close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

یاشار کمال، نویسنده «اینجه ممد»ها و هیاهوی پرندگان درگذشت

۹ اسفند ۱۳۹۳
حسین نوش‌آذر
خواندن در ۳ دقیقه
یاشار کمال و محود دولت آبادی
یاشار کمال و محود دولت آبادی

یاشار کمال نویسنده نام‌آشنای ترکیه پس از یک دوره طولانی بیماری در ۹۱ سالگی درگذشت. او با رمان «اینجه ممد» که نخستین بار در سال ۱۹۹۵ منتشر شد، مشهور شد. از این رمان به عنوان پرخواننده‌ترین رمان ترکیه یاد می‌کنند.

 یاشار کمال، نویسنده‌ای از یک نسل کمیاب بود: تلاش برای آزادی و حقوق انسان‌ها مانند نخ یک تسیح ۲۰ رمانی را که از او به یادگار مانده به هم متصل می‌کند.

 ماجراهایی که یاشار کمال در رمان‌ها و داستان‌های کوتاهش روایت می‌کند، در استان‌های مرسین و آدانا در ترکیه اتفاق می‌افتد. برخی از این آثار به چندین زبان ترجمه شدند و  به عرصه ادبیات جهانی راه پیدا کردند.

 با این‌حال «اینجه ممد» مهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین رمان اوست. این اثر در پیش‌زمینه مناسبات ارباب و رعیتی در ترکیه اتفاق می‌افتد.

 عبدی آقا مالک پنج پارچه آبادی‌ست. زمین، ناحاصلخیز و نامهربان است و دهقانان روز به‌روز فرتوت‌تر و بی‌چیزتر می‌شوند. ممد، یک روستایی‌زاده عاصی، از زمین و خانواده‌اش دل می‌کند و تن به مهاجرت می‌دهد. اما مهر مادر پای او را دوباره به زادگاهش می‌کشاند، به دختری که از کودکی با او بزرگ شده دل می‌بازد، اما چون دختر را به عقد دیگری می‌خواهند درآورند، با او به کوه می‌زند. او یاغی می‌شود و روستائیان را بر ضد ارباب می‌شوراند.

 «اینجه ممد» نشان می‌دهد که چگونه بی‌عدالتی اجتماعی و وابستگی به زمین در دوران ارباب و رعیتی به یاغی‌گری می‌انجامد. زبان و بیانی که یاشار کمال برای این رمان برمی‌گزیند، یک زبان حماسی‌ست.

 تنگسیر نوشته صادق چوبک و رمان چند جلدی «کلیدر» نوشته محمود دولت‌آبادی نیز در حال و هوایی بیش و کم مشابه اتفاق می‌افتد.

 یاشار کمال در شرح حالی که از خود به دست داده می‌نویسد: «گمان نمی‌کنم یک نویسنده می‌بایست حتماً و همیشه عوالم درونش را بیان کند. من یاشار کمالم و این بدان معنی نیست که می‌بایست حتماً اینجه ممد هم باشم. رمان، جهان کاملاً تازه‌ای را خلق می‌کند که به دنیای واقعی ما تکیه داده است.»

 یاشار کمال در شهر همیته، در خانواده‌ای کرد متولد شد. خانواده او ندار و بی‌چیز بود. پنج ساله بود که برادر ناتنی‌اش پدرش را با چاقو به قتل رساند. در دهی که زندگی می‌کرد، اولین کسی بود که خواندن و نوشتن یاد گرفت. او چشم راستش را در اثر یک تصادف از دست داده بود و لکنت‌ زبان داشت.

 در شرح حالش می‌نویسد: «در عصر ما، در روابط بین انسان‌ها اغتشاش حاکم است. روابط انسان‌ها روز به روز درهم‌تنیده‌تر می‌شود، چنانکه سرنوشت ما به هم گره خورده و این گره هم ناگشودنی‌ست. دشوار می‌توان خود را از گره‌گاه دروغگویی‌ها و سرکوبگری‌ها، از خودبیگانگی‌ها و وحشیگری‌ها و بهره‌کشی‌ها و تحقیرها و رفتارهای ظالمانه بیرون کشید.»
 کمال یکی از راهکارها را پناه آوردن به جهان ادبیات می‌داند. «پرندگان هم رفته‌اند» درباره خودخواهی‌ها و تعصب‌ورزی‌ها در یک جامعه اسلامی از دیگر آثار شاخص اوست.  

 یاشار کمال استاندال و ناظم حکمت را ستایش می‌کرد. می‌نویسد: «از این دو نویسنده است که الهام می‌گیرم. زبان ناظم ستایش‌انگیز است. استاندال هم بر ساختار روایت تسلط دارد. این دو در کنار هم جهان منحصر به فردی را رقم می‌زنند.»

 یاشار کمال بر آن بود که هنرمند دوران ما اگر می‌خواهد «از کثافت دوران» برکنار بماند، می‌بایست «مانند یک پرنده چهچه بزند، مانند آب زلال باشد و مانند یک کودک صادق.»
 آثار یاشار کمال را رضا سید حسینی و ثمین باغچه‌بان به فارسی ترجمه و منتشر کرده‌اند.
 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر