بخش دوم گفتوگو با شادی صدر
سازمان حقوق بشری و غیرانتفاعی «عدالت برای ایران»، 16 اسفند ماه سال جاری، گزارشی* از نقض حقوق زنان در ایران منتشر کرد که به موضوع «حجاب اجباری» اشاره دارد. در این گزارش، آمار زنانی که به دلیل رعایت نکردن حجاب اسلامی تهدید و بازداشت شدهاند، ارایه شده است.
یافتههای گزارش عدالت برای ایران که بر مبنای جمع زدن آمارهای پراکنده رسمی به دست آمده، نشان میدهد افزون بر بازداشت بیش از ۳۰ هزار زن در ۱۰ سال گذشته (۱۳۹۲-۱۳۸۲)، دستکم ۴۶۰ هزار و ۴۳۲ زن به خاطر نوع پوشش خود، توبیخ شدهاند که در بیشتر موارد، این توبیخها با رفتارهای توهینآمیز و آزار و اذیت همراه بوده است.
براساس همین آمارها، بیش از 7هزار زن مجبور به دادن تعهد برای رعایت حجاب اسلامی شدهاند و پرونده دستکم 4هزار و ۳۵۸ زن به دادسراهای قضایی ارجاع شده است.
در بخش دوم گفتوگوی «ایرانوایر» با «شادی صدر»، حقوقدان و فعال حقوق زنان، او به نقد رسانههای تاثیرگذار در خصوص اطلاعرسانی به بخشی از جامعه ایران که به فضای مجازی دسترسی ندارند، میپردازد.
صدر معتقد است که زنان ایران با نوع پوشش خود و تبدیل حجاب اسلامی به مُد، به مبارزهای بیصدا مشغول هستند اما دیده نمیشوند و صدایی در رسانههای فارسی زبان ندارند.
به نظر شما، جنبش زنان در داخل ایران پس از انتخابات اخیر در حال بازسازی است؟
الان یک امید نسبی ایجاد شده اما چیزی که نباید از یادمان برود، این است که ما با ساختارهایی روبهرو هستیم که تبعیض را بازتولید یا نهادینه میکنند و قوانین یکی از آنها است؛ جنبش زنان روی همه اینها کار کرده است. ما یک ساختار مردسالار داریم که به بازتولید این قوانین و سیاستها میپردازد. یک حوزههایی هم مثل حوزه «حجاب» و «سکسوالیته» داریم که حتی جنبش زنان سراغ آنها نرفته است. مشکل اصلی این است که با وجود این امید نسبی- هرچند نمیتوانم بگویم دولت روحانی در رفع تبعیض جنسی خیلی جدی است- جنبش زنان بدون این که یک ارزیابی درست و دقیق از دستاوردها و شکستهای خود در دهه پیش از انتخابات 88 -از سال 78 تا 88- که یکی از فعالترین دوران عمر جنبش زنان بوده است، به دست نیاورد، نمیتواند به مرحله بعدی برسد. باید هم شکستها و اشتباهات و هم دستاوردهای دوره قبل را کاملا علمی و دقیق مورد بررسی قرار داد. صرفنظر از اینکه فضای عمومی در دوره روحانی باز شود یا نشود، جنبش زنان نمی تواند بدون این بررسی، خود را بازسازی کند.
به مناسب 8 مارس که شاید مهمترین روز برای فعالان حقوق زنان باشد، چرا هیچ کار جدی یا برنامه خاصی امسال انجام نشد. جز همین گزارش حجاب اجباری سازمان عدالت برای ایران، من کار دیگری ندیدم یا اگر هم بود، چرا نماد بیرونی نداشت. این حس ایجاد میشود که جنبش زنان دچار یک انفعال نسبی است یا حتی تلاشی هم برای بازسازی آن نشده است؟
به نظر من، این سوال شما را یک تحقیق باید پاسخ بدهد. این که ما چرا با یک انفعال نسبی روبهرو هستیم و این که در هشت مارس که در ایران همیشه روز مهمی بوده است، چرا انتظارات بیرونی نسبت به فعالیت ویژه جنبش زنان پاسخ داده نشد، پاسخ راحتی ندارد. البته یک دلیل آن قطعا بسته بودن فضای عمومی است. تنها مراسم عمومی که قرار بود در یک سالن دربسته انجام شود و مجوز هم برایش اخذ شده بود، با ممانعت نیروهای امنیتی امکان برگزاری نیافت و آدمها پشت درهای بسته سالن ماندند. اما قطعا به غیر از موانع بیرونی جدی، موانع درونی هم وجود دارد که برای شخص من نگران کننده تر است.
الان هم صحبت از تفرقه به میان آمده است. حتی در برخی موارد میگویند امروز خیلی از فعالان حقوق زنان، چشم دیدن همدیگر را هم ندارند. آیا این واقعیت دارد؟
من سوال میکنم که آیا در جنبش دانشجویی این اختلافها وجود ندارد و این که آدمها چشم دیدن همدیگر را نداشته باشند؟ در جنبش کارگری چهطور؟ اتفاقات به مراتب بدتری مگر نیفتاد؟ چرا وقتی به زنها میرسد، ما اینقدر نکتهبین و باریکبین میشویم؟ به نظر من، آدمهایی که این را میگویند، صادق نیستند. چنین تفاوتها و اختلاف نظرهایی در همه جنبش های اجتماعی وجود دارد و مختص ایران هم نیست. ولی کسی که اختلافهای وحشتناک درون جنبش کارگری یا اختلافهای دانشجویی را نمیبیند و این را میگوید، صادق نیست. جنبش زنان اتفاقا خیلی صبورتر از کنار این تفاوتها گذشته است. من اسمش را میگذارم تفاوت. ما باید تفاوتها را به رسمیت بشناسیم. در هر حوزهای که نگاه کنید، اختلاف نظر و اختلاف شخصی وجود دارد. این دلیلی نیست که جنبش زنان، انتظاری که از آن میرفت را اجرا نکرده است.
فکر میکنید چون پای زنان در میان است، این اختلافها برجسته شده و شاید حتی گاهی به حسادتهای زنانه تعبیر میشوند؟
دقیقا همین است. به مردها که میرسد، به این اختلافها در جنبشهای مردانه میگویند رقابتهای درون گروهی اما به زنها که میرسد، میگویند حسادتهای زنانه. من اصلا این استدلالها را معتبر نمی دانم. به نظرم، این حرفهای مردانه دور میز شام است.
سازمان عدالت برای ایران در 16 اسفند ماه گزارشی منتشر کرد و در آن از نقض حقوق زنان با 35 سال حجاب اجباری خبر داد. اما به نظر نمیرسد مساله حجاب اجباری، مساله خیلی از مردم، حتی اکثریت زنان ایران باشد؟
حتی اگر بگویی که به نظرت حجاب، مساله اصلی حتی بخشی از زنها هم نیست، من میگویم حتی اگر مساله من یک نفر باشد، باید برای چیزی که اعتقاد دارم، بایستم. اگر هر کدام از ما این جوری فکر کنیم و به این فکر نکنیم که تودههای عظیم مردمی باید به حرکت در بیایند، اصلاحی ایجاد نمیشود. اما واقعیت این است اگر اولویت زنها حجاب نبود، هر سال جمهوری اسلامی میلیونها تومان هزینه نمیکرد تا آن را کنترل کند. بنابراین، یک مقاومت جدی از سوی مردم وجود دارد.
به نظر شما همین مقاومت بخشی از جامعه، به ویژه نسل جوانتر نسبت به حجاب و تبدیل کردن آن به مُد چه اندازه تاثیرگذار بوده است و یا اصلا چه قدر میتواند مبارزه محسوب شود؟
بله، درست است. زنان ایران بنا بر دلایل مختلف، در تمام این سالها نتوانستند مبارزههای خود را سازماندهی کنند تا حجاب اجباری را از بین ببرند اما یک مبارزه روزمره در جامعه وجود دارد که هر روز چه بپوشی. برای کسی که در آن فضا زندگی میکند، این یک مبارزه جدی است برای این که میخواهد خود و هویتش را نشان بدهد. وقتی مدام هویت ما انکار میشود و مدام به ما میگویند چه گونه باید لباس بپوشی، این انتخابها، این مدها، یک مبارزه عملی هر روزه است که جریان دارد. از طرفی هم نظام هر ساله بودجه کلانی برای مقابله با این روند هزینه میکند. اما مشکل اصلی اینجا است که این مبارزه به رسمیت شناخته نشده و دیده نمیشود چون آدمهایی که به این شکل علیه حجاب مبارزه میکنند، نه رسانهای در اختیار دارند، نه در جنبش زنان صدا دارند و نه بین اهل سیاست. حقوق زنان تضییع میشود چون زنان در مقابل قوانین حجاب مقاومت میکنند، حقوقشان تضییع می شود اما همان طور که گفتم، صدا ندارند. 300 هزار زن به خاطرهمین مقاومت در مقابل قوانین حجاب دستگیر شدند ولی اصلا موضوع مهمی به نظر نمیرسد. اگر در مورد هر مساله دیگری این همه بازداشت اتفاق میافتاد، حتما سازمانهای حقوق بشری بیانیه داده بودند و رسانهها، واکنشهای بیشتری نشان میدادند. ولی صدها هزار زن هر روز با این موضوع درگیرهستند و خبری نمیشود. مشکل این جا است که مبارزه و نقض حقوق روزانه صدا ندارد و دیده نمیشود.
آن بخش از جامعه که در شهرهای کوچکتر، مذهبیتر و بهشدت بستهتر زندگی میکنند چه؟ همان زنان هم اگر نسبت به اختیاری بودن حجاب آگاهی پیدا نکنند، خودشان یکی از موانع اصلی بر سر راه حجاب اختیاری هستند. ما با یک باور قوی مذهبی هم روبهرو هستیم. چه گونه میشود به این بخش از جامعه که دسترسی محدود به شبکههای اجتماعی و یا وبسایتهای خبری دارند، در این زمینه آگاهی رسانی کرد؟
به نظر من، مهمترین ابزاری که به ویژه در مورد مساله حجاب میتوان از آن استفاده کرد -که متاسفانه هیچ وقت هم به خاطرهمان مقاومتی که نسبت به طرح مسایل زنان وجود دارد، از آن استفاده نشده- تلویزیونهای ماهوارهای است. در همه شهرها و روستاهای ایران هم دسترسی به آنها وجود دارد اما متاسفانه رسانههای ما برای تغییر فرهنگ و نگاه جامعه، قدمی بر نمیدارند. شاید کمی ظاهرشان مدرن باشد اما در متن ماجرا، تغییری ایجاد نمیکند. حتی تلویزیونهای خارج از کشور وقتی میزگرد در مورد مسایل زنان میگذارند، باز از چهار، پنج تا مرد دعوت میکنند و فرق زیادی در این زمینه با صداوسیمای ایران ندارند. خب همین طوری ما کلیشهها را بازتولید میکنیم.
-----------------------------------
برای خواندن بخش اول گفتوگو با شادی صدر «رادیکالها تاریخ را تغییر دادهاند» کلیک کنید
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر