زن در ادبیات کلاسیک ایران بیشتر میل به جفا داشته است و در اغلب موارد غایب بوده است. نقش زن در ادبیات کلاسیک ایران، حاشیهای است که کل را ماهیت میبخشد. مثالی میآورم:
رسیدُم بر سر دالانت ای وِل
شنیدُم قُل قُل قلیانت ای ول
لبی نازُک به روی نی نهادی
من و قلیان و نی قربُونت ای ول
در شعر شاملو هم زن از زاویه کلاسیک و غایب وارد میشود. به یک معنا شاملو حسرت بودن دارد و به این نبودن نقد میزند:
بگذارید
رکسانا
در مستی گرانش امشب
اینجا بماند تا سحر.
های!
خنیاگران باد
(شعر «بادها» از کتاب هوای تازه)
دختران دشت دختران انتظار
دخترانِ دشت!
دخترانِ انتظار!
دخترانِ امیدِ تنگ
در دشتِ بیکران،
و آرزوهایِ بیکران
در خُلقهایِ تنگ!
دخترانِ خیالِ آلاچیقِ نو
در آلاچیقهایی که صد سال! ــ
از زرهِ جامهتان اگر بشکوفید
بادِ دیوانه
یالِ بلندِ اسبِ تمنا را
آشفته کرد خواهد...
دخترانِ رودِ گلآلود!
دخترانِ هزار ستونِ شعله به تاقِ بلندِ دود
دخترانِ عشقهایِ دور
روزِ سکوت و کار
شبهایِ خستگی!
از کتاب «آیدا در آینه» به بعد آیدا در شعر به عینیت بدل میشود. حتی در زندگی اجتماعی و واقعی شاملو هم ایفای نقش میکند. او در همه جا حاضر است و نقشی سازندهتر از همه در زندگی و شعر شاملو ایفا میکند. آیدا به یکی از مؤلفههای شناخت شعر شاملو تبدیل میشود و شاملوی شاعر هم با همه نبودنهای زن و با همه زنبارگیاش با آمدن آیدا تغییر میکند و به همه نقدها و نبودنهای زن به عنوان غایبی در محوریت متن سوار میشود. پس از «آیدا در آینه» است که نوع متفاوتی از زن به ادبیات معاصر ایران راه پیدا میکند.
این نظر من است. اما دیگران چگونه میاندیشند؟
در این بخش از ویژهنامه احمد شاملو نظر زهره خالقی (نقاش و شاعر) مینا خانی (رقصنده) و نسیم روشنایی (دانشجوی جامعهشناسی) را پیرامون نقش زن در شعر شاملو جویا شدم:
زهره خالقی (نقاش و شاعر)
احمد شاملو در تعامل و تقارن با عشق است که به تشریح روح و جان زن میپردازد و به عشق فرصت تحلیل و بررسی روح روان زن را میدهد. این عاشقانهها البته مدت درازی در شعر شاعر دوام نمییابد و باز لحنی سیاسی اجتماعی به خود میگیرد اما در همان مدت اندک هم میتوان از این منظر به آنها پرداخت:
ای میهمان یک شب اثیری زودگذر
اینطرف در افق خونین شکسته انسان من ایستاده است
...
و آنطرف
در افق مهتابی ستارهباران رودررو
زن مهتابی من
در این مرحله زن شاعر هنوز اثیری، مهتابی و مهآلود است. در «آهنگهای فراموششده» بهعنوان یکی از آثار پایهای شاملو هنوز احساساتی است و رکساناهای او نیز هنوز قوام نیافته است، اما با رسیدن به دوران شعرهای آیدا است که میگوید ذهنیت شاعرانه است که شاعر را میسازد.
پس از شعر «آیدا در آینه» است که جمال زن به معنا و مفهوم واقعی آن در شعر احمد شاملو پدیدار میشود و این در کتاب بعدی او: «آیدا درخت و خنجر و خاطره» همراه با شبانهسراییهای شاعر بهعنوان آثار مفهومیتر و آهنگین او ادامه دارد. اما شاعر و یا آن ذهنیت شاعرانه که شعر او را میسازد باز بهسوی لحنی اجتماعی و سیاسی گرایش مییابد و حضور زن در شعر او رنگپریده میشود و کمتر ملموس است.
میان آفتابهای همیشه
زیبایی تو
لنگریست
نگاهت شکست ستمگریست
و چشمانت با من گفتند
که فردا روز دیگریست
در این میان عبارت: «فردا روز دیگریست» به جای آنکه تصویر زن را در شعر شاملو تکامل بخشد به همان دوران مداوم شعرهای سیاسی اجتماعی برمیگردد که کارنامه شاعر در آن بسته میشود.
مینا خانی (رقصنده)
شاملو تنها شاعر همعصر فروغ محسوب میشود که زن نقش پررنگی در کارنامه شعریش دارد. «رکسانا»؛ «گلکو»؛ «دختران انتظار»؛ «پریا» و درنهایت آیدا. البته نقش این زنان متفاوت است: برای مثال «رکسانا» بیشتر نمایانگر یک چهره خیالی و عرفانی از زن است و حضورش در شعرهای شاملو بیشتر یک خاصیت انتزاعی دارد و نویدی از نور و امید است.
«گلکو» الهام گرفته از چهرهی زنی در شرایط مبارزه و مقاومت است که گرچه او هم خیالی است اما با اینحال از نظر مفهومی «اکت» یا «کنش» دارد و منفعل نیست و تنها قرار نیست چهرهای نویددهنده باشد بلکه خودش پا بهپای مردش برای آرمانش میجنگد.
«دختران انتظار» فضایی مفهومیتر و کلیتر از حضور زن در شعر شاملو در اختیار ما میگذارد:. دخترانی که بیشتر نقش حاشیهای آنها در مبارزه و جنگ نشان داده میشود؛ دخترانی که عشقشان زندگی و خشمشان مرگ است. شاید اینجا به شاعر باید ایراد گرفت که زن را در حاشیه برده است
«پری»ها هم که میدانیم مورد ستم قرارگرفتهاند و زار زار گریه میکنند.
در این میان فقط آیدا یک چهره کاملاً واقعی دارد.
با توجه به اینکه شاملو مرد بود و در زمانهای زندگی میکرد که هنوز کاملاً پای زنان به ادبیات باز نشده بود، باید گفت نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که زن در شعر شاملو به برجستگی و اهمیت زن در شعر فروغ باشد.
نسیم روشنایی (دانشجوی جامعهشناسی)
اگر قرار باشد به این فکر کنم که زن برای شاملو چه جایگاهی دارد بیدرنگ از واژه زن به آیدا میرسم. شاملو به خاطر عشق عمیقش به آیدا زن را چنان باشکوه در اشعارش بازنمایی میکند که معشوقه این عشق باشکوه بودن به آرزوی بسیاری از زنان تبدیل میشود. عشق و جوانی زندگی در شاملو با ورود آیدا جانی تازه میگیرد. آیدا بهنوعی کهنالگوی زنی اساطیری است که در چشمان شاملو، زیباترین، مهربانترین، داناترین، بیادعاترین و کاملترین زن است و شاملو قدرشناس تمام فضایلی است که آیدا دارد و با او قسمت کرده است.
جایگاه آیدا در اشعار و زندگی شاملو با جایگاه بلوغیافته زن در زندگی و شعر او همسان میشود. این جایگاه از عشق آغاز میشود و به عشق ختم میشود. زن جوانی و طراوت میآورد و مادر وار زندگی میبخشد. شاملو در آغوش آیدا دوباره زاده میشود، از نو کودکی میکند و انسان میشود.
لذت جنسی که بدن زن به شاملو میبخشد، در مقایسه با تأکید او به قدرت و شدت عشق و عاطفهی آیدا در اشعارش کمرنگتر به نظر میرسد. زن او را کامل میکند، زن همراه او و انگیزهبخش کار و زندگی اوست. زن، زیبایی است و باید ستایش شود و درعینحال مهربان و باگذشت است. زن الههای است که گویی شرارت و بدی در او راه ندارد. آغوش امنی است که شاملو از تمام تلخیها و زشتیها به او پناه میبرد و آرام میگیرد. جویبار خنکی است که زخمهایش را شفا میدهد و جهان را برای او تحملپذیر میکند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر