close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

سینماگران ایرانی در ونیز؛ از فیلم مفرحی درباره مذهب تا تلاش یک فیلمساز برای تثبیت در هالیوود

۱۵ شهریور ۱۳۹۳
محمد عبدی
خواندن در ۵ دقیقه
بچه( علی عسگری)
بچه( علی عسگری)
ملبورن(نیما جاویدی)
ملبورن(نیما جاویدی)
99 خانه( رامین بحرانی)
99 خانه( رامین بحرانی)
گاهی به بالا نگاه کن( بهمن قبادی)
گاهی به بالا نگاه کن( بهمن قبادی)
پرزیدنت(محسن مخملباف)
پرزیدنت(محسن مخملباف)
قصه ها( رخشان بنی اعتماد)
قصه ها( رخشان بنی اعتماد)

هفتاد و یکمین دوره جشنواره فیلم ونیز، قدیمی ترین جشنواره سینمایی جهان، روز شنبه به کار خود پایان داد؛ در حالی که در یک حضور استثنایی، چندین فیلم بلند، کوتاه و داستانی را از سینماگران ایرانی داخل و خارج از کشور در خود جای داده بود.

نگاهی داریم به این فیلم ها.

قصه ها( رخشان بنی اعتماد)

اولین حضور سینمای ایران در بخش مسابقه جشنواره ونیز پس از یک وقفه چند ساله. بازتابنده نگاه تلخ بنی اعتماد به شرایط امروز اجتماع ایران که از طبقه کارگر تا دانشجو را در برمی گیرد و احوال شخصیت های مختلف فیلم های قبلی بنی اعتماد را - تا حد ممکن با همان بازیگران فیلم های قبلی در نقش خودشان- در این روزها جست و جو می کند و چندین شخصیت مختلف را در بخش های مختلفی که گاه به هم متصل می شوند، دنبال می کند.

شخصیت مستند ساز - حبیب رضائی- به شکلی اشاره ای است به خود بنی اعتماد که سعی دارد دوربین اش را ناظر بر اتفاقاتی قرار دهد که چندان خوشایند نیست و در این راه با موانع زیادی هم برخورد می کند ( از جمله همین فیلم بنی اعتماد که با مخالفت تندروها روبروست).

قدرت کارگردانی و بازی گیری بنی اعتماد قابل تحسین است، اما تعدد شخصیت ها و ارتباط شان با گذشته ای که تماشاگر لزوماً نمی داند- یا فراموش کرده- مخاطب را تا حدی دچار سرگمی می کند. در عین حال تکیه بر دیالوگ گاه بیش از حد است و فیلم سعی دارد تمام اطلاعات را در دیالوگ های بیشمارش بگنجاند.

برخلاف صحنه بسیار طولانی اتوبوس - که به راحتی می تواند کوتاه تر باشد- صحنه پایانی، یک سکانس زیباست که در خودش کامل می شود و شخصیت ها را به خوبی در یک فضای بسته به نمایش می گذارد که گریز و گزیری از تلخی زندگی ندارند.

پرزیدنت(محسن مخملباف)

پرزیدنت، تازه ترین فیلم مخملباف که در گرجستان ساخته شده و به عنوان فیلم افتتاحیه بخش افق ها به نمایش در آمد، تغییر تازه ای است در فضای فیلم های اخیر مخملباف که این بار با بودجه و هنرپیشه های حرفه ای و سیاهی لشگر بسیار ساخته شده و برخلاف رویه مستندگونه فیلم های اخیر او،به شدت داستان گوست.

اما شروع پرقدرت فیلم می رسد به صحنه های گریزی که چندان پیش نمی روند و تکرار می شوند، تا حرف های فیلمساز را درباره صلح و دوستی پیش ببرند.

مخملباف در لباس یکی از زندانیان رها شده پس از انقلاب ظاهر می شود و پیشنهاد می دهد که به جای کشتن دیکتاتور، او را به رقص در بیاورند.

تلاش فیلمساز برای گریز از قصه و فلسفی کردن آن- تلاشی به مانند "سکس و فلسفه"، این بار اما به مراتب ملایم تر- ره به جایی نمی برد و نمادپردازی ساده اش فیلم های اولیه مخملباف را به یاد می آورد.

گاهی به بالا نگاه کن( بهمن قبادی)

بخشی از فیلم نه قسمتی "کلامی با خدایان" از نه فیلمساز جهانی با محور مذهب. یک اتفاق تازه در فیلم های قبادی. برخورد هوشمندانه با مفهوم مذهب و تندروی مذهبی که بر خلاف نمونه های مشابه در پی نقد و محکوم کردن یک طرف نیست؛ برعکس نوع دیگری از نگاه کردن را با نماهای زیبای خود پیشنهاد می دهد و با طنزی ظریف از خشونت محیط و جامعه می کاهد.

یک دوقلوی به هم چسبیده با دو دیدگاه متفاوت قبلاً هم به فیلم تبدیل شده، این بار اما قبادی برای تک تک لحظات این فیلم کوتاه، دنیای خود را با دیدگاه شخصیت ها به طرز ظریفی پیوند می زند و از اولین نما فیلم مفرحی را با تماشاگر قسمت می کند که به گمان بسیاری بهترین فیلم این مجموعه نه فیلمی است.

99 خانه( رامین بحرانی)

رامین بحرانی در آمریکا رشد کرده و حالا فیلم هایی می سازد که به شدت آمریکایی است؛ در تناقضی عجیب با فیلم های اولیه اش که به شدت تحت تاثیر سینمای جشنواره پسند ایران- و البته فیلمسازان برجسته اروپایی- بود، این بار- در دو فیلم اخیر- بحرانی به شدت سعی دارد فیلم هایی حرفه ای در استانداردهای هالیوود بسازد.

کار در سینمای حرفه ای البته نکته جذاب و قابل توجهی است اما بحرانی طبیعتاً نیاز دارد تا امضای خود را داشته باشد و به یک تکنیسین - که نمونه های زیادی در هالیوود دارد- بدل نشود.

99 خانه تلاش جانکاهی است برای حرفه ای بودن بی آن که حرف زیادی برای گفتن داشته باشد. فیلمنامه فیلم کاملاً از اصول و قواعد فیلمنامه نویسی هالیوودی- و تلویزیونی- پیروی می کند و سبک کارگردانی- هرچند به شدت حرفه ای است، با نماهای دقیق و بازی گرفتن خوب- اما نشانی از فیلمساز ندارد؛ به ویژه که فیلم با یک موسیقی ممتد و آزارنده به شدت آسیب می بیند.

ملبورن(نیما جاویدی)

اولین فیلم یک فیلمساز جوان که از لحاظ تکنیک و ساختار قابل اعتناست، اما در فیلمنامه چفت و بست محکمی ندارد.

همه چیزدر فضای بسته یک خانه اتفاق می افتد و زوجی مواجهیم که در ساعات آخر ترک ایران با یک مشکل اساسی مواجه می شوند؛ نوع پرداختی شبیه به فیلم های اصغر فرهادی با تاکید بر مساله وجدان که البته قدرت و دقت فیلم های فرهادی را ندارد: از همان اولین دقایق مرگ بچه، تماشاگر رفتار شخصیت اصلی قصه را باور نمی کند و نمی تواند با او همراه شود. رفتار اغراق آمیز این مرد و دروغ گفتن اش، بسیار مصنوعی جلوه می کند و نمی تواند همذات پنداری تماشاگر را به دنبال داشته باشد. در نتیجه فیلم در ادامه لطمه جدی می بیند، هر چند کارگردانی فیلم، نوید فیلمساز جوانی را می دهد که می تواند فیلم های پخته ای را به کارنامه اش اضافه کند.

بچه( علی عسگری)

بچه تجربه تازه ای است از علی عسگری، فیلمساز جوان ساکن ایران و ایتالیا، که این بار - شاید به شکلی در ادامه فیلم قبلی که در جشنواره کن به نمایش درآمد- سرنوشت دختری را در یک شب دنبال می کند که نمی داند با بچه اش که خلاف عرف اجتماعی در ایران به دنیا آمده، چه کند.

فیلم در عین سادگی، حساب شده است و به نظر می رسد فیلمساز- برخلاف فیلم قبلی که بیشتر مدیون سوژه جنجالی اش بود- نگاه عمیق تری به داستان اش دارد؛ روایت تنهایی و بی پناهی یک زن که در رابطه او با دوست اش بسط پیدا می کند و در عین حال شرایط ناگوار اجتماعی بسته را با تماشاگرش در میان می گذارد؛ بی آن که پناه ببرد به زبان شعار یا تلاشی داشته باشد برای توضیح واضحات؛ در عوض کوششی است برای خلق یک رابطه درونی از طریق تصویر، با پایانی درخور و غیر قابل حدس.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان کرمان

مردم، کوهنوردان و فعالان محیط زیست نجات و آزادی "کوه شاه" را...

۱۵ شهریور ۱۳۹۳
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۲ دقیقه
مردم، کوهنوردان و فعالان محیط زیست نجات و آزادی "کوه شاه" را جشن گرفتند