گفتوگو با تیرنگ نیستانی
منوچهر نیستانی در چهارم مرداد ماه ۱۳۱۵ در کرمان متولد شد و در صبح پنجشنبه ۲7 اسفند ماه ۱۳۶۰ در حالی که ۴۵ سال بیشتر نداشت چشم بر جهان ما فروبست.
نیستانی نخستین شعرهایش را در روزنامه «بیداری»، «هفتودا» و «اندیشه کرمان» منتشر کرد و شعرهای تند سیاسیاش را که در مطبوعات منتشر میشد با نامهای «چلنگر»، «توفیق»، «رزم» و «مردم» امضاء میکرد. او اولین مجموعه شعرش را با نام «جوانه» در سال ۱۳۳۳ در کرمان منتشر کرد.
زندهیاد نیستانی در سال ۱۳۳۷ پس از فراغت از تحصیل مجموعه شعر «خراب» را منتشر کرد. او در این مجموعه به زبانی مستقل دست پیدا کرده بود. زبان او شاعرانه اما نزدیک به زبان مردم است. شعر بلند «گل اومد، بهار اومد» را توسط کانون پرورش فکری کودکان منتشر کرد و بلندآوازه شد. «دیروز، خط فاصله» از دیگر آثار اوست.
منوچهر نیستانی یکی از مهمترین شاعران نوپرداز، چه در عرصه غزل فارسی و چه در قلمرو شعر نیمایی در سالهای دهه ۴۰ و ۵۰ به شمار میآید. او در دنیای اشعارش به رنج انسانهای فرودست و بیهودگی دنیا میپردازد. شعر «کارخانه» یکی از اشعار ماندگار اوست.
توکا و مانا نیستانی، دو هنرمند نامآشنا از فرزندان او هستند. تیرنگ نیستانی که در تهران طبابت میکند فرزند دوم منوچهر نیستانی است. با او درباره منوچهر نیستانی گفتوگو کردهام. میگوید: «منوچهر بسیار با مردم کوچهبازار اُخت بود و اکثر اوقات به مغازه بقالی که سر محل بود میرفت. مینشست و با مردم درباره مسائل مختلف گپ میزد. او شاعری بود به دور از ژست روشنفکری.»
گفتوگو با تیرنگ نیستانی را میخوانید:
اشعار منوچهر نیستانی به نظر شما چه ویژگیهایی دارد؟
نگاه من به شعر تخصصی نیست. با اینحال به نظرم، عنصر طنز یکی از عناصر برجسته در اشعار منوچهر است. طنزی که البته خیلی وقتها تلخ است و فکر میکنم در هنر توکا هم به شکل برجستهتری این طنز تلخ وجود دارد. منوچهر، پیرو نیما بود و با وزن نیمایی شعر میگفت و در همان حال شیفته قالبهای کلاسیک بود. خیلیها اوزان عروضی را دست و پا گیر میدانستند و میگفتند وزن عروض سخن را محدود میکند. خود منوچهر هم در این زمینه میگوید: تهی شود ز معانی سخن به یمن عروض/ چو کنده ای که در او موریانه میافتد
او اما با اوزان عروضی بسیار مأنوس بود و حتی میتوانست موزون و مقفی سخن عادی را بیان کند. اعتقاد داشت که شعر به لحاظ ساختاری و گفتاری باید موزون باشد تا راحتتر بر دل و جان بنشیند و سادهتر به حافظه سپرده شود. بنابراین حتی در شعرهایی هم که به اسلوب نیمایی سروده، نشانی از وزن و قافیه را میتوانید بیابید. نکته دیگر غزلیات منوچهر است که به این عنوان بیشتر شناخته شده است. شنیدم و خواندم که بهعنوان پدر غزل نوین فارسی از او نام برده شده است. بههرحال نوع جدیدی از غزلسرایی را در ادبیات فارسی با واژگان تازه مطرح کرد.
با این نوآوریها، چرا منوچهر نیستانی گمنام ماند؟
منوچهر متأسفانه شاعر پرکاری نبود. تعداد شعرهایی که دارد به نسبت خیلی از همنسلهایش زیاد نیست. یکی از دلایلش این است که زیاد عمر نکرد و طبعاً نوشتههای زیادی از او به جا نمانده، و دلیل دیگرش هم شاید به بینظمی او ربط داشته باشد. پدرم در هیچ بعدی از زندگیاش نظم و ترتیبی به آن مفهوم که حداقل در ذهن همگان هست، نداشت. هر وقت حس شعر سراغش میآمد بر هر چیزی که به دستش میآمد شعرش را مینوشت. در مقدمه کتابی از او که هماینک در دست چاپ است، به تعبیر اخوان ثالث از شعر اشارهکردهام. او شعر را بهعنوان محصول بیتابی انسان در زمانی که در پرتو شعور نبوت است تعریف کرده. اگر این تعریف را بپذیریم آن زمانهایی که این بیتابی در پرتو شعور نبوتگونه به منوچهر دست میداد، جنس کاغذ و قلم دیگر اهمیت نداشت. توکا هم حتماً یادش هست که منوچهر گاهی روی دستمالکاغذی با خودکار بیک مینوشت یا من خودم یکی دو بار شعرش را روی پوست پرتقال دیده بودم. گاهی هم پشت پاکت پستی مستعمل یا پشت جعبه دستمالکاغذی شعر مینوشت. جمعآوری این اشعار پراکنده و پاکنویس کردن و اصلاح کردنشان به نظم نیاز داشت. استناد میکنم به گفتههای خودش در شعر زیبای «باغ دیوار به دیوار بهشت»
شعرهایی که در انبان ضمیرم پوسید،
شعرهایی که در انبوه خیالات حقیرم گم شد،
شعرهایی که نه بر کاغذ آمد هرگز،
شعرهایی که ربود از من غارتگر روز،
شعرهایی که چو شهری در من،
پُر و پُرهمهمه
دریا دریاست.
چطور شد که به فکر انتشار اشعار منتشرنشده پدرتان افتادید؟
یک روز خواهر بزرگتر منوچهر، عمه من، دستنوشته و کتابچهای از او را داد به من و گفت تو بیشتر قدر این نوشتهها را میدانی. چند سالی این نوشتهها کنج کتابخانهام بود تا اینکه تصمیم گرفتم سر و سامانی به آنها بدهم. در اوقات بیکاری و فراغتم مشغول شدم به تایپ و رمزگشایی از آنها. رمزگشایی از آن جهت که منوچهر بسیار خوشخط بود، ولی چشم من به خط او عادت نداشت. بههرحال شعرهایی از آن مجموعه را تایپ کردم و فایل کردم و از آن شکل بدوی به شکل امروزیتری درآمد. طی گذشت زمان این کار به دلیل مشغله من یا هر چیز دیگری، کمرنگ شد، تا اینکه روزی تلفن زنگ زد و آقایی با لهجه آذری گفت من سجادی هستم و میخواهم نوشتههای منوچهر را جمعآوری کنم. این بود که انگیزه انتشار کتابی از اشعار پراکنده او دوباره در من قوی شد. تا جایی که میتوانستم خواندم و تایپ کردم و فایل کردم و بهعنوان چاپنشدهها گذاشتم کنار شعرهایی که جناب سجادی زحمت جمعآوری آنها را کشیده بود و قرار بود چاپ بشود.
اشعاری هم از منوچهر به جای مانده که البته فکر میکنم اگر زنده بود دوست نداشت چاپ بشوند، همانطور که شاملو هم اگر زنده بود هیچوقت دلش نمیخواست بعضی از اشعارش به اسم خودش چاپ بشود. بههرحال هر هنرمندی سیاهمشقهایی هم دارد که دلیلی ندارد همه بدانند. در کل نمیدانم اشعاری که انتخاب کردم، تا چه حد مورد نظر و قبول شاعر است.
در ادبیات معاصر سیمین بهبهانی را بهعنوان شاعری میشناسند که وزنهای تازهای در غزل فارسی آورده است. سیمین و منوچهر از یک نسل بودند، چطور است که عدهای منوچهر نیستانی را در پدر غزل مدرن میدانند؟
علیرغم احترامی که برای خانم بهبهانی قائل هستم، خیلی با اشعارش مأنوس نیستم. ولی همانطور که از مقدمهای که آقای سجادی برای این کتاب نوشتند ایشان معتقدند که نیستانی بر شعرهای بهبهانی مؤثر بوده. من فقط نقلقول میکنم، شاید بهتر باشد که از آقای سجادی بپرسید که با شعر هردو بزرگوار آشنایی دارند و مأنوس هستند. ولی قطعاً عناصر منحصربهفرد شعر منوچهر که بنده به طور دست و پا شکسته عرض کردم حتی در غزلیات او هم خودنمایی میکند. حتی بعضی جاها عمداً ساختارشکنی کرده و از آن قالب مرسوم غزل بیرون آمده، نظم مصرعها و قافیهها را شکسته است. بههرحال این ویژگی خاص در اشعار او وجود دارد. ولی اینکه کی مقدم است و کی مؤخر باید از کسانی که صاحبنظر هستند پرسید شود.
گفتید طنز در شعرهای نیستانی برجسته است. آیا طنز او بر آثار توکا و مانا نیستانی هم تأثیر گذاشته است؟
روحیه طنز را مانا و توکا از پدر به ارث بردهاند. ذوق منوچهر در طراحی زیاد بود و هر وقت اراده میکرد چیزی بکشد، بامهارت میکشید. عین همین ویژگی را در توکا هم دیدهام. مانا هم هر موقع تصمیم میگرفت کاردستی درست کند کافی بود اراده کند و این توانایی در منوچهر هم وجود داشت. با استناد به گفتههای عمو و عمهام وجوه مختلف تواناییهای منوچهر به فرزندانش هم به ارث رسیده است.
چطور شد که منوچهر نیستانی به شهرت رسید، اما بهزودی مردم او و شعرش را فراموش کردند؟
در نوجوانی وقتی به تهران آمد کتابی به نام «خراب» را منتشر کرد، در مجله فردوسی کار میکرد و با نصرت رحمانی و دیگر شاعران شناختهشده ایران هم آمد و شد داشت. خیلی وقتها تلفن خانه زنگ میزد و سراغ پدرم را میگرفتند. همیشه با لقب استاد ایشان را خطاب قرار میدادند، و آنها شاعرانی بودند که امروز بسیار سرشناساند: یدالله رؤیایی، اسماعیل خویی، علیبابا چاهی و بالأخص منوچهر آتشی که دوست صمیمی پدرم بود. بعد از انقلاب هیچکدام از این عزیزان اصلاً اسمی از استاد نیاوردند و گاه اگر کسی هم اسمی از او میآورد، بیشتر به نقد و نفی بود و البته بیپاسخ! در زمان حیات منوچهر بعضی از شعرهایش در کتاب آئین نگارش دبیرستان به عنوان نمونه شعر نوین فارسی منتشر شده بود، اما بعد از انقلاب این شعرها را از کتابهای درسی حذف کردند. منوچهر اراده کرد در حوزه ادبیات کودک شعر بنویسد. کتابی موفق از او چاپ شد به نام «گل اومد بهار اومد» که به چند زبان ترجمه شد و بارها هم تجدید چاپ شد. شعر و داستان این کتاب آنقدر روان و زیباست که اگر همین الان هم آن را برای کودکی بخوانید مطمئنم دستکم ده درصد آن در ذهن بچه میماند. بعد چطور میشود که چنین شاعری فراموش میشود؟ چاپ این کتاب ممنوع شد و منوچهر هم که آدم پرکاری هم نبود. بقای کار او چطور میتوانست میسر باشد؟ فکر میکنم ما هم کمکاری کردیم برای چاپ آثارش و به قول عمویم منوچهر قربانی «توطئه سکوت» شد. فکر میکنم خود ما هم در این توطئه سکوت (اگر واقعاً چنین توطئهای در کار بوده باشد) کم سهیم نبودهایم.
منوچهر نیستانی در خانه بیشتر شاعر بود یا یک پدر؟
وقتی اشعار شاملو و اخوان را میخوانم به این حقیقت پی میبرم که یا باید شاعر بود یا غیر از آن. پدر ما بیشتر شاعر بود تا پدر یا دبیری موفق.
فکر میکنید وضعیت سیاسی جامعه نقشی در فراموش شدن منوچهر نیستانی داشت؟
منوچهر در نوجوانی مانند خیلی دیگر از همسن و سالهایش طرفدار حزب توده بود، ولی فعال سیاسی به آن معنی نبود. نمیدانم. نمیتوانم بگویم فعالیت سیاسی او چه نقشی در فراموششدن او داشته از حافظه جمعی مردم. ولی خب، چاپ کتاب «گل اومد بهار اومد» در سالهای دهه شصت ممنوع شد و بعدها هم کسی به فکر تجدید چاپ این کتاب نیفتاد. مجموعه آثار منوچهر شامل چاپنشدههای او را انتشارات نگاه در دست چاپ دارد، سعی کرد به نمایشگاه برساندش اما موفق نشد. فکر میکنم تعلل کردند. امید داشتم که در نمایشگاه مورد استقبال قرار بگیرد. چون عمیقاً اعتقاد دارم هر کس که کمی از شعر خوشش بیاید و شعر منوچهر را بخواند و یا تورقی بکند در این کتاب، قطعاً قطعهای پیدا میکند که عمیقاً به دلش بنشیند. شاید هم روزی ورق برگشت و بیشتر مورد عنایت قرار گرفت.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر