگیر از میزان آنها کاسته شد.
زمان گذشت و سالها از پس هم آمد و رفت تا تقویم روزگار به سال1378 خورشیدی رسید. در سالهای پیش از این، خبر چندانی از اعتراضهای این گونه در شهر نبود اما در این تاریخ، دو سال از پیروزی «سیدمحمد خاتمی»، رییس جمهور اصلاح طلب میگذشت و فضای جامعه را شور اصلاح و بهبود وضعیت، به ویژه از نگاه سیاسی، فراگرفته بود. با این حال، این چیزی نبود که مطلوب اقتدارگرایان مخالف اصلاحات و دولت خاتمی باشد.
مخالفان پر قدرت دولت، هر روز طرحی جدید علیه رییس دولت و هواداران او علم میکردند. یکی از اقدامات آنها که مقارن با 18 تیرماه سال 78 شد، توقیف روزنامه اصلاح طلب «سلام» بود که برخی از شناخته شدهترین چهرههای اصلاح طلب نزدیک به رییس جمهور وقت در آن قلم میزدند. این توقیف اعتراض گسترده دانشجویان ساکن در کوی دانشگاه تهران را در پی داشت. آن سوی ماجرا هم این اعتراض را تاب نیاورد و با حملهای سنگین و خشن آن را پاسخ داد.
در نتیجه این حمله، تا چندین روز مرکز تهران و اطراف دانشگاه و کوی به صحنه نبرد و درگیری دانشجویان با نیروهای پلیس، افراد لباس شخصی وابسته به بسیج و انصارحزب الله تبدیل شد.
خروجی این درگیریها بر چهره شهر، به غیر از سطلهای زباله آتش زده و سنگهای پرتاب شده در وسط آسفالت خیابانها، یک چیز دیگر هم بود؛ بازگشت پرقدرت شعارنویسی اعتراضی بر دیوارهای شهر. شعارهایی که دانشجویان و جوانان معترض بر علیه رهبر جمهوری اسلامی و نیروهای حمله کننده به کوی مینوشتند.
یکی از دانشجویانی که آن روزها در کوی ساکن بود و در درگیریها حضور داشت، تعریف میکند بهترین دیوارنویسی اعتراضی که در همه عمرش دیده، همان روزها بر روی یکی از دیوارهای نزدیک به کوی نوشته شده بود: «هرگز ندیده است دولتی، ملتی به این بیغیرتی».
اضافه میکند: «این شعار، اعتراضی بود به نپیوستن بقیه مردم به تجمعهای اعتراضی دانشجویان که سبب شد آنها تنها و بی پناه دربرابر حمله کنندگان مسلح و خشن نظامی و لباس شخصی آسیب جدی ببینند.»
پس از آن، شعارنویسی اعتراضی علیه رهبر انقلاب و کلیت نظام جمهوری اسلامی به شکلی خفیف ادامه پیدا کرد اما نه چندان جدی و فراگیر. تا این که دوباره اعتراضهای دانشجویی در خرداد ماه سال 82 آغاز شد و حملهای دیگر به خوابگاه دانشجویان در منطقه طرشت تهران به وقوع پیوست. این بار نیزبه شکلی محسوس بر میزان دیوارنویسیهای سیاسی و اعتراضی بر دیوارهای شهر افزوده شد اما آن هم دیری نپایید.
در سالهای پس از آن، اگر چه هر از گاه شعارنویسیهایی در سطح شهر دیده میشد اما در زمان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران در سال 88، دیوارهای تهران روزهایی را به خود دیدند که مشابه آن را پیش از این تنها در زمان وقوع انقلاب اسلامی تجربه کرده بودند.
ماجرا به انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری در این سال مربوط بود؛ وقتی نتایج انتخابات اعلام شد، گروههایی از مردم ایران که هوادار نامزدهای معترض به نتیجه انتخابات، یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی بودند، به نتیجه اعلام شده اعتراض کردند.
اعتراض آنها که به «جنبش سبز» مشهور شد، نه تنها در چند روز پس از انتخابات، که دستکم تا 9 ماه پس از آن ادامه داشت و هر گاه فرصتی به دست میآمد، با حضور در خیابانها اعتراض خود را مطرح می کردند.
اعتراض هواداران جنبش سبز تنها به همین حضور در خیابانها خلاصه نمیشد؛ شعارنویسیهای اعتراضی آنها، چه برعلیه رهبر جمهوری اسلامی و چه در دفاع از رهبران جنبش، چنان فراگیر شد که حتی مسوولان شهرداری تهران را مجبور کرد لب به اعتراض یا اعتراف باز کنند.
براساس خبری که سایت «جهاننیوز» در ۱۴ فروردين ۱۳۸۹ منتشر کرد، آمارهای رسمی حکایت از افزایش شعارنویسی بر دیوارها داشتند. در این خبر آمده بود: «شعارنویسی پس از انتخابات سال 88 در شهرهای بزرگ گسترش قابل توجهی یافته ومحتوای آن از شعارنویسی خدماتی و تجاری به شعرنویسی سیاسی تغییر پیدا کرده است به طوری که یک مقام مسؤول در این رابطه، رشد شعارنویسی در این ایام را بیش از 10 برابر برآورد کرده است.»
مقام مسوولی که در این خبر از او یاد شده، «قائم مقام سازمان زیباسازی شهرداری تهران» بود. او با بیان این که شعارنویسی در چند ماه اخیر رشد نامتعارف داشته و رفع آن به مشکلی برای همه مناطق تبدیل شده است، گفته بود: «بسیاری از همکاران ما در شهرداری موظف شدهاند در خودروهای خود اسپریهای سفید رنگ داشته باشند تا در مسیر رفت و آمد از منزل به محل کار، اگر با موردی روبهرو شدند، در جا به امحای شعارها اقدام کنند.»
وی اضافه کرده بود:« حساسیت این نوشتهها بالا است و ما سعی میکنیم با از بین بردن آنها، التهاب را کم کنیم.»
به گفته قائم مقام سازمان زیباسازی شهرداری تهران، «پیش از انتخابات، شعارنویسی یک دهم میزان کنونی بود، گرایشهای سیاسی و جناحی هم در آنها وجود نداشت و بیشتر شکل خدماتی داشت.»
شعارنویسی هواداران جنبش سبز اگر چه در سالهای 90 و 91 به نسبت سالهای 88 و 89 بسیار کمتر شد اما تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری گذشته که در 24 خرداد ماه برگزار شد، همچنان ادامه داشت. این در حالی است که پس از برگزاری این انتخابات و اعلام نتیجه آن، از حجم شعارنویسیهای جنبش سبز در سطح شهر به قدری کاسته شد که حالا میتوان گفت چند ماهی است از شعارهای تازه نوشته شده در شهر خبری نیست که نیست.
به نظر میرسد پایان شعارنویسی هواداران به نظر خستگیناپذیر جنبش سبز را باید به همه دیگر نتایج حاصل از انتخاب حسن روحانی به عنوان رییس جمهور جدید ایران اضافه کرد. گویا «V»های سبز رنگ یا دیوارنویسیها در رسای میرحسین موسوی، مهدی کروبی، جنبش سبز و یا مرگ بر دیکتاتور پس از این انتخابات به تاریخ پیوستهاند.
البته در این سالها، در کنار شعارنویسیهایی که از آنها یاد شد، در گسترهای بسیار کمتر، در برخی نقاط شهرتهران شعارهایی از حامیان سازمان مجاهدین خلق، سلطنت طلبان، گروههای تحت تاثیر شبکههای ماهوارهای و یا برخی گروهکهای جداییطلب دیده میشد. اگرچه میزان این دسته از شعارنویسیها بسیار اندک بودهاند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر