حدود یک سال پیش ایده استفاده نمادین از یوزپلنگ ایرانی در بازیهای جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ از سوی «آرش نورآقایی» برای اولین بار در رسانهها مطرح شد. هرچند در ابتدا بسیاری اجرای آن را غیر ممکن میدانستند و به آن خوش بین نبودند اما با گذر زمان، پیگیریهای آرش با همراهی مسوولان پروژه «حفاظت از یوز» و حمایت ریاست سازمان محیط زیست ایران به ثمر نشست و تصویر یوزپلنگ ایرانی بر روی پیراهن تیم ملی فوتبال ایران نقش بست.
هر چند مسیر اجرای این طرح کم حاشیه نبود اما حالا که جام جهانی فوتبال برای ایرانیان به پایان رسیده و تیم ملی به خانه بازگشته، شاید بهترین فرصت برای بازخوانی دستاوردهای این طرح باشد. به همین مناسبت به سراغ آرش نورآقایی رفتیم تا ارزیابی او را از نتیجه پروژه ای که یک سال برایش زحمت کشیده بود را شنیده و بازتاب دهیم.
جام جهانی به پایان رسیده و یوزپلنگان بازگشته اند؛ ملموس ترین نتایج این پروژه چه بود؟
- واقعیت این است که تا به حال در ایران چنین پروژه ای انجام نشده است. مشارکت مردمی در این داستان فوق العاده بود. ما توانستیم با کمترین هزینه ممکن، بیشترین اثرگذاری را داشته باشیم. اینکه یوز ایرانی بیمه شد، اینکه جشنوارههای نقاشی کودک با موضوع «یوز و محیط زیست» برگزار شدند، این که سریالهای تلویزیونی مثل «پایتخت» به این موضوع پرداختند و تعداد بسیاری کلیپ و ویدیو که با محوریت یوز ساخته شد تا جایی که رسانههای خارجی مستندی از زندگی «کوشکی»، یکی از یوزهای در اسارت پخش کردند و نگارش سفرنامه هایی در حوزه گردشگری برای تورسیتهای خارجی که میخواهند یوز را در ایران ببینند، از اثرات این پروژه بود.
البته در این مدت به جز خبر، هنوز هیچ تحلیل جامعی در مورد این پروژه ارایه نشده است اما دست کم حالا می توانیم محاسبه کنیم که در گذشته مردم تا چه حد با این حیوان و شرایط آن آشنا بودند و اکنون چه قدر او را می شناسند.
طرح روی پیراهن بازیکنان تیم ملی ایران در طول بازیهای جام جهانی حداقل در زمین بازی و از دریچه دوربینهای تلویزیونی دیده نشد، مشکل کجا بود؟
- آن پیراهن تیم ملی که رونمایی شد، از سوی کارگروه یوز طراحی نشده بود. ما فکر میکردیم که میتوانیم یک لوگوی ۱۰ در۱۰ را روی پیراهن داشته باشیم اما با یک طرح بزرگ روبه رو شدیم که بسیار کمرنگ بود. ما به مسوولان فدراسیون و «آل اشپورت» اعتراض کردیم. آقای «جعفری»، نماینده آل اشپورت گقتند که ما این طرح را ۱۰ درصد پررنگتر میکنیم. حالا سوال من هم این است که چرا این آقایان طرح را پررنگتر نکردند؟ ما در مهمترین بازی خود در مقابل آرژانتین، یوز را ندیدیم! این در حالی است که با کمترین هزینهها، یک موضوع محیط زیستی تبدیل به یک خواست ملی شد و روی پیراهن تیم ملی رفت؛ میهن پرستانهترین پیراهن تیم ها. «سی ان ان» در مورد آن گفت به خاطرهمین حرکت ارزشمند، ما باید ایران را دوست بداریم. پس چرا مسوولان فدراسیون و آل اشپورت سهل انگاری کردند؟ این سهل انگاری باید با بازخواست و مجازات همراه باشد چون بر خلاف وعدههای خود، طرح را پررنگ نکردند. طرح آن قدر کمرنگ بود که ما در بازی ایران و آرژانتین اثری از یوز بر روی پیراهنها نمی دیدیم. چه کسی مسوول این سهل انگاری است؟
آقایان گفتند «فیفا» با این موضوع مشکلی ندارد. سوال من این است که اصلا چرا فیفا باید با این موضوع مشکل داشته باشد؟ چرا از طرحی که کارگروه ارایه کرده بود، استفاده نکردند و سراغ طرحی رفتند که آن همه حاشیه داشت؟
طرح دیگری هم با عنوان «توپ زیست بوم» در همین راستا ارایه کرده بودید، سرنوشت آن چه شد؟
- بله؛ در کنار این ماجرا، ما طرح دیگری هم با محوریت «کودک، محیط زیست و فوتبال» ارايه کردیم که جشنوارههایی نیز با همین موضوع در داخل کشور برگزار شد. اما حرف ما این بود که ای مردم دنیا! جام جهانی شروع شده و باید متوجه باشیم که این فرصت طلایی تنها برای فوتبال نیست. باید به گونههای زیستی مهمی که امروز در معرض خطرهستند و ممکن است چهار سال دیگر در جام جهانی بعدی اثری از آنها بر روی کره زمین باقی نمانده باشد هم توجه کنیم.
ما مطالعه کردیم و دیدیم تمامی ۳۲ کشور حاضر در این جام، هرکدام دست کم یک گونه در معرض خطر دارند. پس ۳۲ گونه از ۳۲ کشور انتخاب و از آنها نقاشی و عروسک تهیه کردیم. میخواستیم ایران پیشگام این حرکت باشد چون هم ایده از ما بود و هم یوز به عنوان سریعترین حیوان دنیا در خشکی، سردمدار این حرکت بود.
یوز ایرانی میخواست با سرعت بینظیرش دور دنیا بگردد و بگوید همه ما در معرض انقراضیم. او میخواست با سرعت بالای خود، نقش پیکی را بازی کند که پیام رسان توجه به گونههای در حال انقراض باشد.
برای عملیاتی کردن این ایده، خیلی کارها انجام شد. خانم «معصومه ابتکار»، رییس سازمان محیط زیست کشور در این زمینه پیامی را آماده کرد، در برج میلاد جشنوارهای انجام شد، جشنوارهای را در کمپ افاغنه در کرمان برگزار کردیم و زنان افغان، این ۳۲ گونه را گل دوزی کردند و عروسکهایی از این گونهها ساخته شد. بعد هم توپی با همین محوریت طراحی و تهیه شد. از آن جا که توپ هم ۳۲ تکه است و میتوانستیم همه گونهها را بر روی این توپ پیاده کنیم، خانم ابتکار این توپ را به آقای «نکونام» دادند و قرار شد این توپ در بازی آرژانتین به «لیونل مسی» تحویل داده شود.
چرا لیونل مسی؟
- همه این سوال را میپرسیدند که چرا مسی و پاسخ من هم این بود که این آدم، مشهورترین بازیکن فوتبال امروز دنیا است. او شانس این را داشت و دارد که بهترین بازیکن جام معرفی و یا حتی آقای گل شود. حرف ما این بود که در بازی ایران و آرژانتین، وقتی این توپ به او هدیه داده شود، تمام دوربینهای دنیا به۵۰ زبان در مورد این توپ حرف خواهند زد. آن ها میگویند این چه هدیه ای بود که ایرانیها دادند و پاسخ به این سوال، هم ایران را مطرح میکرد، هم اهمیت محیط زیست در ایران را نشان میداد و هم گونههای در معرض خطر را معرفی میکرد. پیام این بود که ایرانیها نه تنها تروریست نیستند بلکه هم به گونههای محیط زیستی خودشان اهمیت میدهند و هم به گونههایی که در کشورهای دیگر در معرض خطرند.
اما این اتفاق نیفتاد و روز بازی با آرژانتین، توپی به مسی تحویل داده نشد.
- بله، متاسفانه الان من نمی دانم این توپ کجا است، کجا رفت و چرا تحویل داده نشد. هیچ مقام مسوولی هم در این باره چیزی نگفته و نمیگوید. تیم برگشته اما هنوز هیچ کس تماس نگرفته که بیایید توپتان را پس بگیرید. فقط به من به صورت غیر رسمی گفته اند که فیفا قبول نکرده است. سوال من این است که مگر فیفا پروتکل ندارد؟ اگر طبق پروتکل، این کار نشدنی بود، آیا در راس فدراسیون ما کسی نباید این پروتکل ها را بداند؟ چرا از همان اول نگفتند؟ اگر میدانستیم، ما هم یک فکر دیگر می کردیم . مشکل این جا است که فدراسیون فوتبال پاسخگو نیست. در واقع، مشکل این جا است که آن ها میگفتند این کارها نباید فوتبال را تحت تاثیر قرار دهد، این اولویت فرعی ما است. اولویت فرعی یعنی چه ؟ مگر زمینی که فوتبالیست ها در آن بازی میکنند، جزیی از محیط زیست نیست؟ مگر برای اردوها به جاهای خوش آب و هوا نمیروند؟ مگر این محیط زیست نیست؟ مگر یوزپلنگ مثل تیم ملی متعلق به تمام این مردم نیست؟
رسانه های همگانی در داخل کشور چه گونه با این پروژه برخورد کردند؟
- توجه رسانهها خیلی امیدوار کننده بود اما جدای از رسانهها، باید بگویم یوزپلنگ جای خود را بین مردم کاملا باز کرده است. الان از لباسهای مدی که برای خانمها طراحی می شوند تا پیراهن آقایان، طرح و رنگ یوز همه جا هست. عروسکهایی نیز ساخته شده است. از همه اینها بالاتر، آقای روحانی در همان روزها گفت من به یوزپلنگان ایرانی افتخار میکنم. کافی بود آن روزها که تیم بازی میکرد، تیتر روزنامهها را میدیدیم؛ همه جا نام این گونه بود. یوزپلنگ حالا دارد وارد کتابهای درسی میشود.
از بعد دیگر، روابط فراسازمانی که به خاطر این گونه شکل گرفت هم قابل توجه است. آیا ما سراغ داریم که در طول تاریخ ایران یک رییس سازمان محیط زیست برای بدرقه فوتبالیستها و اهالی ورزش، قدمی برداشته باشد؟ خیر. در کشوری که ما می گوییم جزایر جداگانه هستیم، این اتفاقات بسیار مهم هستند!
آیا در طول این یک سال توانستید منابع مالی برای حفاظت از یوز جذب کنید؟
- متاسفانه نه. ایرادی که به خودم میگیرم همین است که ما بعد از یک سال کار، نتوانستیم جذب منابع کنیم. البته من نه کارمند محیط زیست بودم و نه فعال محیط زیست. من به عنوان یک شهروند ایرانی دنبال این قضیه بودم و چون کارم گردشگری است، پیشنهاد دادم که اگر ما برای یوزهای در اسارت خود از گروههای گردشگری استفاده کنیم، میتوانیم جذب منابع داشته باشیم هر چند محدود. میتوانیم در این زمینه کار کنیم، سفرنامه بنویسیم و فعالیت هایی از این قبیل. اما باید در این زمینه کار گروهی انجام داد؛ برای نمونه، بانک «پارسیان» آمد و خودش را حامی محیط زیست ایران معرفی کرد اما چرا ما نتوانستیم از این فرصت برای جذب منابع مالی استفاده کنیم؟ شما میتوانی به راحتی بگویی که من حامی محیط زیستم اما تا زمانی که پولی هزینه نکنی، این حمایت شما چه معنی خواهد داشت؟ مشکل این جا است که برنامه ای برای بهره بردن از این حمایت ها وجود ندارد.
گفته می شود که بانک پارسیان برای تبلیغات تلویزیونی که به عنوان حامی محیط زیست و یوز ایرانی در زمان برگزاری مسابقههای فوتبال پخش میشد، میلیاردها تومان به صداوسیما پرداخت کرده است. آیا صداوسیما نمیبایست سهمی از این پول را به محیط زیست ایران و پروژه یوز پرداخت می کرد؟
- از اعداد و ارقام مطمئن نیستم اما من هم شنیدهام حدود ۱۵ میلیارد تومان هزینه تبلیغات تلویزیونی بانک پارسیان در رابطه با محیط زیست بوده است. شرکتهای دیگری مانند «اسنووا» هم آمدند و از یوز در تبلیغات خود استفاده کردند. ما که در ایران حق کپی رایت نداریم اما وقتی از یوز استفاده میکنند، به نظر من حداقل باید آقایان دست در جیب میبردند و قسمتی از هزینههای نگهداری و حفاظت از این حیوان نادر را هم پرداخت میکردند. اینها مسایلی هستند که باید بیشتر مورد پیگری و توجه قرار بگیرند.
حرف آخر؟
- خودم میخواهم به عنوان اولین نفر اعتراف کنم که گرچه پروژه ما از نظر ارتباط با افکار عمومی و نفوذ در جامعه بسیار موفق بود اما نتوانست در زمینه جذب کمکهای مادی موفق باشد. من برای همین از کم رنگ بودن طرح پیراهن تیم ملی شاکی هستم؛ طرحی که اصلا دیده نشد و چه بسا اگر دیده می شد، شاید خیرین و سازمانهای بین المللی پیدا میشدند که با مطالعه چرایی این طرح، از ما حمایت کنند؛ کاری که در بسیاری از نقاط دنیا رخ میدهد.
البته مشکل از ما هم بود که به کم قانع بودیم. ما نمیتوانستیم زیاد حرف بزنیم چرا که مسوولان فدراسیون مدام سر ما منت میگذاشتند که این کار را کرده ایم، دیگر شما رویتان را زیاد نکنید! من برای زدن حرفها و دادن ایدهها فقط و فقط سایت خودم را داشتم و تا زمانی که تیم به برزیل نرفته بود، رادیو تلویزیون و رسانه ها هم حاضر نبودند در مورد آن صحبتی کنند و برنامهای بسازند. زمانی یادشان افتاد که دیگر فرصت تدارک و مدیریت ادامه کار از دست رفته بود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر