آوازخوانی زنها، تابوی سی و چند ساله موسیقی ایرانی است که با شکلگیری موسیقی زیرزمینی در ایران، کم کم شکسته شد.
هر چند برخی از مردان توانستند از زیرزمینها بیرون آمده و روی صحنه آواز بخوانند اما زنان آوازخوان ایرانی همچنان در پستوی خانهها و یا گاه روی پشت بامها آواز سر میدهند. بسیاری از آنها نمیخواهند هنرمند در تبعید باشند، میخواهند در ایران بمانند و بخوانند.
«گوگوش» شاید معروفترین زن آواز خوان ایرانی است که درست در اوج شهرت محکوم به سکوت شد. 20سال در ایران ماند و آواز نخواند، در نهایت هم چاره ای نداشت جز پیوستن به جمع آوازخوانان در تبعید. سرنوشت او به سرنوشت بسیاری از زنان آوازخوان ایران گره خورده است؛ زنانی که برای آواز خواندن باید راهی میان رفتن و ماندن را انتخاب کنند. برخی هم راه سوم یعنی آواز خوانی زیرزمینی را برگزیدهاند؛ راهی دشوار که آنها میگویند تنها با عشق میتوان آن را پیمود.
در ماههای جاری خبرهایی هرچند اندک از دغدغه در مورد آوازخوانی زنان نیز به گوش رسید اما خیلی زود پرونده این دغدغه بسته شد. در چهاردهمین جشن خانه موسیقی، «داریوش پیرنیاکان»، نوازنده تار و سهتار، استاد دانشگاه و پژوهشگر موسیقی در حضور «علی مرادخانی»، معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، آزادی صدای زن را نخستین خواسته جامعه موسیقی ایران خواند و گفت که فقها باید پاسخگو باشند که چرا میگویند موسیقی حرام است؟ همین اظهار نظر در نهایت به استعفای پیرنیاکان از سمت سخنگویی و دبیری خانه موسیقی منجرشد.
«علی جنتی»، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در همین زمینه در پاسخ به رسانههای داخلی ایران گفت: «تکخوانی خانمها اگر موجب مفسده نباشد ایرادی ندارد و الان هم بین مراجع نظر واحدی در بین تک خوانی خانمها وجود ندارد.»
نظر آیت الله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در موردحرام بودن صدای آوازخوانی زنها این است که «اگرچه صدای زن نامحرم نیست و خوانندگی زن فی نفسه منع شرعی ندارد، ولی هر گاه نفس خواندن با وضع خاص خواننده یا مضمون اشعاری که خوانده می شود به گونهای باشد که موجب برانگیختن شهوت است، استماع صوت زن برای غیرشوهر او حرام است.»
«فاطمه»، دختری محجبه از خانوادهای مذهبی است که سالهاست دورههای آوازی را زیر نظر استادان موسیقی گذرانده است. میخواهم بدانم آیا از نظر او که در خانوادهای مذهبی بزرگ شده، شنیدن صدای زنها شهوت را بر میانگیزد؟ میگوید:«ما یک سری قوانین مذهبی داریم که یکی از آنها گناه بودن شنیدن صدای آواز زن برای نامحرم است اما این که علت آن تحریک کنندگی باشد را قبول ندارم. حتی مطمئن نیستم که این قانون واقعا اسلامی باشد، به نظر من بیشتر اعمال سلیقه است. به هر حال، از نگاه من اشکالی ندارد صدای زنها پخش شود اما مطمئنم با دیدگاههای خانواده من و خیلی از خانوادههای مذهبی، به این زودیها ممکن نیست که این مساله آزاد شود. نکته جالب اینجاست که خیلی از خانوادههای مذهبی هم شنیدن صدای زن را گناه نمیدانند اما خواننده را گناهکار میدانند.»
«دنیا» فارغ التحصیل رشته موسیقی و از هواداران پر و پا قرص آوازخوانی زنهاست: «به نظر من در کشوری که زنانش نمیتوانند آواز بخوانند اصلا چیزی به نام آواز نداریم. البته که یک نقص بزرگ وجود دارد؛ چگونه ممکن است ارکستری فقط با سازهای باریتون و تنور اجرا کند؟ میشود موسیقی وجود داشته باشد که صدای سوپرانو، متسو سوپرانو و آلتو از آن گرفته شود؟»
زنان زیادی در ایران تلاش میکنند تا موسیقی ایرانی را با صدای خود تکمیل کنند؛ «مادمازل»، «رایا»، «سپید» و «آزاد» تنها شماری از بانوان آواز خوان ایرانی هستند که با نامهای مستعار در ایران آواز میخوانند.
«مادمازل» نامی است که یکی از آنها در ایران برای خود انتخاب کرده و اصراری هم بر مشخص بودن نامش ندارد.
او در سبک پاپ، راک و جاز تاکنون پنج تک آهنگ منتشر کرده و سه موزیک ویدیو ساخته است. در کارهای تصویری خود معمولا چهرهاش مشخص نیست. صدای مادمازل اما هواداران زیادی پیدا کرده، به ویژه پس از انتشار و پخش موزیک ویدیوی «فراموشی» که در ایران ضبط شده است.
بسیاری از زنان آوازخوان ایران پس ازانقلاب اسلامی کشور را ترک کردهاند و پس از مدتی در لس آنجلس با راه اندازی گروههای موسیقی و شبکههای تلویزیونی خصوصی در کنار مردان آوازخوان تبعیدی به خوانندگان لس آنجلسی شهرت یافتند. اما با شکل گیری موسیقی زیرزمینی ایرانی و آزادی نسبی موسیقی در داخل ایران، مخاطبان موسیقی داخلی افزایش چشمگیری یافته است.
آواز خوانان نسل جوان ایرانی- لس آنجلسی یا حتی ایرانی- اروپایی نسل متولد و یا تربیت شده در خارج از ایران بودند و بسیاری حتی در بیان کامل کلمههای فارسی مشکلات جدی داشتند؛ شاید هم به همین دلیل مورد استقبال گسترده مردم داخل ایران قرار نگرفتند.
در این میان خوانندگان زنی هم بودند که پس از چند کار موفق و فعالیت مستمر، در نهایت چارهای جز مهاجرت نداشتند. یکی از آنها «سارا نایینی» است که از 18سالگی، جدی و رسمی آواز را شروع کرد و فارسی و انگلیسی خواند. او در فضاهای عمومی فقط همخوانی میکرد و صدایش پشت صدای «علیرضا عصار»، «محمد اصفهانی» و ... در کنسرتها و سیدیها شنیده میشد. اما درهمین حد، آنقدردرخشید و شنیده شد که آنها اخطار گرفتند «اگر سارا بخواند، برنامههایشان را لغو میکنند».
او مدتی است از ایران خارج شده است. زمان کمی بعد از خروج، برای نخستینبار خواندن غیر زیرزمینی روی صحنه را در آمریکا تجربه کرد. در ماه مارس و آوریل ۲۰۱۳ او در «سکرمنتو» و «سانفرانسیسکو» در ایالت کالیفرنیا با «رضا روحانی» کنسرت برگزار کرد.
سارا درباره مهاجرتش از ایران میگوید:« در ایران کاری که دوست داشتم را نمیتوانستم انجام دهم. کم کم داشتم همه چیز را فراموش میکردم ولی اینجا انرژی و امید بیشتری برای ادامه کارم پیدا کردم. بعد از مدتی تلاش، به هر حال از ادامه کار در آن شرایط ناامید میشوی.»
او تلاش برای خواندن در ایران را بیفایده نمیداند اما معتقد است تلاش نسل امروز برای هموار کردن راه نسلهای بعدی است و با مشکلات داخل ایران، حل شدن مساله آزاد خواندن زنها به عمر نسل امروز نمیرسد.
دنیا نظر دیگری دارد و میگوید:«به نظر من برای موسیقی باید در کشور خودت باشی، یعنی جایی که ریشهات هست؛ آنجاست که بلوغ اتفاق میافتد و کار زیبا تولید میشود. همین خوانندههای موفقی که الان در لسآنجلس میخوانند کسانی هستند که در ایران رشد کردند، بعد رفتند؛ مانند گوگوش، مثل ابی یا حتی موفقترین خواننده نسل جدید لس آنجلسی، "شادمهر عقیلی" که با رفتنش جان تازهای به موسیقی ایرانی آن طرف آبی داد.»
سارا اما پس از مهاجرت، ارتباطش با مخاطب ایرانی را از دست نداده و امید و انگیزه بیشتری برای ادامه کار یافته است. او حالا با برگزاری کنسرت از راه آواز خواندن کسب درآمد هم میکند.
بسیاری از دختران آوازخوان ایران با علم به این موضوع که برای تولید یک اثر تاثیرگذار باید در کشور ماند، از رفتن سر باز میزنند. دنیا هم آرزو می کند این زنان بمانند و آواز بخوانند تا شاید با افزایش صدای زنان، تابوی آن شکسته شود.
میگوید:«من معتقدم همه زنهایی که فکر می کنند صدای خوبی دارند باید آواز بخوانند؛ باید کارشان را منتشر کنند حتی اگر استاندارد نباشد. برای این حرفم دلیل دارم؛ میگویم هر چقدر تعداد زیادتر باشد، هر چقدر صدای بیشتری از زنها بلند شود، کمتر میتوانند آنها را اذیت کنند. کیفیت مهم است ولی در حال حاضر به نظرمن کمیت مهمتر است.»
درباره تعداد و تکثر آواز خوانان زن، فاطمه میگوید: «با افزایش تعداد زنان آواز خوان ممکن است دیدگاههای خانوادههای مذهبی هم تعدیل شود. یک مثال ساده میزنم؛ اوایل خاله من مدام از سریالهای ماهوارهای عصبانی بود، مرتب با همه دعوا میکرد که نباید اینها را ببینید اما الان خودش با آب و تاب قصهها را تعریف میکند و تازه با شخصیت فیلم که اعمال قبیحی از نظر اسلام انجام میدهد،همدردی میکند و هرشب باید آن سریالها را دنبال کند.
اما یک مساله مهم وجود دارد؛ موسیقی زیر زمینی مردان قانونی نبود اما آواز خواندن زنان حرام است و این کار را کمی سختتر میکند.»
آوازخواندن زنان ایرانی شاید تلاشی باشد برای هموار کردن راه آزاد خواندن، اما این نکته را هم نباید فراموش کرد که آنها از راه آواز خواندن زیرزمینی هیچ منبع درآمدی ندارند و اثر خود را رایگان در اختیار مخاطبان قرار میدهند. هر چند «آزاد»، یکی از دختران آوازخوان ایرانی میگوید این کمترین آسیبی است که در این راه دیده است.
میگوید:«من تومار بلندی نوشته بودم که از آسیبهای مادی آوازخوانی زیرزمینی بگویم اما الان بیشتر دلم میخواهد از آسیبهای معنوی آن حرف بزنم. از این بگویم که وقتی کم کم داری بزرگ میشوی و برای خودت و زندگی آیندهات رویاپردازی میکنی، نمیتوانی به کسی بگویی در سرت چه میگذرد؛ آنقدر که حتی به خانواده خودت هم نگویی؛ ٱنقدر که یواشکی به اتاق خواهر بزرگترت بروی، ضبط او را برداری، صدای خودت را روی نوار ضبط کنی و بعد بنشینی گوش دهی. یعنی مخاطب خودت باشی، هم معلم و هم داور خودت. بعد بزرگتر میشوی و بالاخره یک دوستی یک روزی میفهمد که تو آواز میخوانی و تو با شرمندگی و خجالت هر چه تمامتر میزنی زیر آواز و همهاش داری به این فکر میکنی "نکنه دوست نداشته باشه به صدات گوش کنه". دیگر میشوی آوازخوان همان جمع چند نفره دوستانت. بعد وقت انتخاب رشته میرسد و تو به چیزی جز خوانندگی فکر نکردی اما آنقدر درباره آن حرف نزدی و کسی هم ازت چیزی نپرسیده که دیگر خودت هم باورت شده باید به آن در حد یک سرگرمی نگاه کنی. ناخودآگاهت هنوز خودآگاه نشده و گیجی. نمیدانی چه مسیری را باید در پیش بگیری و قاعدتا همان مسیری را درپیش میگیری که کارنامه تحصیلیات به تو دیکته میکند. باز میروی بالاتر، میبینی نه بابا! من خانم مهندس نیستم، ذاتم خانم مهندس نیست اما خودتم نمیدانی چه هستی و که هستی. خانوادهات به تو میگوید چه هستی اما تو به خودت میگویی «نه اینی که شما میگین نیستم. اینو میدونم». آسیب یعنی خودت به طور اتوماتیک مسیری را در پیش بگیری برای آیندهای که مسیر تو نیست و خودت تا چند وقت اولش این را نفهمی چون فکر میکنی اگر بگویی، باورت نمیکنند و در دل به تو میخندند.»
«مخاطب»، یکی از اصلیترین مشکلات زنان آواز خوان ایران است. آنها هرگز با مخاطبان خود رو به رو نمیشوند و نمیتوانند جز فضای مجازی و با نامهای مستعار در برابر نقد و نظر آنها قرار بگیرند. «آزاد»، بانوی آوازخوان در این باره میگوید:« دنیای مجازی یک دنیای بیانتهاست که تو میتوانی در آن همه چیز باشی و هیچی نباشی. یعنی تو خودت وسط زمین و هوایی، هیچ جایی هم نیست که بروی. فقط نامت را ثبت میکنی؛ نه چهارچوبی، نه قانونی و نه نظمی. به جای آن در این دنیای بیکران، هزاران هزار متخصص هست، منتقد هست، پاپاراتزی هست. آن هم در یک دنیای مجازی یعنی جایی که آدمها برای چیزی بودن نه نیاز به مدرک دانشگاهی دارند، نه تایید رسمی از سوی یک جامعه و مسوولانش و نه حتی یک هویت واقعی. میدانی که یک خانهای قرار است بدون هیچ امکاناتی ساخته شود؛ آجر آن را از یک جا به زحمت پیدا میکنی، سیمانش را هم از یک جا. حتی قصدت ساختن یک خانه محکم استاندارد هم نیست، یعنی نمیتوانی چنین قصدی داشته باشی.تنها یک خانه آجری میخواهی که در نهایت، سقفی که احتمالا چکه هم میکند بالای سرت باشد. یک درصد هم شبیه خانه رویاهایت نیست اما به هر حال چون دوست داری خانهات در زمین خودت باشد، با هزاران سختی آن را میسازی.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
خیلی خوب و به جا نوشتی سحرجان چیزی نگفته نمونده