مانا نیستانی ۴۲ سال پیش در تهران متولد شد. از یک دهه پیش تاکنون به یکی از مطرحترین کارتونسازان ایرانی بدل شده است. اگر به مسائل سیاسی و اجتماعی علاقمند باشید، در رسانههای مختلف کارتونهای مختلف مانا درباره موضوعات روز را دیدهاید.
شبکه بینالمللی مدافع حقوق کاریکاتوریستها در سال ۲۰۱۰ نشان بینالمللی شجاعت را به مانا نیستانی اهدا کرد. در چند سال گذشته هم در کشورهای آلمان، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و بریتانیا آثار او ترجمه و منتشر شده است.
مانا نیستانی چند سالیست که در پاریس اقامت دارد. در روزهای پایانی سال با او گفتوگویی انجام دادم درباره هنرش و طرح و نقشهای که برای آینده در نظر گرفته است:
در سالهای گذشته پیش آمده که مخاطبان به کارتونهای شما واکنش منفی نشان دادهاند. فکر میکنید علتش چیست؟
کارتونیست منتقد است و به اخبار روز واکنش نشان میدهد. شما میتوانید با دنبال کردن کارهای کارتونیستهای مطبوعاتی که ستون ثابت دارند، انعکاسی از دورههای متنوع تاریخی را ببینید اما این انعکاس مثل تصویر بازتابیده در آینه نیست. ما با یک تکه فلز با یک لایه جیوه روی آن سر و کار نداریم؛ با انسانی سر و کار داریم که دید و نگاه دارد، ایده و فکری درباره دنیای اطرافش دارد و مسائل را از زاویه دید خودش بررسی و نقد میکند. تلاش کارتونیست همیشه باید این باشد که زاویهای درست نسبت به اتفاقات بگیرد، اما این امر کاملاً نسبی است. حتی در بیطرفترین و بیغرضترین نقدها ممکن است عدهای بهشان بربخورد و شما را در جایگاهی نادرست نسبت به مسأله بپندارند.
به عنوان یک کارتونیست چقدر از سینما تاثیر گرفتهاید؟
هر خوراک بصری که شما به چشم و مغز برسانید به هر حال روی کار تأثیر میگذارد. نقاشی، طراحی، کارتون، انیمیشن، سینما، تئاتر، معماری و ... اینها همه مؤثرند. به همین ترتیب ادبیات، موسیقی و سایر خوراکهای فرهنگی هم اثرگذارند. این تأثیرات دید و نگاهی را که یک کارتونیست میبایست از آن برخوردار باشد میسازند، اما اگر منظور صرفاً از جنبه تصویری است، شاید بیشترین تأثیرش در قاببندیهایم باشد. فکر کنم سینما بیشتر روی کامیکها و کامیکبوکهای من تأثیر گذاشته. سینما هنر تصویر و زمان است. باید زمانی بگذرد، تصاویر جریان پیدا کنند تا درک و برداشت مخاطب نسبت به پدیده هنری که روبرویش است کامل شود. در کارتون یک کادره، با یک برش زمانی کوتاه در حد کسری از ثانیه، برشی از یک اتفاق و نمایی از یک حادثه را میبینیم، اما در کمیک مثل سینما باید زمان بگذرد و داستان روایت شود. این زمان یا توهم زمان را توالی کادرهای کمیک میسازند.
«مرجان ساتراپی» با کارتون «پرسپولیس» وارد سینما شد. آیا تاکنون به فکر ساخت فیلمی سینمایی از کارتونهایتان افتادهاید؟
من سینما را خیلی دوست دارم. جدی و پیگیر فیلم میبینم، هرچند یک خوره تمامعیار سینما- سینهفیل- به آن شکل نیستم که ولع تماشای هر فیلمی را داشته باشم. از نوجوانی دوست داشتم کارگردان سینما بشوم اما نشد. الان بدم نمیآید گوشه کنار یک پروژه سینمایی بپلکم و نقشی داشته باشم، اما کارگردانی بیشتر از هنر سینما، هنر مدیریت و ارتباط برقرار کردن با دیگران است. یک کار گروهیست که دهها بلکه صدها نفر درگیرش هستند. ساتراپی روحیهاش را دارد. من اعصابش را ندارم واقعاً. کار در خلوت را ترجیح میدهم. برای همین طراحی کامیکبوک را دوست دارم. برایم حس و حال سینما را دارد. هنرپیشهها آدمکهاییاند که خودم طراحی کردهام. کلنجار رفتن لازم ندارند. فیلمبردار و طراح صحنهاش هم خودم هستم.
کاریکاتور با کارتون و کامیک چه تفاوتی دارد؟
کاریکاتور به هنر ترسیم چهرههای اغراقآمیز گفته میشود. استفاده از تصاویر کاریکاتوری برای بیان موضوعی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... با زبانی شوخطبعانه کارتون است و کامیک، مجموعه کادرهای متوالی کارتونیست که کنار هم داستانی را روایت میکنند.. وقتی کامیک به صورت یک داستان بلند یا نیمهبلند و مجلد درمیآید کامیکبوک یا کتاب کامیک را میسازد. من هیچوقت کاریکاتوریست خوبی نبودهام، خیلی معمولی چهره میکشم، اما وضعم در کارتون و کامیک بهتر است و هر دو شاخه را هم دوست دارم. طراحی و نوشتن کتابهای کامیک یکجور علاقه درونیتر و شخصیتر است برای من در عین این که واکنش روزانه به اتفاقات سیاسی و اجتماعی را هم در قالب کارتونهای تکفریم دوست دارم.
چند کتاب هم از کارتونهای شما در کشورهای مختلف منتشر شده است. ارتباط مخاطب غربی با کارتونها و کتابهایت چگونه بوده است؟
در فرانسه بد نبوده. در حد متعارف و به شکل معقول. درصد بالایی از کارتونهای من درباره مسائل ایران است. طبعاً مخاطب فارسیزبان من بسیار بیشتر است. اما کتاب مجموعه دویستتایی کارتونهایم در فرانسه فروش بدی نداشت، کره جنوبی هم حق چاپش را خرید و منتشرش کرد که برای خودم خیلی جالب بود. گرافیک نوول «یک مسخ ایرانی» که داستانی بود (بر اساس ماجرای زندانم در ایران) اقبال بیشتری در فرانسه داشت و دو - سه چاپی ازش فروش رفت و به چند زبان دیگر مثل آلمانی، انگلیسی، ایتالیایی و اسپانیایی منتشر ترجمه و منتشر شد.
سوژه تمام کارتونهای شما مسائل اجتماعی در ایران و خاورمیانه است. در فرانسه زندگی میکنید. ارتباط با جامعه ایران را چگونه حفظ کردهاید؟
ایران که بودم بیشتر اوقات پای کامپیوتر مینشستم و با استفاده از فیلترشکن سعی میکردم به چند سایت خبری مثل گویانیوز وصل بشوم و اخبار مملکت را پیگیری کنم، بس که سانسور خبری بود، الان دستکم احتیاج به فیلترشکن ندارم، سرعت اینترنت هم بیشتر است و وقتم کمتر تلف میشود. حقیقتی است که حضور فیزیکی در کشور معنیاش باخبر بودن از اوضاع و احوال سیاسی نیست چون ما فاقد رسانههای آزاد در داخل ایرانیم، پس باید دل داد به شایعات و اخباری که دهن به دهن میچرخد یا این که اقتدا کرد به سایتهای فارسی زبان خارج از کشور. زندگی در داخل اما برای داشتن نبض زندگی اجتماعی و روح حاکم بر جامعه مهم است. چیزی که از دست دادهام و سعی میکنم با صحبت و چت از طریق رفقای داخل جبرانش کنم، اما همچنان گاهی احساس پرت بودن بهم دست میدهد. لحن و زبان، واژههای تازه مصطلح، پدیدههای محبوب روز و خیلی چیزها از این دست که هیچجور دیگر نمیشود درک کرد جز با بودن وسط ماجرا.
زندگی در فرانسه باعث نشده که به مخاطب فرانسویزبان فکر کنید؟
من واقعاً با این جامعه ترکیب نشدهام. زبانشان را در حد مختصر میفهمم. احساس مهمان دارم. کاملاً و مطمئن هم نیستم که طولانیمدت اقامت داشته باشم، شاید یکی دو سال بعد به دلیل موقعیت کاری و بعضی مسائل تغییر جا و مکان بدهم، تمام اینها شرایطی به وجود آورده که بخش عظیمی از دغدغههای این جامعه، دغدغههای من نشود و ارتباطی برقرار نکنم. آخرین کتابی که در فرانسه و مخصوص فرانسویزبانها کار کردهام به مسأله پناهندگی و پناهندهها در این کشور میپردازد یعنی با این که محلی و مسأله روز خودشان است یک سرش باز به خود ما، مهمانان این جامعه بازمیگردد.
برای دانلود کتاب سال 1394 مانا نیستانی اینجا کلیک کنید.
برای دانلود کتاب سال 1393 مانا نیستانی اینجا کلیک کنید.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر