close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

آدم های تهران؛ نقاشی های بزرگمهر حسین پور و آواز رضا یزدانی

۱۳ اسفند ۱۳۹۳
شیما شهرابی
خواندن در ۶ دقیقه
آدم های تهران؛ نقاشی های بزرگمهر حسین پور و آواز رضا یزدانی
آدم های تهران؛ نقاشی های بزرگمهر حسین پور و آواز رضا یزدانی
آدم های تهران؛ نقاشی های بزرگمهر حسین پور و آواز رضا یزدانی
آدم های تهران؛ نقاشی های بزرگمهر حسین پور و آواز رضا یزدانی
آدم های تهران؛ نقاشی های بزرگمهر حسین پور و آواز رضا یزدانی
آدم های تهران؛ نقاشی های بزرگمهر حسین پور و آواز رضا یزدانی
بزرگمهر حسین‌پور و رضا یزدانی
بزرگمهر حسین‌پور و رضا یزدانی

فروغ در گوشه‌ای از میدان منیره نشسته است، صادق هدایت سیگار به لب در کافه نادری ایستاده، احمد شاملو به نرده‌های بالکن کتاب جمعه تکیه داده، مصدق عصا به دست وسط میدان بهارستان است و ... این‌ها بخش‌هایی از خاطرات تهران و ادم‌هایش هستند که در نقاشی‌های بزرگمهر حسین پور به تصویر کشیده شده‌اند. نمایشگاه نقاشی‌های بزرگمهر حسین پور هفته اول اسفند ماه در باغ موزه خوش نویسان برگزار شد.  این نمایشگاه که ترکیبی از نقاشی‌های حسین پور و اهنگ های رضا یزدانی بود با استقبال چشمگیری همراه بود. در روز افتتاحیه پرفورمنسی با صدای رضا یزدانی و نقاشی بزرگمهر حسین تور جلوی حضار اجرا شد؛ ترکیب معماری تهران و آدم های سرگردان این شهر که با قلم حسین پور ترسیم می‌شدند با صدای رضا یزدانی که از کوچه ملی و لاله زار می‌خواند، حضار را هیجان زده کرد. بزرگمهر حسین پور هم از احساسات مخاطبانش به وجد آمده، او به ایران وایر می‌گوید: «این‌قدر از این نمایشگاه انرژی گرفتم که الان کارهای نمایشگاه بعدی را شروع کرده‌ام.» او قرار است در نمایشگاه بعدی‌اش که اردیبهشت‌ ماه برگزار می‌شود، کاریکاتورهایی را به نمایش بگذارد که تلخ و گزنده هستند. وعده هم می‌دهد نمایشگاه جدیدش هم یک غافلگیری بزرگ برای مخاطبانش داشته باشد.

ایده اولیه نمایشگاه از کجا امد؟

 ایده خام این نمایشگاه را رضا یزدانی پیشنهاد داد و گفت: بیا یک کار مشترک برای تهران بکنیم. خودش که قبلا چند تا آهنگ برای تهران خوانده بود و معتقد بود جا دارد به این موضوع بیشتر پرداخته شود. منتها ایده خام بود و نمی‌دانستم باید چه کار کنم. چون اصولا سمت فضاهای شهری نرفته بودم و در نقاشی بیشتر طبیعت و بدن انسان را ترجیح می‌دادم. در کاریکاتور هم فضاهایم خط های نرم و سیال بودند. اما برای کشیدن فضاهای شهری، خط های نرم و مهندسی شده لازم بود که با خط‌های همیشگی من جور نبود. یک مقدار که تمرین کردم احساس کردم می‌توانم این کار را انجام دهم اما ایده وقتی کاملا پخته شد که احساس کردم بدن انسان را که همیشه در نقاشی‌هایم بوده، می‌توانم به شکلی وارد فضای تهران کنم.

چطور به ایده وارد کردن انسان ‌ها در فضای شهری رسیدی؟

چیزی که در ابتدا فراموش کرده بودم این بود که شهرها با حضور انسان‌ها کامل می‌شوند. بنابراین خواستم فضاهای شهری را با حضور آدم‌ها کامل کنم به این فکر کردم که اگر این آدم‌ها چهره باشند، به هر منطقه از شهر هویت می‌دهند. مثلا صادق هدایت به کافه نادری هویت می‌دهد یا فروغ به منطقه منیره و دروس هویت می‌دهد. چون در منیره به دنیا آمده و در دروس مرده است. بانوی قرمزپوش که سال ها با لباس قرمز سر قرار می‌رفته و گوشه‌ای از میدان فردوسی می‌ایستاده، به میدان فردوسی هویت می‌دهد.

این آدم‌ها چطور انتخاب شدند؟ یعنی اول فضاهای شهری را انتخاب می‌کردی، بعد دنبال چهره‌ای بودی که به آن قسمت هویت دهد یا برعکس اول دنبال چهره‌ها بودی و بعد فضای شهری؟

تقریبا هر دو مورد پیش آمد. مثلا در تهران نمی‌شود کافه نادری را فراموش کرد و از طرف دیگر هم هدایت یک جور هویت این مکان بود. البته این یکی از موارد گلدرشت بود. جایی مثل لاله زار را دوبار کشیدم. در یکی از تابلوها آدم‌های امروز و دیروز در لاله‌زار سر گردان هستند و در دیگری علی حاتمی را در خیابان لاله‌زار قرار دادم. چون او بر اساس عکس‌های قدیمی در شهرک سینمایی تهران قدیم را بازسازی کرده.  در واقع در مواردی  ادم‌ها خودشان را به من تحمیل کردند و در مواردی هم مناطق شهری. یعنی نه می‌توانستم بعضی مناطق تهران را نادیده بگیرم و نه می‌توانستم بعضی از آدم‌های این شهر را نبینم.

همه آدم‌ها پاتوق داشتند یا به عبارت دیگر به نقاط خاصی از شهر هویت می‌دادند؟

خیر. مثلا شاملو جزو افرادی بود که باید او را می‌کشیدم اما هیچ جای خاصی از تهران نبود که امضای او پایش باشد. کلی پرس وجو کردم و در نهایت رسیدم به دفتر چند نشریه‌ای که در آن حضور داشته، مثل کتاب جمعه و .... دفتر کتاب جمعه در خیابان خردند جنوبی بوده، چند عکس از آنجا پیدا کردم و با کسانی که دفتر را دیده بودند، صحبت کردم و در نهایت توانستم قسمتی از فضای بالکن دفتر مجله را بازسازی کنم که شاملو به نرده‌هایش تکیه داده است.

یا در مورد دختر قرمزپوش میدان فردوسی، اول با چند نفری که او را دیده بودند، حرف زدم. از آنها  نشانی‌های او را پرسیدم و تنها مصاحبه‌ای را که مسعود بهنود با او انجام داده، خواندم. برای کشیدن بعضی مناطق هم با آدم‌هایی که مشاهده‌گر بودند، صحبت کردم چون عملا از آن موقع عکس چندانی باقی نمانده است.

بنابراین این نقاشی‌ها مستند نیستند؟

این تقاشی‌ها نه کاملا اورجینال هستند و نه کاملا بر اساس تخیل. به همین دلیل، حالت تعلیق در فضای انها دیده می‌شود. من نگفته‌ام این کارها مستند است. ادم‌های امروز و دیروز را در گوشه‌هایی از شهر به تصویر کشیده‌ام. تصاویری که حالت سرگردانی را نشان می‌دهند.

چرا سیاه و سفید؟

سیاه و سفید بودن تابلوها هم عامدانه است. چون هم حس قدیم را نمایش می‌دهد و هم حس الان را که هر لحظه که می‌گذرد به گذشته تبدیل می‌شود و برای ما سیاه و سفید می‌شود. یعنی همه چیز به سمت تبدیل شدن به گذشته در حرکت است.

ایده پرفورمنسی که با رضا یزدانی اجرا کردید، را خودش مطرح کرد؟

قرار بود نقاشی‌های من با صدای رضا نمایش داده شود یکدفعه به ذهنم رسید که یک کار زنده انجام دهیم. به رضا گفتم: من توانایی این را دارم که با ساز و صدای تو هماهنگ شوم و فضایی از شهر را بکشم. قرار بود از قبل برای این کار تمرین کنیم اما احساس کردیم با تمرین بکر بودن کار از بین می‌رود و تصمیم گرفتیم بگذاریم همه چیز در لحظه اتفاق بیفتد. زمان اولین اجرا جلوی جمعیت دست هایم می‌لرزید چون این اولین بار بود که جلوی این همه تماشاگر نقاشی می‌کردم. ما نقاش‌ها همیشه منزوی هستیم و در خلوت کار می‌کنیم و بعد یکدفعه مثل یک هنرپیشه تئاتر جلوی جمعیت دست به قلم شده بودم. تجربه عجیبی بود ولی در حد یکی دو دقیقه مسلط شدم و شروع به کار کردم یک جزئیاتی از فضای شهری تهران را کشیدم. یعنی معماری‌های تهران را در هم دیزالو کردم. این تابلو را بر اساس حس ترانه رضا و ادم‌هایی که در ترانه لاله زار و کوچه ملی تصویر می‌کرد، کشیدم. جالب اینجا بود که تابلوی خوبی از کار درامد و جزو اولین کارهایی بود که به فروش رسید.

استقبال این نمایشگاه چشمگیر بود، فکر می‌کنی دلیل این استقبال چه بود؟

نمایشگاه های قبلی هم شلوغ شده بود اما این نمایشگاه باورنکردنی شلوغ شد. من فکر می‌کنم جوانان ایران تشنه کارهای جدید فرهنگی هستند. کارهایی که در کشورما بسیار کم ارائه می‌شود. حضور رضا و من در کنار هم برای آنها جدید بود . ضمن این که دیدن چهره‌های فرهنگی و هنری ایران در تصاویر شهری تهران هم برای انهایی که این چهره‌ها را می‌شناختند و قصه آنها را می‌دانستند، جالب بود. همه این‌ها باعث استقبال چشمگیر مردم از نمایشگاه شد.

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان خوزستان

دانش‌آموزان ایلامی قربانی انفجار مین در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان اهواز

۱۳ اسفند ۱۳۹۳
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۵ دقیقه
دانش‌آموزان ایلامی قربانی انفجار مین در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان اهواز