گفتوگو با اسکندر سیاحان، کارگر سینما رکس آبادان
تصادفاً در قهوهخانهای در آبادان با پیرمردی آشنا شدم. ادعا میکرد در زمان انقلاب تحت نظر ساواک بوده. میگفت برای اینکه رد گم کند، خانوادهاش بعد از آتشسوزی سینما رکس اعلام کردهاند که او هم جزو کشتهشدگان بوده است. ادعا میکرد با نام دیگری از اداره ثبتاحوال شناسنامه گرفته و به زندگیاش ادامه داده. راست یا ناراست، در هر حال این حقیقت دارد که آمار دقیق و مطمئنی از کشتهشدگان آتشسوزی سینما رکس در دست نیست.
اسکندر سیاحان، در زمانی که سینما رکس را آتش زدند، کارگر سینما بود. او اکنون در استرالیا زندگی میکند و با وجود آنکه سالها از آن زمان میگذرد، هنوز هم بیم داشت که مبادا مشکلی برایش به وجود بیاورند. با صفا، خونگرم و خوشصحبت بود. با او درباره روزی که سینما رکس را آتش زدند گفتوگو کردهام:
شما در آن سالها در سینما رکس کار میکردید. کارتان چی بود؟
من اسکندر سیاحان هستم. تولد ۱۳۳۲ در آبادان، ۱۰ سال قبل از آتشسوزی استخدام شدم با روزی ۱۰ تومان دستمزد. خدمتتان عرض کنم که پلاکارد میچسباندم بر سردر سینما، عکسهای فیلمها را میچسباندم. کنترلچی بودم و بلیت پارهکن. وقتهایی که شیفت کاری من بود میبایست این سه وظیفه را انجام میدادم. ساعت کاری من در سینما رکس تا ۶ بعد از ظهر بود و از ۶ بعد از ظهر به بعد هم میرفتم در شرکت کشتیرانی «پرس اکسپرس» در فلکه الفی، کار میکردم.
موقع آتشسوزی در سینما به روی مردم بسته بود. این یکی از ابهامات این پرونده است.
سینما کلاً چهار تا در داشت، دری که به سالن انتظار باز میشد، از داخل ساختمان سینما، با گوی خودش به بیرون باز و بسته میشد. موقعی که بازش میکردی خودش بدون هیچ دخالتی بسته میشد، یعنی ماهیچه داشت. سه در دیگر لولا داشتند. هیچکدام از این درها هم قفل نداشتند.
پس ازدحام جمیعت باعث شده بوده که در باز نشود.
نه نه نه. اصلاً همچنین چیزی نبوده، چون اکثر آنهایی که به اصطلاح سوخته بودند، باسنهایشان سالم بود، یعنی روی زمین نشسته بودند، حالا یا در اثر دود بیهوش شده بودند که بعد به طور نشسته فوت شده بودند یا در اثر ازدحام جمعیت از حال رفته بودند. ولی اینکه بگوییم درها قفل بوده، نه، اینطور نبوده. اجساد یا روی زمین افتاده بودند و یا روی صندلیهایشان. نشیمنگاه بسیاری از اجساد سالم بود، ولی بقیه جاهاشون سوخته بود.
خیلیها را در این پرونده گرفتند و محاکمه کردند. برای شما چه مشکلاتی پیش آوردند؟
بچههای شهرم سوخته بودند. کلافه و نگران بودم. روز بعد از آتشسوزی رفتم به قبرستانی که میخواستند جنازهها را در آنجا دفن کنند. یکی مرا شناخت. گفت این هم از کارگرها بوده. خیلی شلوغ بود. نشستم روی زمین. تکان نخورم که مبادا دیگران هم مرا بشناسند و بلایی سرم بیاورند. هر کسی را که در سینما کار میکرد میگرفتند. فکر میکردند کارگران سینما هم مجرماند. چند روز بعد در پمپبنزین روبروی ساختمان شهرداری آبادان بودم، داشتم بنزین میزدم که باز خانمی مرا شناخت و گفت این آقا هم تو سینما کار میکرد. مثلاین بود که چون در سینما کار میکردم، پس خواهناخواه مجرم بودم. درحالیکه من فقط کارگر آنجا بودم و خودم هم داغدیده بودم و ناراحت. ولی مأمور دولتی سراغم نیامد. نه. اصلاً کاری به کار من نداشتند. با اینحال برای اطمینان چند ماهی رفتم تهران. چون اصلاً نمیفهمیدم، جمهوری اسلامی چی هست، چی نیست. محض احتیاط رفتم تهران. بعدش هم که سینما تخریب شد و هرگز هم بازسازی نشد. فقط پاساژ باقی ماند. از سال ۵۹ که جنگ شد تا ۶۳ من در آبادان بودم. مسئول آشپزخانه بودم، غذا میبردم برای سربازان جبهه. هر روز از جلوی سینما رد میشدم و فقط آه میکشیدم. تمام خاطراتم زنده میشد.
سینما رکس چند تا صندلی داشت و در روز حادثه چند تا بلیت فروش رفت؟
کلاً سینما ۷۳۰ تا صندلی داشت که ۳۰ تای آن را برداشتیم و به راهرو اضافه کردیم که مردم راحتتر بتوانند آمد و شد کنند. کسی هم اجازه نشستن روی زمین را نداشت. آن شب، سانس آخر فیلم گوزنها بود و روز آخری هم بود که این فیلم نمایش داده میشد. اینکه میگویند به خاطر «گوزنها» سینما را آتش زدند درست نیست. آتشسوزی سینما رکس سینما ربطی به فیلم گوزنها نداشت. منبعدها از اکبر ساکی که بلیتفروشمان بود سؤال کردم که برای آن سانس چند تا بلیت فروخته.گفت ۳۹۵ تا بلیت فروش رفته بود. اکبر البته حساب و کتابش درست نبود. راست و دروغش با خودش. این هم بود که بعد از نمایش فیلم همه سالن را ترک نمیکردند. سینما خنک بود. مرداد ماه بود و بیرون خیلی گرم بود. با اینهمه، آمار کشتهشدگان که میگویند بیشتر از ۶۰۰ نفر بوده، دروغ است چون، شب سیزدهم نمایش فیلم گوزنها بود که سینما آتش گرفت. فیلم فروشش را کرده بود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر