«امیرحسین» ۴۰روز مانده به ۱۸ سالگی، ایران را ترک کرد و به ترکیه رفت. پدر و مادرش بعد از چند دختر، آرزو داشتند پسری داشته باشند، برای همین مادر او در ۴۰ سالگی باردار شد. اما صدای نازک امیرحسین و مدل راه رفتنش باعث شده بود اطرافیان فکر کنند که او لوس شده است. با رشد سینههایش، او را به لفظ عامیانۀ «خواجه» یا «کبریت بیخطر» میخواندند و خیال میکردند چون گرایشی به دخترها ندارد، پس «هرمافرودیت» یا خنثی است و از این جهت به فکر درمانش بودند: «من را به خاطر دگرباش بودنم از تحصیل محروم کردند اما آرزویم ادامه تحصیل است تا به خانوادهام ثابت کنم یک همجنسگرا فاسد نیست و میتواند موفق و مفید باشد.»
خانواده اش معتقد بودند اگر امیرحسین سختی بکشد، بالاخره «مرد» میشود. او بارها برای شوکتراپی به بیمارستان برده شد ولی تغییری ایجاد نکرد. امیرحسین عاشق شد؛ عاشق یک روحانی. عشقی که البته هیچگاه از سوی خانوادهها پذیرفته نشد.
آزارهای جنسی، امیرحسین را در ترکیه هم رها نکرد و حس ناامنی را در او شدت بخشید. یک بار در توالت حمام عمومی مشغول تراشیدن ریش خود بود که دلاک ناگهان از پشت او را در آغوش کشید. دفعه دیگر، بالای دیوار قدیمی قلعهای سنتی در استانبول رفته بود که مردی از تاریکی درختها بیرون آمد و پیشنهاد همخوابگی به وی داد و پس از شنیدن پاسخ منفی، دستی به باسن او کشید و رفت. راننده تاکسی از او خواسته بود فیلمی را از طریق اینترنت در گوشی او بیابد که فیلم «پورن» بود... یادآوری این جزییات، بغض سنگینی بر گلوی امیرحسین می اندازد؛ رنج عظیمی که ماهها است تحمل میکند.
او در توصیف پناهجوی دگرباش جنسی بودن در ترکیه میگوید: «مثل این میماند که پای من در حال قطع شدن باشد و من را به اورژانس منتقل کردهاند. اما در اورژانس رسیدگی نمیکنند و من نه فقط پایم را از دست میدهم بلکه در گوشهای از بیمارستان در حال جان دادن هستم.»
او نزدیک به دو سال است که به ترکیه آمده و تقریبا هشت ماه شده که جواب مثبت خود را از سازمان ملل گرفته و در انتظار رفتن به کانادا است. سازمان ملل گفته است که سرنوشت او دیگر در دست سفارت کانادا است اما اولویت پذیرش این کشور در سالهای اخیر به سوریها اختصاص پیدا کرده است. در عینحال، اقلیتهای جنسی روزانه در کوچه پس کوچههای شهر مورد خشونت قرار میگیرند: «وقتی برای مصاحبه مالی از سازمان ملل به خانهام آمدند، گفتم اگر امکانش را داشتم، هرچه زودتر با همین برگه معمولی، قایق را به آب میانداختم و از ترکیه میرفتم.»
قصه امیرحسین به اندازه کافی غمگین است ولی قصه های غمگین تر هم وجود دارند؛ همین هفته پیش دو پناهجوی جامعه «ال.جی.بی.تی» ایرانی خودکشی کردند.
به روایت «ساقی قهرمان»، مدیر سازمان ایرانیهای «کوییر» به نام «ایرکو» که هدفش کمک به پناهجویان ال.جی.بی.تی است، نزدیک به نیمی از پناهجویان دگرباش جنسی بدون هیچ امکان مالی به ترکیه یا کشورهای دیگر مثل مالزی میروند. این افراد از روز اول نیازهای مالی برای هزینههایی چون اجاره خانه، غذا، دارو و هورمون دارند. این هزینهها جدا از خرجهای جانبی رفت و آمد، اینترنت، تلفن و مالیات است که تحمل آن برای مدت دو یا سه سال برای کسی که هیچگونه درآمدی ندارد، غیرممکن است.
برخی از پناهجویان دگرباش جنسی در حدود ۱۷ یا ۱۸ سالگی ایران را ترک میکنند و تعدادی از آنها به شدت بیمار و وابسته به داروهای اعصاب و روان هستند. زندگی در ترکیه ماهیانه نزدیک به ۷۰۰ دلار برای پناهجویان ال.جی.بی.تی هزینه دارد که تامین آن با توجه به بازار کاری که آن ها را نمیپذیرد و خانوادههایی که بیش تر آن ها فرزندان خود را به خاطر گرایش یا هویت جنسیشان طرد کردهاند، امکانپذیر نیست. گذشته از تامین معیشت، آزارهای جنسی کلامی و حتا فیزیکی و ضرب و شتم، نبود بازار کار (حتا کار سیاه) و خشونتهای موجود میان خود جامعه ال.جی.بی.تی، مهمترین فشارهایی است که این دگرباشان جنسی به شکلی مستمر تحمل میکنند.
«فرید حائرینژاد»، روزنامهنگاری که از سال ۱۳۷۵ (۲۰۰۶) وضعیت جامعه دگرباشان جنسی را پی گیری میکند و در رابطه با این موضوع دو فیلم مستند ساخته است، میگوید با وجود آنکه خودکشی در این جامعه بسیار مرسوم است اما آمار دقیقی از میزان خودکشی و حتی قتل دگرباشان جنسی وجود ندارد: «کم تر فردی از این جامعه را پیدا میکنید که یا به فکر خودکشی نیفتاده باشد یا اقدام به خودکشی نکرده باشد. دلیل آن هم خشونت مستمر جامعه و خانواده نسبت به این افراد است. گذشته از فشار و تبعیض مضاعف جامعه سنتی ایران، ما حکومتی داریم که اصولا وجود این جامعه را نفی میکند؛ نه تنها کوچکترین اطلاعرسانی مفید در این زمینه نمیکند بلکه روابط جنسی افراد جامعه را مصداق جرم یا بیماری میداند و همان را هم به جامعه القا میکند.»
بسیاری از پناهجویان ال.جی.بی.تی حاضر نیستند شکایت آزار جنسی را به پلیس ارایه کنند. بسیاری معتقدند یا پلیس اقدام به ثبت شکایتها نمیکند یا ممکن است شکایت آن ها منجر به طولانی شدن پروسه پناهندگی خودشان شود.
به گفته فرید حائرینژاد، در مواردی پیش آمده که پلیس خود فرد آسیبدیده را مسوول آزارها و خشونت رفته بر او دانسته است: «یعنی تکرار همان نوع برخوردی که در ایران با این افراد میشود. اگر در ایران حقوق شهروندی و انسانی آنها رسما پایمال میشود، در ترکیه هم این پناهجویان عملا از حمایت قانونی کامل برخوردار نیستند.»
نوع دیگری از آزارجنسی و روانی نیز وجود دارد که گاه بر سر پناهجویان ال.جی.بی.تی آوار میشود. برخی از پناهجویان که متعلق به این جامعه نیستند، برای گرفتن جواب مثبت پناهندگی، به پناهجویان دگرباش پیشنهاد تامین معیشت آنها را میدهند تا بپذیرند که به دروغ، پروندههای مشترک ارایه دهند. مشکلات مالی گاه چنان عرصه زندگی را بر این جامعه تنگ میکند که آنها به ناچار میپذیرند و خشونتهای بسیاری را متحمل میشوند. در این میان، گروهی از پناهجویان ال.جی.بی.تی نیز برای تامین معیشت به تنفروشی روی میآورند.
برخی از اعضای جامعه دگرباش جنسی پناهجو در ترکیه گلههای زیادی نیز از سازمانهای ایرانی حامی آنها دارند و میگویند: «صرفا از ما برای گرفتن بودجه برای خودشان استفاده میکنند.»
اما ساقی قهرمان می گوید هیچ نهاد و سازمانی بودجهای برای پرداخت به سازمانهای دگرباش جنسی حهت کمک مالی به پناهجویان ندارد و سازمان او نیز تا به حال بودجهای برای اینگونه کمکها نداشته است. به گفته او، بیش تر کمکهای مالی که به پناهجویان ال.جی.بی.تی ارایه میشود، کمکهای شخصی یا از طرف نهادهای خصوصی است.
در ترکیه گفته می شود به ازای هر پناهنده، سازمانهای دگرباش جنسی هزار دلار دریافت میکنند. قهرمان اما آن را شایعهای میداند که واقعیت ندارد: «بودجههایی وجود دارد که برای خدمات دیگر به سازمانهای دگرباشان جنسی پناهجو داده میشود که بیش تر صرف فعالیتهای آموزشی و انتشاراتی و یا ایجاد و توسعه سایتهای اینترنتی و تهیه مطالب یا برگزاری کارگاه میشود که برخی از پناهجویان نیز در آن ها مشارکت دارند. سفر به کشورهای پناهجو پذیر و هزینههای بلیت و سفر برای چانهزنی با سازمانهای مختلف از نمونههای دیگر مصرف این بودجهها است که بایستی طبق پروژهای که تعریف و ارایه شده، به مراکز تامینکننده گزارش شود.»
می گوید:«در واقع، هیچ حمایت مالی خاصی وجود ندارد مگر آنکه جریانی معتبر و معتمد ایجاد شود و برای پناهندههای دگرباش کمک جمع کند.»
امیرحسین وقتی خبر خودکشی دو دگرباش جنسی را در صفحههای فیسبوک خوانده، اشک گونههایش را پوشانده بوده است: «آدم وقتی به جایی پناه میبرد، یعنی میخواهد برای ساختن زندگی خود تلاش کند. اما وقتی خودش را میکشد، یعنی به بنبست رسیده است. من خودم بارها به خودکشی فکر کرده ام؛ آنهنگام که فکر میکنی آیا این همه جنگیدن اصلا ارزشش را دارد؟»
وقتی به ترکیه رسید، فکر میکرد به هر آنچه خواسته، رسیده است اما در اتاقی که حمامی ندارد و دورادورش را بیخانمانها گرفتهاند، به تنهایی زندگی میکند: «بدون هیچ گناهی این جا زندانی هستم و امنیتی ندارم.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر