با هر کی که صحبت میکنم | میگه سال نود و سه براش سال مزخرفی بوده...برای شما چطور بوده؟
برای من مثل همه ی سالهای مزخرف....عالی بود....
چرا؟
خب... اولاً بخاطر اینکه در سال 93 به زندگی ادامه دادم و نفس کشیدم- مگه همین امشب و فردا سکته کنم و جزء آمار درگذشتگان سال کهنه در بیام- بعد اینکه تمام سال گذشته رو "کار" داشتم یعنی شاغل بودم و تونستم با طراحی زندگی کنم و از کارم لذت بردم. برای اولین بار در این سال صاحب یه اتاق کار اختصاصی شدم و دیگه برای شام خوردن مجبور نیستم وسائل کارم رو از روی میز غذاخوری جمع کنم. سال 93 بچهها... همسرم... مادرم و برادرهام همه سالم بودند. با تعداد زیادی مردمان خوب آشنا شدم و یکی دو سفر خیلی خوب به خارج از کانادا داشتم... روزهای بد و خوبم در سالی که گذشت در تعادلی قابل قبول بودند.
دوری از ایران اذیتتون نمیکنه؟
از روزی که از ایران بیرون اومدم همه به من هشدار دادند که تا یکی دو ماه دیگه دچار دلتنگی وحشتناکی میشی که از آمدن پشیمونت میکنه...امروز بعد از پنج سال هنوز هم همین حرف رو تکرار میکنند و هنوز منتظرم تا ببینم یکی دو ماه دیگه چی میشه... عجالتاً خیلی هم خودم رو دور از ایران احساس نمیکنم فقط اندکی از آلودگی هوای تهران فاصله گرفتم...
از لحاظ کاری هم براتون سال خوبی بود؟یادمه سرِ یکی دو مورد از کارها خصوصاً "جهاد" یه کم حاشیه براتون ایجاد شد.
سالی که لااقل ده درصد از کارهام رو خودم دوست داشته باشم و از دیدن دوباره اونها احساس شرمندگی نکنم برای من سال خوبی بوده. سال 93 شاید بیشتر از ده درصد کارهام رو دوست داشتم مخصوصاً طرحی که برای جهاد بچه دار شدن کشیدم رو خیلی دوست داشتم گرچه بعضیها اصرار داشتند در این طرح به مقام زن- مادر توهین شده و اصرار داشتند پاسخهای من را نشنیده بگیرند.
اصولاً چقدر به نظرات مردم اهمیت میدین؟
به نظر مردم اگر تک به تک باشه اهمیت زیادی نمیدم... تجربه به من ثابت کرده که هرکسی به دلایلی میتونه از کاری خوشش بیاد یا بدش بیاد که هیچ ربطی به ارزشهای واقعی کار من نداره... نظر بعضی خواص برای من مهمتر از بقیه است اما نظر مردم وقتی که با هم جمع میشه برام اهمیت پیدا میکنه. باین معنا به انتقادی که پیاپی و تکراری میشه اهمیت میدم...
بهترین آدمِ سالِ 93؟
دکتر هاوس...
کیه؟
یه دکتر عجیب و غریبه که ظاهراً به مردم اهمیتی نمیده توی یه سریال تلویزیونی...
مهمترین آرزوتون در سال جدید چیه؟
یک کتاب بنویسم و طراحی کنم منظورم یه کتاب مصوره...
بهترین اتفاق سال 93 برای شما چی بود؟
ده کیلو لاغر شدم...
ئه؟چه خوب....چطوری؟
برنج و نون و شیرینی رو از زندگیم حذف کردم... تقریباً حذف کردم... هفتهای دو شب برنج میخورم و گاهی یواشکی یه قند خیلی کوچولو با چایی...
خیلی سخته...چه زندگی ایه؟ من از شروع گپمون با چایی چهار تا شکر پنیر خوردم...
اتفاقاً اصلاً سخت نبود... گرچه همیشه احساس گرسنگی میکنم...بهتره نخوری...
به هر حال سن که میاد به پنجاه...
خیلی چیزها پیش میاد...این کمترینشه...
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر