آنقدر همه چیز را با جزئیات تعریف میکند، که انگار دارم فیلم زندگیاش را میبینم. انگار من هم در آن غروب غمانگیز جمعه کنارش بودهام . از خانه تا بیمارستان، از آزمایشگاه تا مطب دکتر.
حالا مریم یک داوطلب است. میگوید: « نذر کرده بودم اگر امیرعلی خوب شود، داوطلبانه برای بچههای دیگر کارکنم.» خاله مریم را خیلی از بچههای «محک» میشناسند. او به آنها نقاشی یاد میدهد و برایشان قصه میگوید. قصهی امیرعلی را که به جنگ سلولهای زشت و بدریخت سرطان رفته و پیروز از میدان جنگ برگشته، خیلی از بچهها از زبان خاله مریم شنیدهاند و خودشان را برای مبارزه آماده کردهاند.
میگوید: «یک روز دیدم از لثههای امیر علی خون میآید. اول او را به دندانپزشکی بردم. اما مشکل از لثه یا دندانهایش نبود. روز بعد تب کرد، بی اشتها شد و یکباره از دماغش خون آمد. خیلی ترسیدم. روز جمعه بود. دکتر خودش نبود و با همسرم او را به بیمارستان مفید رساندیم.» اینجا مکث میکند. چند ثانیه بلند بلند نفس میکشد. «شاید باورتان نشود اما هنوز هم عصرهای جمعه، استرس، مثل خوره میافتد به جانم. وقتی دکتر امیرعلی را معاینه کرد . کلی آزمایش نوشت. همانروز امیرعلی بستری شد و آزمایشها انجام شد. شنبه بود که دکتر آمد و گفت: سلولهای دفاعی بدن امیرعلی رشد غیر طبیعی پیدا کردهاند. من گفتم: درمانش چیست؟ دکتر سرش را پایین انداخت و خیلی آرام گفت: شیمیدرمانی.»
اسم شیمیدرمانی خیلیها را میترساند. مریم هم آنقدر میترسد که از حال میرود. « سه روزتمام شب و روز گریه میکردم. برای انجام کارهای درمانی به بیمارستان محک معرفی شدیم. وقتی مددکارآنجا با من صحبت کرد و عکس بچههای بهبویافته را نشانم داد. حالم بهتر شد. فهمیدم؛ هرچه از محبت مادری در چنته دارم، باید رو کنم تا امیر علی خوشحال باشد و روحیهاش را از دست ندهد.»
مراحل شیمیدرمانی امیرعلی، سختترین دوران زندگی مریم و همسرش بوده است. «وقتی موها و ابروهای امیرعلی ریخت اصلا فکر نمیکردم دوباره یکروز موهایش درآید. بچه آنقدر وزن کم کرده بود که به نظرم ناآشنا میآمد. گاهی آنقدر فشارها زیاد بود که کفر میگفتم. احساس میکردم هر چه بیشتر دعا میکنم. حال امیرعلی بدتر میشود.»
خانم دکتر محمدی دانشجوی متخصص خون و آنکولوژی دربارهی دورهی شیمیدرمانی به «ایران وایر» میگوید:«این احساس میان همهی اطرافیان بیماران سرطانی مشترک است. دوره شیمیدرمانی عوارضی مثل تهوع و استفراغ شدید و کم اشتهایی به دنبال دارد و اکثر خانوادهها گمان میکنند که حال مریضشان وخیمتر شده. در حالیکه داروهای شیمیدرمانی، مبارزهی خود را با سلولهای سرطانی آغاز کردهاند.» حالا آن روزها گذشته و موهای امیرعلی پرپشتتر از قبل در آمده است. او هنوز هم به محک میرود. مریم میگوید: «امیرعلی چند ماه یکبار باید آزمایش بدهد و وضعیت بدنیاش کنترل شود. خوشبختانه نه محک ما را رها کرده و نه ما محک را. من واقعا از بچههای محک انرژی میگیرم. خیلی از مادرها را میبینم که حال و روز آن روزهای خودم را دارند. میروم جلو و با آنها دربارهی امیرعلی حرف میزنم. چون میدانم، هیچ چیز مثل صحبت کردن دربارهی یک کودک بهبود یافته، قلب آن مادر را آرام نمیکند.»
روزگار تلخ یک پزشک
لوکمی یکی از شایعترین سرطانهای کودکان است. دکتر محمدی با اشاره به این موضوع میگوید: «در این سرطان، لفوسیتها که از سلولهای دفاعی بدن هستند، رشد و تمایز غیر طبیعی پیدا میکنند. تب، کم خونی، خونریزی از لثه و بینی، خونریزیهای زیر جلدی، درد و گاهی تورم مفاصل، بزرگی کبد، طحال وغدد لنفاوی از علائم شایع است.» البته او تاکید میکند که موارد ذکر شده علائم عمومی بیماری است و برای تشخیص بیماری مراجعه به پزشک متخصص الزامی است.
دکتر محمدی معتقد است یکی از سختترین لحظات طبابت دادن خبر سرطان بچهها به پدر و مادرهاست اما دکتر مجتبی شعبانی تلختر از این را هم تجربه کرده است. او برای خیلی از بچههای رباطکریم آزمایشاتی برای تشخیص سرطان نوشته اما هرگز فکرش راهم نمیکرده که یک روز آن آزمایشها را برای دختر یکسالهاش، «پرنیان» بنویسد.
او به «ایران وایر» میگوید: «نفس تنگی و سرفههای مزمن پرنیان در یکسالگی باعث شد به این بیماری شک کنم. آزمایشها و بررسیهای لازم را انجام دادم ومتاسفانه نتیجهاش، نتیجهی دلخواه من نبود. همیشه اسم سرطان «نوروبلاستوم» را در کتابهای درسی خواندهبودم، اما هیچوقت فکر نمیکردم یک روز سرو کلهاش در زندگی خودم پیدا شود.»
نورو بلاستوم از شایعترین انواع سرطان کودک در یک سال اول تولد است. منشاء این سرطان سلولهای عصبی بوده و از تومورهای شایع توپور است. دکتر میگوید: « توده شکمی (که باعث بزرگی شکم میشود)، توده در قفسه سینه (که باعث تنگی نفس و سرفه مزمن میشود)،توده مغزی، توده در لگن، توده در ستون فقرات (که باعث اختلال حرکتی میشود) از علائم شایع این بیماری است. سایر علائم این نوع سرطان، به محل اولیه شروع بیماری بستگی دارد.»
آیا تفاوتی میان سرطان کودکان و بزرگسالان وجود دارد؟ دکتر شعبانی جواب این سوال را میداند. او اینروزها ساعتهای متمادی را به خواندن مقالات پزشکی روز دنیا سپری میکند. « به طور کلی دو عامل بسیار مهم عوامل محیطی و فاکتورهای ژنتیکی در بروز سرطان نقش دارند؛ در طب بالغان، فاکتورها و عوامل محیطی نقش بسیار مهم و بارزتری در ایجاد سرطان ها دارند اما از نظر طب کودکان، علاوه بر عوامل محیطی در ایجاد سرطانها زمینه ژنتیکی کودک نیز نقش مهمی دارد. در طب اطفال سرطان را به دو شاخه تقسیم میکنند. یکی سرطانهایی که در خون به وجود میآیند و از این طریق به همه جای بدن منتشر میشوند. هر چه سرطان خون زودتر تشخیص داده شود عوارض اش حین درمان و پس از آن کمتر خواهد شد. دوم سرطانهایی هستند که از ارگان خاصی مانند عضلات، استخوان، چشم، مغز، کلیه، دستگاه گوارش و... منشا میگیرند. این سرطانها یک عضو را درگیر میکنند. در این حالت سرطان در ابتدا خودش را با برخی علایم بالینی خاص نشان میدهد. به عبارتی کودک دچار عوارضی میشود که خانوادهها باید نسبت به آنها بسیار حساس باشند. اولین عوارض معمولا عبارتند از: سردرد، تهوع و استفراغ، اختلال بینایی، عدم تعادل که تومورهای مغزی و... نامیده میشوند.»
او امیدوار است که پرنیان به زودی معالجه شود و میگوید: «شایع ترین بدخیمی در طب اطفال لوسمی یا سرطان خون است که خوشبختانه نزدیک به 80 درصد این بیماری قابل درمان است. البته مشروط بر اینکه علایم بالینی، تشخیص به موقع، درمان بجا و به موقع و بسیاری از عوامل موثر در درمان مانند کنترل پرستاری، وجود دارو و... همه با هم مهیا باشند.» پرنیان اینروزها در مرحله شیمیدرمانی و رادیوتراپی است و همین موضوع باعث شده، پدرش که پزشک عمومی است، به فکر تحصیل در رشته «آنکولوژی» و یا «رادیو تراپی» بیفتد. او میگوید: «اردیبهشت امتحان تخصص میدهم. قبلا دوست داشتم روانپزشکی یا بیهوشی بخوانم اما الان هیچچیزی برایم مهمتر از درمان سرطان نیست.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر