وقتی «رامین عسگرد» در دانشکده حقوق درس میخواند، روابط ایران و امریکا مدام برایش سؤال و مسأله ایجاد میکرد. از این احساس گریزی نداشت که آدم فقط یک بار در زندگی این فرصت را پیدا میکند که دربارهٔ این مسایل پیچیده و مهم کار کند.
سالها بعد این فرصت را پیدا کرد و پستهای مختلفی در دولت امریکا گرفت؛ از مشاور سیاست خارجی در وزارت خارجه گرفته تا مدیر شبکه خبری فارسی صدای امریکا.
گزارش عسگرد با عنوان «بازسازی حضور دیپلماتیک امریکا در ایران: پیشبرد امنیت ملی امریکا و خدمت به شهروندان امریکایی» که بسیاری در انتظارش بودند، سرانجام در ۱۹ فوریه از سوی سازمان بیطرف و غیرانتفاعی «اتحادیه روابط عمومی امریکاییهای ایرانیتبار»(Public Affairs Alliance of Iranian Americans) به چاپ رسید.
این گزارش، مهمترین کار عسگرد در راستای پل زدنِ شکافی ۳۵ ساله بین ایران و امریکا به شمار میرود.
بنابراین گزارش، پس از آن که روابط دو کشور در پی ماجرای گروگانگیریِ سال ۱۹۷۹ قطع شد، غیاب دیپلماتیک در ایران، توان امریکا برای فهم اتفاقات ایران و منطقه و نیز نفوذ بر آنها را به شدت کاهش داد. به این ترتیب، به منافع دراز مدت امنیت ملی خود آسیب وارد کرد.
عسگرد با استناد به تاریخ اخیر دیپلماسی امریکا در کشورهای دیگر، طرحهایی را ارایه میدهد که از راه آنها شاید بتوان روابط دیپلماتیک بین ایران و امریکا را از سر گرفت. مأموریتهای امریکا در کوبا، لیبی، ویتنام، چین و شورویِ سابق، مثالهای نظریِ این بخش از گزارش هستند.
عسگرد خطرها و موانع موجود بر سر راهِ بازسازیِ این رابطه دیپلماتیک را بررسی و در مورد مخالفتهای جدی که در این مورد وجود دارد، صحبت میکند.
او به این نتیجه میرسد که دفتر حفاظت منافع امریکا در ایران تنها زمانی به درد میخورد که حکومت ایران «ضمانتهای آهنین» دهد به قراردادهای دیپلماتیک و روابط کنسولی وفادار میماند، به مراسم هر ساله چهارم نوامبر در سالگرد تسخیر سفارت امریکا پایان میدهد و به گروگانهای سابق امریکایی و خانوادههای آنها پیشنهاد پرداخت غرامت خواهد داد.
جمهوری اسلامی ایران هرگز به پیششرطهایی که امریکا مطرح کرده، علاقهای نشان نداده است. روند مذاکرات هستهای 5+1 (امریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین به علاوه آلمان)، نمونه خوبی برای این ادعا است. این واقعیت را هم اضافه کنید که رهبران ایران مدام در مورد نفوذ غرب بر فرهنگ و جامعه ایران و نیز بر دولت حسن روحانی هشدار میدهند.
هفتهٔ گذاشته، در دور دوم مذاکرات وین، گفته میشد که مذاکرات راهی برای خروج از بن بست و «حفظ آبروی» غرب است.
آیا حکومت ایران پیششرطهایی که در طرح عسگرد مطرح شدهاند را خواهد پذیرفت، بدون آن که برای حفظ آبرو، چیزی از امریکا در مقابل آن طلب کند؟
پاسخ عسگرد این است که «موقعیت دیپلماتیک ایران در امریکا تقویت خواهد شد» که هم شامل واشنگتن میشود و هم به این معنا است که مأموریت ایران در سازمان ملل در نیویورک از محدودیتهای کمتری برخوردار خواهد شد.
عسگرد این نکته را به مخاطبان خود در «شورای آتلانتیک»(Atlantic Council) در واشنگتن مطرح کرد؛ جایی که از گزارش او رونمایی شد.
ولی آیا این راهی برای فریب آیتالله علی خامنهای است تا بلکه یکی از اصلیترین مواضع و شعارهای ایرانِ انقلابی را تغییر دهد؟
همین نوامبر گذشته بود که سپاه پاسداران اعلام کرد شعار «مرگ بر امریکا» به عنوان بخشی از حیات جمهوری اسلامی، باقی خواهد ماند؛ شعاری که جدا از هر گونه پیشرفت در روابطِ دو کشور، نشانگر مقاومت ایران علیه استیلای امریکا است.
در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، این جور رجزخوانیها به گونهای موفقیتآمیز، لحن ملایمتری به خود گرفتند، هرچند که خاتمی نتوانست همه آنها را از میان بردارد.
فراموش نکنیم که حکومت ایران، حکومتی یک پارچه نیست. شاخههای نظامی آن هم یک پارچه نیستند. کما این که گاهی آشکارا گفته میشود این جور خطابهها، وحی مُنزل نیستند.
تاریخ نشان داده است که تصمیمهای کلان در ایران با توجه به شرایط، تغییر میکنند چون هدف، وسیله را توجیه میکند.
مقامات ارشد دولت امریکا خاطر نشان کردهاند که موضوع بازگشایی روابط دیپلماتیک با ایران کاملا گزینهای باز و قابل بحث است اما به شرط آن که اول بتوان به یک توافق جامع هستهای دست یافت.
هفتهٔ گذشته از «علی لاریجانی»، رییس مجلس ایران پرسیدند که آیا مذاکرات 5+1 تأثیری بر روابط با امریکا دارد و این که آیا سفارت این کشور در ایران باز خواهد شد؟ لاریجانی گفت که اینها دو موضوع کاملًا جداگانه هستند.
وقتی از او خواستند مسأله را بیشتر باز کند، این گونه پاسخ داد: «مسأله میان امریکا و ایران، ربطی به سفارت ندارد. مشکلات ما با آنها اساسی و مرکزی است و ریشههای بسیار عمیقی دارد. رابطه ما با امریکاییها قطع شد چون آنها از شاه، یک دیکتاتور، حمایت کردند. این رفتار آنها مناسب نبود. امریکاییها 6هزار مشاور در ایران داشتند و شاه را به سمت سرمایهداری سوق دادند. ما از شر دیکتاتور خلاص شدیم و امریکاییها شروع به دشمنی کردند.»
با این که ایدهٔ بازگشایی ِ دفتر حفاظت منافع امریکا در تهران، ایدهٔ پسندیدهای است، ایران و امریکا دربارهٔ شکل اجرای آن نظرهای متفاوتی دارند. این اختلاف نظر بیش از هر چیز، مسألهای لجیستیک است. اختلافها اغلب احساسی و خصمانه و در بسیاری موارد، محصول عادتهای عمیق ریشهداری هستند که حالا دیگر بخشی از رفتار ثابت هر دو طرف شده است.
از این گذشته، هر طرف برای رفتار خصمانهٔ خود، تاریخی را تعیین میکند؛ امریکا سال ۱۹۷۹ را نقطهٔ آغاز تنشهای کنونی میداند، حال آن که خشم ایران به ۱۹۵۲ و عملیات «آژاکس»، یعنی کودتای ۲۸ مرداد برمیگردد که به سرنگونی «محمد مصدق» منجر شد.
35 سال پس از قطع روابط دیپلماتیک، رابطهٔ ایران و امریکا همچنان در محاصرهٔ ارواح گذشته است که هیچ کدام از دو طرف، علاقهای به احضارشان ندارند.
گزارشها و مشاهداتِ کارشناسانی چون رامین عسگرد نشان میدهند که ابعاد پیچیدگی این رابطه تا چه حد است و تا کجا ادامه خواهد یافت. تا زمانی که هر دو طرف در یک لحظه تاریخیِ خاص، دلخوریهای یکدیگر را به رسمیت نشناسند، امید برای برقراری روابط دیپلماتیک، بی نتیجه باقی خواهد ماند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر