close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

فاحشه، معتاد، دختر چادری و نفت

۳ آبان ۱۳۹۳
محمد عبدی
خواندن در ۵ دقیقه
فاحشه، معتاد، دختر چادری و نفت
فاحشه، معتاد، دختر چادری و نفت
فاحشه، معتاد، دختر چادری و نفت
فاحشه، معتاد، دختر چادری و نفت
فاحشه، معتاد، دختر چادری و نفت

 اولین نمایش های اروپایی "دختری در شب تنها به خانه می رود" در جشنواره لندن و رم، خیلی ها متعجب کرد؛ یک فیلم کاملاً متفاوت درباره یک شهر تخیلی در ایران به نام "شهر بد" که در کالیفرنیا بازسازی شده و داستان غریب یک دختر خون آشام را روایت می کند که با پسری به نام آرش برخورد می کند و عشقی میان آنها شکل می گیرد.

آنا لیلی امیرپور، سازنده جوان این فیلم، از والدینی ایرانی در بریتانیا متولد شده، در کودکی به آمریکا مهاجرت کرده و در آنجا به تحصیل سینما پرداخته و ساکن لس آنجلس است. قادر به تکلم به فارسی نیست و شاید به همین دلیل برخی از دیالوگ های فیلم اشتباه از کار درآمده اند( مثل "صدامو نشنیدی؟" که ترجمه لغت به لغتی است از جمله ای در انگلیسی که در فارسی معنی "مگه نشنیدی؟" را می دهد.)

امیرپور در ابتدا فیلم کوتاهی به همین نام ساخت که مورد توجه واقع شد و حالا با کمک جشنواره ساندنس و یک تهیه کننده ایرانی، فیلم بلندی بر اساس آن ساخته که برای اولین بار در جشنواره ساندنس امسال به نمایش درآمد و از ماه نوامبر در آمریکا اکران می شود.

خودش درباره ایده فیلم می گوید:« از چادرم آمد. وقتی چادر سرم کردم دیدم این می تواند یک خون آشام ایرانی باشد. بعد تمام قصه از همین ایده درباره این دختر چادری شکل گرفت.»

آنا لیلی امیرپور جوانی است شوخ طبع که می خواهد همه چیز را به سخره بگیرد. پاسخ های او به سوالات در جلسه مطبوعاتی فیلم در جشنواره رم نوعی فرار کردن از پاسخ دادن بود و بیشتر تاکید می کرد که فیلمساز ترجیح می دهد درباره فیلمش حرف نزند و دنیای تخیلی ای که ساخته با هر تماشاگر به شکل خودش رابطه برقرار کند.

با آن که فیلم آشکارا در یک شهر تخیلی در ایران می گذرد و بازیگران آن هم فارسی حرف می زنند، امیرپور می گوید که این شهر می تواند هر جایی باشد. در جواب سوال یک تماشاگر در جشنواره لندن در این باره که "شهر بد" کجاست می گوید:« در رویاهای من.»

در جشنواره رم هم اضافه می کند:« قضیه مواد مخدر و فاحشگی که در فیلم هست، فقط مختص ایران نیست. من تقریباً مطمئنم که هر دو این ها در تمام جهان وجود دارد. شما فکر می کنید فیلم من در ایران می گذرد؟ من در لس آنجلس هستم و قرار نبوده که فیلم در ایران باشد یا در لس آنجلس. این جهان فیلم است. این یک جایی در مغز من است. یک رویاست. من دوست دارم که یک دنیا خلق کنم.»

امیرپور در واقع یک رویا خلق می کند اما خودآگاه یا ناخودآکاه رویای او با ایران پیوند خورده است. شخصیت ها و فضا به شدت ایرانی اند و داستان فیلم لایه ها و معناهای متعددی درباره ایران می یابد که بسیاری از آنها می توانند ناخودآگاه باشند. دختر چادری خون آشام می تواند به نمادی از مذهب تاویل شود و فضای پالایشگاه در فیلم - که اهمیت زیادی می یابد- خودبخود مساله نفت و اهمیت آن را در ایران یادآوری می کند. شخصیت معتاد و فاحشه در فیلم هم شخصیت هایی هستند با ویژگی هایی خاص که شاید تنها در ایران می توان نمونه های مشابه آنها را یافت.

از سویی فیلم به شدت با موسیقی ایرانی پیوند خورده است. موج تازه موسیقی ایرانی از کیوسک تا رادیو تهران به شدت در فیلم تاثیر دارند:« موسیقی را خیلی دوست دارم و بخش بزرگی از نوشتن من بر اساس موسیقی بود. در واقع کاراکترها و شهر بر اساس موسیقی خلق شده اند. موقع نوشتن موسیقی های مختلف زیادی گوش کردم و فکر کردم به طراحی سکانس هایی حول و حوش آوازها؛ با رادیو تهران و کیوسک و موسیقی ای که بر اساس وسترن های سرجیو لئونه و موسیقی انیوموریکونه خلق شده و پائیز امسال به صورت سی دی عرضه خواهد شد.»

یک صحنه شگفت انگیز فیلم، صحنه رقص فاحشه با موسیقی غمگین ایرانی است("اون که رفته دیگه هیچ وقت نمی آد") که به شدت از این آواز آشنایی زدایی می کند و شکل تازه ای را از آن عرضه می کند.

این آشنایی زدایی را می توان به تمام ابعاد فیلم ربط داد. فیلم درباره سینماست؛ از دیوید لینچ و سرجیو لئونه تا جیمز دین و سوفیا لورن که شخصیت های اصلی بر اساس آنها خلق شده اند. اما فیلمساز از همه ارجاعات سینمایی خودش هم آشنازدایی می کند و همه چیز را از نو بنا می کند.

دختری در شب تنها به خانه می رود یک شهر را به شکل کامل بازسازی می کند. فیلمساز با هوشیاری از تعدد شخصیت ها پرهیز دارد و قصه را به شکلی مینی مالیستی در چند شخصیت خلاصه می کند: دختر خون آشام، جوانی به نام آرش، یک فاحشه، یک معتاد، یک کودک، یک دختر معمولی و یک واسطه( که روی صورتش به فارسی حک شده: جاکش).  تقریباً کس دیگری را در شهر نمی بینیم جز اجسادی که در زیر یک پل جمع شده اند.

برای بازسازی این شهر، فضاهای کارخانه هایی در کالیفرنیا به کار گرفته شده و به مدد سبک بصری درخشان فیلم، همه چیز باورپذیر شده است. تصاویر سیاه و سفید و نماهای بسته و نورپردازی حیرت انگیز، کمک می کنند تا فضای یک شهر تخیلی کاملاً ملموس شود.

فیلمساز به شدت از همه چیزهای واقعی می گذرد و همه چیز را تا نهایت ممکن به فانتزی نزدیک می کند؛ درست مثل کتاب های مصور که در خلق فضا و شخصیت ها به شدت به کار  فیلم آمده اند.

دختری در شب تنها به خانه می رود فیلم کاملاً متفاوتی است که نه در سینمای ایران نمونه اش هست و نه حتی به قول تهیه کننده اش در سینمای مستقل آمریکا. شاید همه چیز دست به دست هم داده تا این فیلم خلق شود، فیلمی که به قول سازنده اش آینه ای است که هر کس می تواند خودش را در آن ببیند و تعبیرهای خاص خودش را داشته باشد. فیلم دوم امیرپور به این سوال پاسخ خواهد داد که کیفیت های مختلف فیلم فراتر از توانایی ها و قابلیت های این فیلمساز است یا این که واقعاً با استعداد تازه ای در سینما طرف هستیم. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

بستر دینی تعرض به زنان در ایران

۳ آبان ۱۳۹۳
اندیشه
خواندن در ۷ دقیقه
بستر دینی تعرض به زنان در ایران