آیتالله «عبدالحمید معصومی تهرانی» به تازگی با اهدای قطعهای خوشنویسی شده از کتاب اقدس بهاییان به «بیتالعدل»، از بهاییان به خاطر تبعیض و ستمی که بر آنها روا میشود، دلجویی کرد.
او در حالی این هدیه را به بیتالعدل فرستاد که محمد جواد لاریجانی وجود هرگونه تبعیض درباره بهاییان را کذب دانست. عبدالحمید معصومی تهرانی که شغل اصلی خود را نگارگری عنوان میکند، پیش از این هم کتابهای انجیل، تورات و زبور را خوشنویسی کرده است.
او چند بار به خاطر انتقاداتش از حکومت، دستگیر و روانه زندان شده است. با عبدالحمید معصومی تهرانی درباره هدیهاش به بیتالعدل بهاییان گفتوگو کردهایم.
چه شد که تصمیم گرفتید بخشی از کتاب اقدس را خوشنویسی کنید و به بیتالعدل بهاییان هدیه کنید؟
پیش از آن هم کتابهای دیگر ادیان را نوشته بودم اما کتاب اقدس را فراموش کرده بودم. غفلت کردم. البته قبلا بارها درباره بهاییان صحبت کردهام و حتی در نامهای که چند سال پیش خطاب به آقای محسنی اژهای نوشتم، به گونهای از بهاییت هم نام بردم و از تضییع حقوق شهروندی این بندگان خدا هم نوشتم. ولی دو سه روز بعد از این که عزیزان بهایی پیش من آمدند، به این فکر افتادم که من که قرآن، تورات، انجیل و زبور را کار کردهام، خب یک چنین چیزی هم درباره بهاییت کار کنم که این کلکسیون تکمیل باشد و یک جوری از این بندگان خدا هم دلجویی شود. من اصلا اطلاعی از دین و آیین بهایی نداشتم. حتی در آن جلسه هم گفتم اطلاعی ندارم. فقط پرسیدم شما خدا را قبول دارید؟ که دیدم میگویند قبول داریم. بعد از جلسه، من تازه سراغ کتاب اقدس رفتم. واقعیت این است که توان جسمیام به من اجازه نمیداد که کل این کتاب را مثل کتابهای دیگر خوشنویسی کنم. برای همین، قسمتی را انتخاب کردم، نوشتم و بابت دلجویی، به بیتالعدل فرستادم.
شما شیعه هستید و در مورد ادیان ابراهیمی هم تحقیق کردهاید در حالی که شیعیان، بهاییان را کاملا انکار میکنند. در واقع، کاری که انجام دادهاید، ناقض آموزههای دینی خودتان است.
باورمندی به يك دين و مذهب دليلی بر ناديده گرفتن حقوق انسانی پيروان ديگر اديان و آيينها نمیشود. ما پيرو امامی هستيم كه در فرمان مشهور خود به مالك اشتر، مردم را برادر دينی يا خلقی يكديگر معرفی میكند. بنده آيين بهایيت را قبول ندارم اما اين دليل نمیشود كه انسانيت و حقوق خدادادی آنها را نفی كنم و ناديده بگيرم. مگر برای دفاع از حقوق انسانی ديگران الزاما میبايست پيرو باورها و عقايد ديگران بود؟ احترام و ارج نهادن به كرامت ذاتی انسان نبايد آلوده به تعلقات دينی و مذهبی و قومی شود.
«همه پیروان فرقه گمراه بهاییت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چیزى، مراعات مسایل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به امورى که مشروط به طهارت است، واجب است.» نظرتان درباره این فتوا چیست؟
این یک فتوای شخصی است که مبنای فقهی ندارد. یعنی هیچ دلیل عقلی و شرعی در رابطه با این موضوع موجود نیست. هيچ انسانی نجس و ناپاك جسمی نيست و باورمندی به دين و مذهب، دليلی بر پاکی یا نجاست جسمی نمیشود. بیان این مسایل بيشتر يك حكم اجماعی است كه به مرور تعديل هم شده است. تا پیش از این که اصلا بهاییت باشد هم یک سری از فقها بودند که غیرمسلمان را کلا نجس میدانستند اما این هم مخالف نص قرآن و هم مخالف یک سری روایتها است. من این حرف را به هیچ وجه قبول ندارم؛ نه تنها درباره بهاییها بلکه درباره کل غیرمسلمانان. البته این نظر شخص من نیست. مرحوم آيتالله خويی بحث مفصلی در خصوص نجاست كفار داشته و با استناد، آن را رد کرده است. او در انتها نتيجه گرفته كه چون اجماع علما بر نجاست كفار است، ما نيز میگويم كه كافر نجس است! اما آيتالله جناتی نجاست كفار را مردود میداند.
شما عنوان روحانی دگراندیش را گرفتهاید. خودتان فکر میکنید طرز تفکر شما در مقابل روحانیون سنتی است؟
متاسفانه آموزههای مذهبی چنان به محاق فراموشی رفته و دچار اغراقها و بدعتهای عجيب شدهاند كه تا فردی به آن آموزهها رجوع میكند، همگان تصور میكنند دگرانديشی روی داده است. البته اين بدان معنا نيست که تمامی آموزههای سنتی ما نياز به بازخوانی ندارند. من در مبحث «قرائتهای دينی» به این موضوع پرداختهام اما رجوع به آموزههای سنتی و بازخوانی آن را تصور نمیكنم بشود دگرانديشی نام گذاشت. مرحوم آيتالله طالقانی يك روحانی سنتی بود و بسیاری میدانند كه چه میگفت و چه گونه رفتار میكرد. امروزه نيز مراجع و روحانيون سنتی مانند حضرات آيات عظام، سيد حسين صدر، جناتی، صانعی، روحانی و ديگران وجود دارند كه نگاهشان در مباحث خاصی نسبت به مسايل ممكن است متفاوت و سنتشكنانه به نظر برسد.
نظر روحانیون سنتی درباره کارهای شما چیست؟
ممکن است در برخی موارد اختلاف نظر داشته باشیم اما این دلیل بیحرمتی نیست. بسیاری از مراجع با هم در مواردی اختلاف نظر دارند؛ مثلا آقای روحانی در صیغه دختر، قایل به اذن پدر نیست و بسیاری از مراجع به این موضوع ایراد میگیرند. در مورد ما هم این چنین است؛ شاید درپارهای موارد اختلاف نظر وجود داشته باشد اما هیچگاه به طور کامل یکدیگر را زیر سوال نمیبریم. در مورد مساله بهاییت هم اگرعدهای شیطنت نکرده و خلط موضوع نکنند، آقایان مراجع اتفاقا از این مساله رضایت دارند و دلشان میخواهد این اختلافها و درگیریها حل شوند. گام نخست را در این رابطه، آقای منتظری برداشتند و از حقوق شهروندی بهاییان دفاع کردند. گام دوم را هم آقای سید حسین صدر برداشتند و گفتند نه تنها همكاری و معاشرت بر اساس اصول بشردوستانه ميان مسلمين و برادرانی كه پيرو اديان و اعتقادات ديگرهستند، هيچ مانعی ندارد بلكه رعايت و پايبندی بر اصول عدالت و برابری در حقوق و پرهيز از تبعيض و اعمال فشار عليه پيروان هريك از اديان ديگر واجب است. الان راه باز شده وحساسیت قدیم بین مراجع سنتی وجود ندارد. قبلا میگفتند اینها میخواهند ریشه تشیع را بکنند و قصد دارند مذهب علوی را از بین ببرند اما الان این حساسیتها کمتر شده است. من فکر میکنم بالاخره این مسایل باید درجامعه ما هم حل شوند. مانند جوامع دیگر که همه در کنار هم زندگی میکنند، ما هم باید بتوانیم بدون توجه به مذهب و آیین همدیگر، با آرامش کنار هم زندگی کنیم.
اگر این طور است، چرا هیچ واکنشی نسبت به تبعیضها و محدودیتهایی که در حق بهاییان اعمال میشود، نشان نمیدهند؟
کسانی که در مقام مسوولیت نشستهاند، شاید دنیا را به دید دیگری ببینند. آنها محدودیتهایی برای خودشان قایل میشوند. اتفاقا یکی از آقایان انتقاد کرده بود که چرا روحانیت ساکت نشسته است. من گفتم شما انتظار بیجایی از روحانیت دارید. پدر روحانیت را در این چند سال درآوردهاند، چه تضمینی هست که یکی از روحانیون حرف بزند، چهار نفر را نریزند دم منزلش تا در خانهاش را بکنند. روحانی هم میترسد؛ چه کند؟ اداره حکومت ما دست یک قشر از روحانیونی است که در مقام مسوول، دیدشان فرق میکند اما روحانیونی که این طرف گود نشسته و اعتراض کردهاند، با مشکلات زیادی روبهرو شدهاند. مگر آقای شریعتمداری روحانی نبود؟ مگر آقای کروبی آخوند نیست؟ الان برخورد با همه معترضان یکی است؛ فرقی ندارد معترض، شیعه است یا سنی، روحانی است یا غیر روحانی.
ممکن است سکوت روحانیون مخالف سبب شود مردم همه روحانیون را حامی حکومت بدانند و روز به روز فاصله آنها با جامعه روحانیت بیشتر شود.
درست است. الان مردم دین را قبول دارند ولی مُبلغ دین را قبول ندارند؛ مثلا چند روز پیش آقای مکارم و چند نفر دیگر به مردم توصیه کردهاند که یارانه نگیرند اما اصلا متوجه نیستند که دوران میرزای شیرازیها گذشته است. آن زمان وقتی میرزای شیرازی فتوا داد، حتی مردم در کاخ شاه هم قلیانها را شکستند اما الان کسی برای فتوای آخوند تره هم خرد نمیکند. برای این که بعضیها با این لباس دروغ گفتهاند، ریا کردهاند، تزویر داشتهاند و جای زندگی ساده، در کاخ نشستهاند. ملت متوجه همه اینها میشود. من بارها گفتهام این رویهای که برخی پیش گرفتهاند سبب میشود حتی اگر کسی سرش بشکند، جرات نداشته باشد آن را باند ببندد که مبادا با عمامه اشتباه گرفته شود.
بعد از دیدار با بهاییان، برخوردی با شما نشد؟
نه. اتفاقا منتظر بودم احضار شوم اما دیدم انگار دیگر دستشان آمده که من چیزی ندارم که بخواهند انگشت روی آن بگذارند و از آن طریق، من را زیر فشار بگذارند. در این همه مدت که ما مدام رفتیم و آمدیم، دیگر همه زندگیمان دستشان آمده است. حالا برای چه دوباره بیایند و من را ببرند.
بنابراین، واهمهای از برخورد حکومت ندارید؟
برای خودم هيچ واهمهای ندارم اما برای مادرم قطعا نگرانم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر