ماهرخ غلامحسینپور
در میانه انبوه بحثهای مطرح شده درباره روزنامه «آسمان»، نگاه «عبدالرضا تاجیک»، روزنامهنگار ایرانی ساکن پاریس جنجال بسیاری برانگیخت. او در صفحه فیسبوک خود علاوه بر نیروهای تندروی داخل حکومت ایران، لبه دیگر شمشیری که علیه آسمان کشیده شد را از آن برخی فعالان سیاسی رسانههای خارج از کشور دانست.
تاجیک توقیف آسمان را مقدمه یک طرح کلانتر میداند که هدف آن، ناکارآمد سازی دولت روحانی است. گفتوگوی «ایرانوایر» با این روزنامهنگار ساکن خارج از کشور را که خود نیز بارها طعم تلخ توقف روزنامهاش را چشیده است، بخوانید:
آیا شما توقیف آسمان را فراتر از یک اشتباه رسانهای یا تصمیمگیری مقطعی میدانید؟
بله، توقیف آسمان آغاز راه است. ما در آینده شاهد تشدید برخوردهای پراکنده به شکلهای مختلف با نزدیکان فکری و اجرایی حسن روحانی و نیز نیروهای سیاسی و فرهنگی معتقد به مشی گام به گام خواهیم بود. به ویژه که دولت روحانی مجری برگزاری انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی است.
طیف رادیکال و تمامیتخواه جامعه، رسانههایی را که توان اثرگذاری بر جامعه داشته باشند را تحمل نخواهد کرد؛ به ویژه رسانههایی که با مشی اعتدالی، کار خود را ادامه دهند.
رسانههای اعتدالی، رسانههایی هستند که از تند شدن فضای سیاسی و فرهنگی که میتواند به فروریزی همه چیز بیانجامد، جلوگیری میکنند. این سیاست فرهنگی، مغایر با اهداف رادیکالها است. پس این گونه برخوردها تا زمانی که رادیکالها همچنان بر خواسته تمامیت خواهانه خود پافشاری دارند، ادامه خواهد داشت.
شما دارید وضعیت را به نوعی با دوران اصلاحات مقایسه میکنید؟
دقیقا. با روی کار آمدن دولت اصلاحات در سال ۱۳۷۶، تا حدودی شاهد نوعی گشایش فضا و تنوع در حوزه فرهنگ بودیم که خود موجب رشد کمی و کیفی کتاب، مطبوعات و فیلم شد. اما این پذیرش تنوع مطبوعات با خواستههای بخش رادیکال و تمامیت خواه درون قدرت هماهنگ نبود. بنابراین، با گشایش فضای فرهنگی در سال ۱۳۷۶ که با حمایت دولت خاتمی از رسانهها همراه بود، برخی نهادها و سازمانها و حتی قوای حکومتی نه تنها به عنوان رقیب برای قوه مجریه عمل میکردند بلکه در بستن فضای فرهنگی نیز از هیچ کوششی فروگذار نمیکردند. از همین رو، تمامیت خواهان با استفاده از بنیادگرایان مذهبی، در برابر سیاست فرهنگی دولت وقت قرار گرفتند. به گونهای که دادستان وقت تهران در سال ۱۳۷۹، تعداد زیادی از رسانههای وابسته به جریان اصلاح طلب را توقیف کرد.
از این تاریخ به بعد است که رسانهها و روزنامهنگاران بار دیگر زیر شدیدترین فشارها قرار گرفتند تا جایی که در دو دولت احمدینژاد، مقوله فرهنگ با تبلیغات دولتی یکسان انگاشته میشد. بنابراین، اگر کتاب یا اثر هنری فاقد تبلیغ برای دولت و جناح حاکم بود، اثری ضد فرهنگی شناخته میشد.
این روند که آینده را در نگاه فعالان عرصه فرهنگ مبهم ساخته بود، با روی کار آمدن دولت روحانی در سال ۱۳۹۲ تغییر کرد به گونهای که بار دیگر امید به میان آنها برگردانده شد. اما توقیف موقت روزنامه آسمان از سوی دستگاه قضایی نشان میدهد که بخش رادیکال و تمامیت خواه درون قدرت سیاسی، با پشتیبانی بنیادگرایان مذهبی همچنان فعال است و اجازه نمیدهد با تنوع در حوزه فرهنگ روبهرو باشیم.
در واقع، شما اعتقاد دارید که آنها روزنامه آسمان را به عنوان نماد یا شروع یک روند میدانستند و سعی کردند که این را در نطفه خفه کنند؟
روزنامه آسمان در همین مدت کوتاه نشان داد که صدایی متفاوت از صدای تمامیت خواهان را منعکس میکند. بنابراین، برخورد با این روزنامه با توجه به سیاستهای طیف رادیکال و تمامیت خواه درون قدرت سیاسی، دور از انتظار نبود. به همین دلیل، با زیر نظر گرفتن روزانه این روزنامه، طیف رادیکال درون قدرت سیاسی، واژهای را مشاهده کرد که میتوانست بهانهای برای برخورد قضایی باشد. آنها در این مسیر آن قدر عجله داشتند که از روز پنجشنبه هم نگذشتند؛ روزی که معمولا فقط کشیک دادسراها برای مواقع ضروری فعال هستند.
در کنار این عجله زمانی، جالب است بدانیم که قرار بود موضوع روزنامه آسمان در روز دوشنبه و در هیات نظارت بر مطبوعات بررسی شود اما با احضار مدیرمسوول و سپس اعلام توقیف موقت این روزنامه، عملا رسیدگی از حوزه هیات نظارت بر مطبوعات خارج شد. زیرا موضوعی که سبب تشکیل پرونده در دادسرا برای روزنامه آسمان شده بود، ذکر یک خاطره بود و این امر میتوانست در هیات نظارت بر مطبوعات به یک تذکر ختم شود.
اما به همان اندازه که رادیکالها به راحتی توانستند از ذکر یک واژه در قالب یک خاطره که اصلاً موضوع اصلی بحث هم نبوده، برای بستن یک روزنامه استفاده کنند، به همان اندازه روزنامه آسمان بدشانسی آورده بود. کسانی که کوچکترین سابقه کار در یک روزنامه را داشته باشند، میدانند امکان این اتفاق دور از انتظار نیست، همچنان که در گذشته نیز شاهد بودهایم. کم دقتی از سوی اعضای تحریریه یا کادر فنی میتواند زمینه ساز چنین برخوردهایی باشد. این مسأله دیگر کادر حرفهای یا غیرحرفهای نمیشناسد، هرچند وجود کادر حرفهای، احتمال خطا را کاهش میدهد؛ مانند تمام صنوف دیگر.
البته رادیکالهای درون قدرت سیاسی برای ایجاد محدودیت برای رسانههای رقیب، تنها به رصد کردن مطالب درج شده در آنها اکتفا نمیکنند بلکه سعی دارند از روشهای دیگری نیز برای ایجاد محدودیت استفاده کنند. براساس شواهد تاریخی، یکی از این روشها، استفاده از بخش رادیکال اپوزسیون نظام سیاسی است. آنها با تحریک طیف رادیکال اپوزسیون نظام سیاسی، سعی میکنند با موضع گیریهای آنها، جامعه را نسبت به نخبگان بیاعتماد کنند. ایراد اتهام وابستگی به نهادهای امنیتی یا بیان این موضوع که این رسانهها در مسیر خواست نیروهای امنیتی در حال حرکت هستند، یکی از شگردهای اجرا شده در سالهای گذشته بوده است که تازگی ندارد. پس در این جا، ما شاهد یک ائتلاف نانوشته میان دو طیف رادیکال هستیم که یکی در درون نظام سیاسی است و یکی در برون آن.
سهم برخورد سایر گروههای سیاسی را در این رابطه چگونه ارزیابی میکنید؟
در روند برخورد با رسانهها، افزون بر صاحبان قدرت، روشنفکران نیز بیاشتباه نبودهاند. آنها در مقاطعی که آرمانهای خود را بلند فریاد میزدند، سهمی از عملگرایی و برنامه محوری نداشتند. آنها به دلیل تنوع شعارها و آرمانهای ذهنی، نتوانستند حتی با خودشان هم توافق کنند. این موارد را اگر در کنار فشارها و محدودیتهای ایجاد شده از سوی نظام سیاسی قرار دهیم، به چرایی واکنش تند برخی از وابستگان به این قشر از جامعه با رسانهها پی خواهیم برد. گویا برخی در شرایط نامطلوب، این روش را برای خود برگزیدهاند که از خود، چهره یک قربانی را به نمایش بگذارند.
البته باید گفت که همین افراد در خیلی از رسانهها حضور دارند و سخنان خود را میگویند اما گویا تمایلی به حضور دیگر گرایشهای فکری ندارند یا همواره میخواهند در رقابتها برنده باشند که این امر امکان پذیر نیست. پس چاره کار مانند نابالغان، جرزنی است.
به اعتقاد شما، سرانجام کدام یک از طرفین مورد اختلاف از این تضاد آرا منتفع میشود؟
در این مسیر، طیف رادیکال و تمامیت خواه درون نظام سیاسی از این جدلها به نفع خود سوء استفاده میکند. آنها از این راه یا به یکی از اهداف خود که همان ایجاد حس بیاعتمادی مردم به رسانهها است، دست پیدا میکنند یا با سوء ظنهایی که ایجاد میشود، زمینههای حذفهای قضایی و امنیتی رسانهها را فراهم میکنند.
البته باید تأکید کرد که حساب نقد سالم و به دور از حب و بغض از این روش جدا است. بنابراین، نیروهای چپی که خواهان حذف دیگر گروههای فکری نبودهاند و نیز نویسندگان ایرانی همواره تلاش کردهاند تا در این تله ساخته شده گیر نکنند. اما بودند کسانی که خود را وابسته به جریان چپ میدانستند و پس از نقد علمی یا غیرعلمی یک رسانه از آنها، تمام ارکان آن رسانه را امنیتی خواندند تا بر اساس روش مورد قبولشان، از خود چهره یک قربانی را به نمایش بگذارند.
چه کسانی از بستن آسمان سود میبرند؟
در یک واژه میتوان پاسخ این سؤال را بیان کرد؛ رادیکالها یا رادیکالیزم، حال چه طیف رادیکال درون نظام سیاسی یا طیف رادیکال درون اپوزسیون. زیرا اگر ممکن نبودن ادامه وضع موجود از سوی همه گروههای سیاسی و اجتماعی پذیرفته شود، آنگاه فرآیند تغییرات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به سوی ساخت «دولت- ملت» آغاز خواهد شد و این به سود آنها نخواهد بود.
چرا سایر روزنامههای اصلاح طلب نسبت به بستن شدن روزنامه آسمان تا این حد منفعل برخورد کردند؟
چگونگی واکنش رسانههای معروف به اصلاح طلب در برابر توقیف موقت روزنامه آسمان را میتوان به شرایط روز ربط داد. در شرایط کنونی، بخش زیادی از مردم به صورت عام و گروهی از روزنامهنگاران به صورت خاص میخواهند مطالبات و خواستههای خود را در فضایی آرام دنبال کنند. نوع رفتارها نیز با گذشته فرق کرده است؛ برای نمونه، رسانهها سعی کردند تا این موضوع را با برخی نمایندگان مجلس و مقامهای حکومتی در میان بگذراند و از این راه اطلاعرسانی کنند. همچنین گفتوگو با برخی مدافعان آزادی بیان و مطبوعات که رفتار دستگاه قضایی با روزنامه آسمان را نادرست ارزیابی میکردند را نمیتوان از نظر دور داشت.
درباره نامه ماشاالله شمسالواعظین و میزان واقعگرایی و اثرگذاری آن در شرایط موجود نظرتان چیست؟
معمولا جنبشهای اجتماعی در ایران خیلی زود رادیکال میشوند. تمام تلاش اصلاح طلبان در طول قرن اخیر، افزون بر اصلاح قانون، این بوده است که اصلاحات از مسیر مسالمت جویانه خارج نشده و به حوزه رادیکالیسم وارد نشود که بیدرنگ معطوف به تغییر قدرت سیاسی میشود بدون این که سرنوشت افراد جامعه را تغییر دهد. شمسالواعظین نیز براساس نظراتی که تا کنون ارایه داده، همواره سعی کرده از مسیر مسالمت جویانه خارج نشود. بنابراین، او دفاع خود از آزادی رسانهها را با این نگاه پی میگیرد و برای رییس قوه قضاییه که بر اساس قانون موجود، مقامی شناخته شده و مسوول است، نامه مینویسد. او با استناد به مواد همان قانون، از رییس قوه قضاییه میخواهد برای جلوگیری از توقیف یک روزنامه که مانند اعدام یک انسان است، دستور لازم را صادر کند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر