میهمانها دعوت شدهاند، کیک و شیرینی را سفارش دادهاند، با گل فروشی قرار گذاشتهاند که سر ساعت یک بعدازظهر ماشین عروس را تحویل بگیرند، نصف پول آرایشگر را واریزکردهاند، اما هنوزعاقد پیدا نکردهاند. تنها دو روز به مراسم عروسی باقی مانده وهیچ عاقدی حاضر نیست خطبه ازدواج «لیلا» و «پرهام» را بخواند و این ازدواج را ثبت کند.
لیلا به جعبه لباس عروسش نگاه میکند و یاد روزهایی میافتد که با هزار دلیل و برهان بالاخره پدر و مادرش را راضی کرد تا ازدواج او و پرهام را بپذیرند. او میداند همین قدر که پدر ومادرش پذیرفتهاند دخترشان عروس یک خانواده بهایی شود و به شیوه بهاییها برای او مهریه بریدهاند، کلی با او راه آمدهاند و محال است حاضرشوند بدون جاری شدن خطبه عقد اسلامی به خانهی پرهام برود. از سوی دیگر، پرهام هم به اجرا شدن خطبه عقد مسلمانان اصرار دارد. او میگوید: «پیامبر ما گفته اگر با غیربهایی ازدواج میکنید، حتما باید اول آیین ازدواج آن دین را به جا آورید، بعد آیین ازدواج بهایی را.»
براساس برداشت مجریان دین اسلام در ایران، ازدواج زن مسلمان با مرد غیرمسلمان حرام است. لیلا هم به عنوان یک زن مسلمان، مشمول این قانون دین اسلام کشورش است. بنابراین، هیچ محضرداری حاضر نیست خطبه عقد او را جاری کند و سند ثبت ازدواج تحویل دهد.
نوع دین و مذهب در شناسنامههای ایرانی، کارت ملی، کارت پایان خدمت و حتی گواهینامههای پایان تحصیلات نوشته نمیشود اما درعقدنامه که سند ازدواج به شمار میرود، هم دین و مذهب زوج و هم دین و مذهب زوجه نوشته میشود.
تفاوت آیینها در دو دین اسلام و بهاییت مشکلات دیگری هم سر راه لیلا و پرهام قرار داده است؛ مثلا تعیین مهریه در دین بهایی براساس مقدار دارایی داماد از یک تا پنج واحد طلا یا نقره است. برای شهرنشینان طلا و برای روستاییان نقره در نظر گرفته شده است. حتی بالاترین میزان مهریه بهاییها که پنج واحد طلاست و هر واحد 19 مثقال در نظر گرفته میشود، در مقابل مهریههایی که این روزها در ایران تعیین میشوند، اندک است.
لیلا میگوید:«برای پدر و مادر من این موضوع خیلی مهم نبود. اما این جمله "مردم چه میگویند" که ورد زبان آنها شده بود، بیشتر از هر موضوعی مرا اذیت میکرد. به هر حال توانستم آنها را راضی کنم که به همان پنج واحد طلا رضایت بدهند.»
شاید اگر پرهام دین اسلام را میپذیرفت، هیچ کدام از این مشکلات پیش نمیآمد.
لیلا در گفتوگو با «ایران وایر»میگوید: «من هیچ وقت نسبت به دین متعصب نبودم و معتقدم دین، راهی است برای درست زندگی کردن. اما پرهام نسبت به دین بهایی تعصب دارد. وقتی حرف ازدواج را زدیم، دو شرط مطرح کرد: اول این که هرگز حاضر نیست مسلمان شود و دوم این که قول گرفت اگر روزی بچهدار شویم، او را با آیین بهایی تربیت کنیم. ضمن این که اگر پرهام مسلمان میشد از سوی خانوادهاش طرد میشد.»
خودت چرا بهایی نشدی؟
مگر دلم زندان ، خونم مباح میشود. پرهام حاضر نیست از ایران برویم. من هم دوست ندارم.
دموکراسی
زوج دیگری هم شرایط مشابهی دارند. «بنیامین» کلیمیزادهای است که برای ازدواج با «آزاده» مسلمان شده است. او فقط برای ازدواج با آزاده مسلمان شده ولی به شیوه کلیمیان، تورات میخواند، روزه میگیرد و گوشت «کاشر» مصرف میکند. میگوید: « در خانه ما دموکراسی حاکم است. آزاده نماز و روزه مسلمانی میگیرد و من راه و رسم کلیمیها را رعایت میکنم. هیچکدام هم به دین همدیگر کاری نداریم.»
بنیامین از 10 سال پیش که مسلمان شد، هم از سوی خانواده و هم از سوی جامعه کلیمیان طرد شده است. میگوید:«اوایل، شب شنبهها به کنیسه میرفتم. اما دیدم همه یک جور دیگر نگاهم میکنند و حتی جواب سلامم را هم نمیدهند. حالا دیگر نمیروم. یک گوشه خانه را تبدیل به کنیسه خودم کردهام.»
از زندگیات راضی هستی؟
راستش همه چیز خوب است اما دلم برای پدر، مادر و خواهرم خیلی تنگ شده، فقط همین.
نوعی دیگر
«سحر» و «روبرت» از اول هم به فکر ماندن در ایران نبودهاند. در تمام مدت آشنایی و دورانی که تصمیم به ازدواج گرفتند، نه خانواده مسیحی روبرت چیزی از این موضوع میدانست و نه خانواده مسلمان سحر. در عوض، هردو با هم برای مهاجرت به کانادا اقدام کردند و وقتی ویزای هر دو رسید، راهی کانادا شدند. الان دو سالی میشود که با هم ازدواج کردهاند اما ازدواج کانادایی.
سحر میگوید: «راستش بدم نمیآمد ازدواجمان ثبت ایرانی هم شود اما سفارت جلوی ازدواج زن مسلمان با مرد غیرمسلمان را میگیرد. ما هم قیدش را زدیم و فقط مراسم کانادایی را اجرا کردیم.»
ماده 1060قانون مدنی جمهوری اسلامی شرایط ازدواج زن ایرانی با تبعه خارجی را چنین شرح میدهد: «ازدواج مرد خارجی با زن ایرانی منوط به مسلمان شدن وی و سپس کسب اجازه مخصوص از سوی دولت است. مرجع صادر كننده اين اجازه در داخل کشور، وزارت كشور و در خارج از کشور، نمايندگان سیاسی و کنسولی جمهوری اسلامی ایرانی به نيابت از سوی وزير كشور هستند. اين اجازه اصطلاحاً "پروانه زناشويی" ناميده ميشود. پس از صدور این مجوز، به موجب ماده 31 قانون ثبت احوال، ازدواج ایرانیان در خارج از کشور از سوی ماموران کنسولی ثبت می شود.»
یک پرسش
البته دین اسلام فقط زنان مسلمان را از ازدواج با مردان غیرمسلمان، چه اهل کتاب و چه غیراز آن منع میکند و شرایط برای مردان متفاوت است. علمای این دین درباره ازدواج مردان مسلمان با زنان غیر مسلمان فتوای دیگری دادهاند. آنها به اتفاق معتقدند ازدواج موقت مرد مسلمان با زن غیرمسلمان اهل کتاب بی مانع است اما درباره ازدواج دایم اختلاف نظر دارند. برخی آن را جایز دانستهاند و برخی آن را منع کردهاند.
چرا اسلام درباره ازدواج زنان مسلمان با غیرمسلمانان سختگیرتر از مردان مسلمان است؟
دفتر آیتالله «مکارم شیرازی» به این پرسش «ایران وایر» چنین پاسخ داده است: «از آن جا که تأثیرپذیرى در مورد مردان (به ویژه در دوران حاکمیت اسلام) ضعیفتر است، در شرایطى که غیرمسلمان ضعیف بوده و با مسلمانان قرارداد ذمه امضا کرده باشند، به مردان اجازه ازدواج داده شده است اما از آن جا که زنان به صورت نسبى در معرض تأثیرپذیرى قرار دارند، از این ازدواج مطلقاً منع شدهاند. نقل کردهاند که امام صادق فرمود با زنان شکاک و مرددّ در دین خود ازدواج کنید و زنان مسلمان را به شکاکان تزویج نکنید زیرا زن از شوهرش تربیت مىپذیرد و شوهر او را مجبور مىکند که به آیین خود درآید.»
«علامه مجلسى» هم روایتى به همین مضمون آورده است: «از افراد بىاعتقاد زن بگیرید، ولى به آنها زن ندهید زیرا زنان در معرض تأثیرپذیرى از مردان هستند و مردان زنان را مجبور به پذیرش آیین خود مىکنند.»
پایان ماجرا برای لیلا و پرهام خوش بوده است. یک عاقد با گرفتن یک میلیون تومان راضی شده صیغه عقد را جاری کند. سند ازدواج هم تنظیم شده است. از لیلا میپرسم: درعقدنامه ذکر شده که پرهام بهایی است؟ میخندد و میگوید:«نه، جلوی سوال دین زوج نوشتند تابع قوانین جمهوری اسلامی اما جلوی سوال دین زوجه نوشتند مسلمان. »
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر