انتشار خبر مزایده خانه «میرزا نصرالله خان مشیرالدوله پیرنیا» واقع در خیابان لالهزار نو که محل نوشته شدن فرمان مشروطیت در ایران است، در روزهای گذشته با انتقادات بسیاری از سوی افکار عمومی و فعالان حوزه میراث فرهنگی روبهرو شده است. طی ماههای گذشته، تمامی نقاشیهای دیواری منحصر به فرد این خانه قاجاری که زمانی به نخستین رییسالوزرای انتخابی مردم در زمان مشروطه تعلق داشت، به سرقت رفته است.
این عمارت که دارای تعدادی ستون با گچبریهای نفیس است،قرار است با برگزاری مزایدهای به قیمت پایه ۱۲ میلیارد و ۴۰۰میلیون تومان با کاربری تجاری، اداری و مسکونی فروخته شود. اما کسی حاضر نشده است در این مزایده شرکت کند.
چندی پیش «مهدی حجت»، قائم مقام سازمان میراث فرهنگی با بیان اینکه خانه پیرنیا که به نام خانه تاریخی «مهدوی» در سازمان میراث فرهنگی معروف است، درباره این مزایده به خبرگزاری مهر گفت: «کارشناسان، این خانه را با همکاری ستاد اجرایی فرمان امام بررسی میکنند تا اگر امکان احیا وجود دارد، مرمت شده و تغییر کاربری دهند، بنابراین به طور حتم از تخریب آن جلوگیری خواهد شد.»
درهمین رابطه «ایران وایر» پای صحبت «فرخ پیرنیا»، فرزند «داود پیرنیا»، برادر بزرگ «هرمز پیرنیا»، مالک این ساختمان نشسته است:
هنگامی که موضوع مزایده و تخریب احتمالی عمارت تاریخی پیرنیا بر سر زبانها افتاد، خانواده پیرنیا برای جلوگیری از تخریب این بنا چه کار کردند؟
- من از دو هفته پیش باخبر شدم که ستاد اجرایی فرمان امام آگهی مزایده گذاشته و از سوی خودش تخفیفهایی هم در نظر گرفته است. آنها خبر دادهاند که این بنا تخریب میشود زیرا میخواهند به جای آن یک برج تجاری بسازند. عموی من، «هرمز پیرنیا» در این عمارت زندگی میکرد. پس از این که «حسن پیرنیا»، مشیرالدوله صدراعظم به خانه جدید نقل مکان کرد، این عمارت به ایشان منتقل شد که درآن زمان رییس تشریفات دربار بود. در حال حاضر نیز این عمارت متعلق به فرزندان ایشان یعنی دخترعموهای من است که در فرانسه و انگلستان زندگی میکنند. آنها از همان زمان برای رسیدگی به این امر وکلایی تعیین کردند. همه خانواده پیگیر این موضوع بودند. آنها هم ادعایی برای تخریب این بنا ندارند؛ خانه پدری آنها است اما شرایط به گونهای است که نمیتوانند به ایران برگردند. وکلای آنها درحال اقدام هستند.
برای جلوگیری از تخریب این عمارت آیا با مسوولان ستاد اجرایی فرمان امام تماس گرفتهاید؟
- بله، من خودم تلفن زدم اما هیچ پاسخم را ندادند. پیام گذاشتم، جواب نمیدهند. به آنها گفتم که شما اجازه ندارید به نام خانواده ما این عمارت را به مزایده گذاشته و تخریب کنید. الان حاضریم عمارت را ببخشیم ولی آن را خراب نکنند. براساس آنچه در مزایده نوشته شده، قرار بود این عمارت را بکوبند و به برج تجاری تبدیل کنند. به هیچ عنوان خراب کردن این آثار ملی را نمیپسندیم. در حالی آگهی مزایده این عمارت تاریخی منتشر شده است که ما سالهاست اعلام کردهایم این بنا یک ساختمان ملی است و باید در فهرست آثار تاریخی و ملی به ثبت برسد. اما هرچه تلاش شد، کسی اهمیت نداد تا این که کار به جایی رسید که ستاد اجرایی فرمان امام به خود اجازه داده برای مزایده این بنا ۶۰ درصد تخفیف بدهد. پرداخت اقساط را هم ۱۷ ساله اعلام کرده بودند. ما تا امروز ندیدهایم که ساختمانی را بفروشند و اقساط آن را ۱۷ ساله اعلام کنند. به طور حتم میخواستند آن را 20 تا 40 برابر به مردم بفروشند در حالی که ما اعلام کرده بودیم که این بنا اهدایی به مردم ایران است. باعث تاسف است، هیچ ارزشی برای ساختمانی که مربوط به زمان قاجار بوده و قانون اساسی کشور و مباحث مهم روز در آن مطرح شده است، قایل نیستند؛ مکانی که نخست وزیران این کشور همراه آزادیخواهان در آن رفت و آمد میکردند. من مدتی در انگلستان زندگی میکردم، در برخی از خیابانهای لندن دیدم تابلوهایی نصب شده که مثلاً فلان وزیر چندسالی در اینجا زندگی میکرده است و آن منزل را حفظ میکنند. غربیها این گونه به آنچه که به آن افتخار میکنند، اهمیت میدهند ما هم این گونه با میراث ملی خود رفتار میکنیم.
مهدی حجت، قائم مقام سازمان میراث فرهنگی درباره نتیجه به مزایده گذاشتن خانه تاریخی پیرنیا گفته است «خانه پیرنیا به فروش نرفته و افراد برای خرید این خانه مراجعه نکردهاند چون مشخص بود "بساز بفروشها" به خوبی میدانند که نمیتوانند به سادگی بنای تاریخی را تخریب کنند».
- بله، بر خلاف آنچه گفته می شود، حاضر نشدن اشخاص در این مزایده به خاطر فشارها نیست. مردم متوجه شدند که این عمارت یک بنای ملی و تاریخی است و باید نگهداشته شود. آنها نمیخواستند با وجود تخفیفهای ارایه شده، در این مزایده شرکت کنند.
گفته میشود وضعیت و ساختار کلی معماری این عمارت تا آن اندازه بد است که ممکن است فروبریزد یا تخریب شود. آیا از آخرین وضعیت این عمارت باخبر هستید؟
- این عمارت به هیچ عنوان مخروبه و کلنگی نیست. اگر به تهران بروید و به این عمارت و ساختمان مجاور آن سری بزنید، متوجه میشوید که پیریزی این بنا با استفاده از ملات «ساروج» انجام شده است. ساروج، ملاتی است که از سیمان محکمتراست. درپلهایی که قدیمها میساختند از ساروج استفاده میشد. پیریزی خانه مشروطیت نیز با استفاده از ساروج است. منزل بزرگ ما که در کنار این ساختمان با فاصله ۱۰۰ متر قرار دارد هماکنون دانشگاه طب سوزنی است و با نام «عمارت مشیرالدوله» به ثبت رسیده و تابلویی هم روی آن به همین نام نصب شده است. این عمارت دارای بیش از ۲۵ اطاق و سالنهای مختلف و سقفهایی از چوبهای پخته شده و ضد موریانه است که هنوز آسیب ندیدهاند. مشابه همین هم در منزل اصلی مشیرالدوله حسن پیرنیا انجام شده که در دست حراج است. با توجه به این که در سالهای پس از انقلاب اسلامی هیچگونه مراقبتی ازاین منزل تاریخی انجام نشده، شیروانیها پوسیده شدهاند اما به آسانی قابل ترمیم هستند. امکان مرمت و بازسازی گچبریهای زیبای این عمارت نیز وجود دارد. همانگونه که گفتم، این عمارت بسیارمحکم بنا شده و تخریب آن نیز بسیار مشکل خواهد بود زیرا ساروجها اجازه نمیدهند این خانه به همین سادگی از بین برود. این عمارت تاکنون چندین زلزله بزرگ در تهران را به خود دیده اما حتی ترکی هم برنداشته است. بنا تا آن اندازه ویرانه نیست که به شکل کلنگی درآمده باشد. این بنای مهندسیساز قدیمی که هنوز ستونهایش محکم ایستادهاند شاید بیش از ۱۵۰ سال عمر کند. هیچ کس اجازه نمیدهد آن را خراب کنند. اگر دولت آن را بخرد و حفظش کند، این اثر ملی را میتوان به آسانی مرمت کرد.
در رسانههای داخل ایران گزارش شده که پرونده ثبتی خانه هرمز پیرنیا از سوی اداره کل میراث فرهنگی استان تهران به دفتر ثبت آثار در معاونت میراث فرهنگی ارسال شده است و قرار شده ثبت اضطرای این بنا از سوی مهدی حجت، معاون جدید میراث فرهنگی نهایی شود.
- طبیعی است که باید این عمارت را به ثبت برسانند. ما نمیگوییم نفروشند، اگر میخواهند این عمارت را تصاحب کنند، بکنند ولی از تخریب آن جلوگیری و مرمتش کنند. حداقل خوشحالیم که منزل بزرگ مشیرالدوله که کنار همین عمارت در سال ۱۳۳۴ قمری ساخته شد از خطر تخریب نجات پیدا کرد. در آن زمان، مادربزرگم تعریف میکرد که با پرداخت ۱۵ هزار تومان به یک مهندس روسی، این عمارت را ساختند. بنای خانه مشروطیت(پیرنیا) هم با نظارت یک مهندس فرانسوی ساخته شد که از نظر معماری دارای ارزش بسیاری است. سازمان میراث فرهنگی اگر بخواهد میتواند برای نگهداشتن این عمارت، یک اقدام فوری و اساسی کند که خوشبختانه کارهایی نیز انجام شده است. حتی در این میان میتوان از مردم هم در نگهداشتن این بنای تاریخی کمک گرفت. ما که اعتراض خود را اعلام کردیم اما برای من این پرسش همیشه مطرح بود که آیا هیچ جای دیگری در تهران برای برج ساختن پیدا نشده بود؟ مخروبهای وجود نداشت؟ تنها این عمارت تاریخی باقی مانده بود که به مزایده بگذارند و خرابش کنند؟
گفته میشود بر اثر کوتاهی مسوولان سازمان مرکزی میراث فرهنگی و اداره کل استان تهران، پرونده این اثر با نام اشتباه «خانه مهدوی» آماده شده اما هیچ وقت شماره ثبتی برای آن در نظر گرفته نشده است. شما در مورد نام «مهدوی» اطلاعی دارید؟
- من از این موضوع هیچ مطلع نیستم. نام «مهدوی» هیچ ارتباطی به این عمارت ندارد. من نوه «حسن پیرنیا مشیرالدوله» و نتیجه «میرزا نصرالله خان مشیرالدوله» هستم. متاسفانه همیشه خواستهاند افکار عمومی را متوجه جای دیگری کنند و مسایلی را مطرح میکنند که به صلاح خود آنهاست.
جدا از عمارت پیرنیا، دو عمارت دیگر به نام «خانه مشروطیت» در تبریز و اصفهان نیز وجود دارد. چرا وضعیت خانه مشروطیت در تهران به تخریب و برج سازی منجر شد؟
- آنچه در تبریز به عنوان خانه مشروطیت وجود دارد در زمان محمدرضا پهلوی حفاظت و مرمت شد و درهمان زمان در فهرست میراث فرهنگی قرار گرفت. بنای بزرگ خاندان پیرنیا در نایین نیز که مصلی و زیارتگاه است و در همان زمان مرمت شد، هماکنون یکی از بناهای باارزشی است که مورد بازدید مردم و علاقهمندان قرار میگیرد. وقتی «محمدشاه قاجار» ولیعهد بود، «پیرعبدالوهاب»، جد بزرگ خاندان پیرنیا در بین راه از وی و همراهان او پذیرایی کرد. برای همین، محمدمیرزا پس از رسیدن به پادشاهی دستور داد تا برای پیرعبدالوهاب چنین بنایی ساخته شود. در حال حاضر از این بنا به خوبی مراقبت میشود چون مردم نایین اجازه نمیدهند کسی به این بنا تعرض کند.
شما دوران کودکی خود را در این عمارت گذراندید، این عمارت دارای چه ویژگیهای برجسته معماری است؟
- این عمارت که به نام مشیرالدوله حسن پیرنیا معروف است، یک منزل یک طبقه با زیر زمین است که در ابتدای کوچه قرار دارد. طرف دیگر این عمارت، مغازههایی هستند که درخیابان لالهزارنو قرار گرفتهاند. این عمارت، منزل اصلی میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، جد خانواده پیرنیاست که فرزند ایشان، میرزا حسن خان پیرنیا مشیرالدوله درآن زندگی میکرد. در واقع، به دلیل نوشته شدن قانون مشروطیت در این منزل و سکونت میرزا نصرالله خان پیرنیا، نخستین صدراعظم زمان مشروطیت، حسن پیرنیا مشیرالدوله و برادر ایشان، حسین پیرنیا، این عمارت ارزش تاریخی فراوانی دارد. این عمارت افزون بر این که به خاطر انقلاب مشروطیت دارای ارزش ملی است و یک میراث ملی به شمار میرود، از نظر گچبریها و تابلوهای نقاشی که در سالنهای مختلف آن نصب شده بودند، بسیار دیدنی بود. البته این تابلوها مدتها پیش از این به سرقت رفتهاند. کاشی کاریهای بسیار قدیمی از پادشاهان در داخل این عمارت وجود داشت که میتوانست آن را به موزه تبدیل کند. در کنار آن، حدود صد متر آن طرفتر، یک خانه دو طبقه با نظارت یک مهندس روسی ساخته شد که پس از آماده شدن عمارت دوم، پدربزرگ و مادربزرگ من به آن نقل مکان کردند و آن خانه را به هرمز پیرنیا، فرزند خود دادند. خانه دوم دارای بیش از ۲۵ اتاق، سرسراها و سالنهای پذیرایی است و خوشبختانه به خوبی از آن محافظت میشود و به عنوان آثار ملی به ثبت رسیده است. هر دوی این عمارتها منزل مشیرالدوله هستند. اما قدمت عمارتی که قصد دارند آن را تخریب کنند بیشتر ازعمارت همجوار آن است که دیرتر، در زمان احمدشاه ساخته شد. خانهای که دست کم درآن حسن پیرنیا چهاربارصدراعظم ایران شد و میرزا نصرالله خان که اولین صدر اعظم انتخابی مردم ایران بود، بارها به سمت وزیر امورخارجه، لشگر، دارایی، جنگ و مالیه انتخاب شد. عمارت اصلی مشیر الدوله حسن پیرنیا در زمانی ساخته شد که تهران آن زمان، شهر کوچکتری بود و لالهزار که یکی از بهترین مناطق تهران به شمار میرفت، در مرکز شهر قرار داشت. این عمارت یک بنای تاریخی است که هر کدام از فضای داخلی آن، گویای گوشهای از تاریخ ایران است. با توجه به این که خانه اصلی ما شماره ۴۲۳ بود، فکر میکنم این خانه در کوچه پیرنیا، شماره یک به شماره ۴۲۷ باشد. در خیابان لاله زار نو دو کوچه به نام «پیرنیا» هست که هر دو به ساختمانهای اصلی منتهی میشوند. یک سر کوچه نیز از راه فرعی به این خانه وصل میشده است. در جنوب کوچه پیرنیا، منزل «حسین پیرنیا مؤتمن الملک» ساخته شد. نام این کوچهها در طول این سالها تغییر نکرده است زیرا کسانی که هنوز در این کوچهها زندگی میکنند ازخانواده پیرنیاها هستند. البته این بیرحمیها شامل حال قبور خانواده پیرنیاها در شمیران هم شده است.
همان گونه که میدانید، تولیت آستان «عبدالعظیم حسنی» سالهاست قبرهای مشاهیر بهنامی چون «قائم مقام فراهانی» و «ستارخان»، مدفون شده در«باغ طوطی» را به همان شکل پیشین رها کرده و به هیچ عنوان قصد ندارد این قبرها را برجسته کند. آیا چنین اتفاقی برای آرامگاه خاندان پیرنیا نیز رخ داده است؟
بله، ما یک آرامگاه خانوادگی در ضلع شمال شرقی امامزاده صالح شمیران داشتیم. در این مقبره یک ساختمان با حیاط بزرگ و دارای گچبریهای هنری و نفیسی بود که در آن رییس مجلس ایران، مؤتمن الملک حسین پیرنیا، حسن پیرنیا و نصرالله خان مشیرالدوله بزرگ، صدر اعظمهای ایران به خاک سپرده شدهاند. اما نزدیک به ۱۰ سال پیش این آرامگاه خانوادگی را کوبیدند و با خاک یکسان کردند بدون این که حتی بهای آن را به صاحبان آرامگاه پرداخت کنند؛ کاری که از مصادره هم بدتر بود. حتی سنگ قبرها را هم تسطیح کردند به شکلی که نشانی از نام این مشاهیر دیده نشود. این خصومت با تاریخ ایران است. مادر بزرگ من خانم «شکوه عظمی» و مادرم «اختر پیرنیا قره گزلو» نیز در این آرامگاه آرمیدهاند درحالی که حتی نامی از این درگذشتگان در این آرامگاه نگذاشتهاند. اکنون محوطه تسطیح شده این آرامگاه به بخشی از صحن امامزاده صالح تبدیل شده است. در آن زمان اعتراض کردیم ولی اعتراضها به جایی نرسید. حتی خانوادهای که در آن ساختمان زندگی میکرد و از سوی خانواده پیرنیا تامین میشد نیز مجبور به ترک آنجا شد. پس از درگذشت پدرم، داود پیرنیا، مقبرهای به نام ایشان در بهشت زهرا گرفتم (شماره ۹ در سال ۱۳۵۰) که در آن هرمز پیرنیا و همسرشان «قدس اعظم پیرنیا»، دخترعموی من و حسین پیرنیا (مالکان اصلی خانه مشروطیت در تهران) در کنار هم دفن شدند. در سال ۱۳۵۰ که پدرم فوت کردند، میبایست در مقبره خاندان پیرنیا در امامزاده صالح تجریش دفن میشدند. پس از تماس با آنجا، به ما اعلام کردند که این مقبره متعلق به شماست و مشکلی برای دفن وجود ندارد اما باید شبانه دفن کنید چون دیگر اجازه دفن داده نمیشود. اما به خاطر خدمات مهم سیاسی و فرهنگی که پدرم به این مملکت کرده بوده، ما، فرزندان ایشان از این کار صرف نظر کردیم. به این فکر افتادیم مقبرهای در بهشت زهرا بگیریم. من آن زمان معاون بانک بودم. با توسلی، مدیرعامل وقت بهشت زهرا تماس گرفتم و ایشان یک مقبره به ما معرفی کرد که به نام «باقر پیرنیا»، استاندار خراسان بود و هنوز بهای آن پرداخت نشده بود. ایشان آن را به ما واگذار کرد و پس از پرداخت بهای آن از سوی ایشان، مقبره شماره ۹ بهنام داود پیرنیا ثبت شد. الان خشنود هستم زیرا اگر ایشان را به آرامگاه خانوادگی امامزاده صالح شمیران برده بودیم، حتی سنگی هم از پدر، عمو و بردرانم وجود نداشت.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر