درست یک روز بعد از «روز معلم»، روزی که به نام خودش نامگذاری شده، اعتصاب غذای خشک را شروع کرده است؛ یعنی نه چیزی میخورد و نه چیزی مینوشد. نامش «محمود بهشتی لنگرودی» است؛ سخن گوی «کانون صنفی معلمان». او از سال 83 تا کنون به خاطر فعالیتهای صنفی، شرکت در تجمعات فرهنگیان و دفاع از کاندیداهای مورد نظر معلمان، بارها دستگیر و در مجموع به 14 سال زندان محکوم شده است؛ حکمی که به آن معترض است و در اعتراض به آن، از اول اردیبهشت ماه دست به اعتصاب غذا زده است.
محمود بهشتی، معلم 56 ساله زندانی، روز گذشته به خاطر وخامت حالش، از بهداری زندان اوین به بیمارستان منتقل شده است. «ابوذر بهشتی» در صفحه توییتر خود از وخامت حال پدرش خبر داده و نوشته او بر ادامه اعتصاب خود مصمم است: «نوزدهمین روز اعتصاب غذا، هفتمین روز اعتصاب غذای خشک، هشت کیلو کاهش وزن، خون ریزی معده و هم چنان مصمم است.»
او توقف اجرای حکم تا زمان دادرسی در دادگاه علنی و با حضور هیات منصفه طبق اصل 168 «قانون اساسی» را خواسته پدرش عنوان کرده است. محمود بهشتی قبل از شروع اعتصاب غذا، در نامهای آن چه بر سرش آمده را شرح داد و از اعتصاب غذایش خبر داد: «این جانب، محمود بهشتی لنگرودی، دبیر کل پیشین و سخن گوی فعلی کانون صنفی معلمان ایران، در اعتراض به احکام ظالمانهای که توسط قضات دادگاههای انقلاب، آقایان "صلواتی" و "مقیسه" برایم صادر گردیده و مجموعا بنده را به 14 سال حبس محکوم کردهاند، از روز چهارشنبه اول اردیبهشت ماه تا زمان توقف اجرای حکم و برگزاری دادگاه علنی و قانونی مطابق اصل 168 قانون اساسی دست به اعتصاب غذا خواهم زد.»
محمود بهشتی اولین بار در سال 83 به دلیل اعتراضات صنفی بازداشت شد اما پس از حدود یک ماه، به قید وثیقه آزاد و در دادگاه از اتهامات تبرئه شد. او و سایر همکارانش در تشکلات صنفی در دوران اصلاحات بارها از تبعیض میان معلمان و سایر کارمندان حرف زدند، فیش حقوقی منتشر کردند و آن قدر اعتراض کردند تا دولت «کمیته بررسی مشکلات معلمان» را تشکیل داد و دست آخر تنظیم «لایحه مدیریت خدمات کشوری» را راهی برای حل این مشکلات عنوان کرد. لایحهای که به معلمان امید داد، به مجلس سپرده شد. این لایحه همسانسازی حقوق معلمان را با سایر کارکنان دولت مطرح میکرد.
در آن زمان، فیشهای حقوقی معلمان نشان میداد میانگین حقوق آنها 250 تا 300 هزارتومان است اما خط فقر در تهران و سایر کلانشهرها نزدیک 400 هزارتومان اعلام شده بود. آنها امیدوار بودند با تصویب و اجرای این لایحه، وضعیتشان بهتر شود اما با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد، اتفاقی عجیب رخ داد؛ دولت تقاضای استرداد لایحه مدیریت خدمات کشوری را به مجلس ارایه کرد. این موضوع فرهنگیان را برآشفت؛ برخی از حضور در کلاسهای درس خودداری کردند و تجمعهای گسترده از سوی معلمان مقابل مجلس شکل گرفت. روز بیست و سوم اسفند 85، تجمع معلمان با دخالت نیروهای امنیتی و بازداشت عدهای از آنها به پایان رسید. محمود بهشتی جزو بازداشتیها بود. او در دادگاهی برای «شرکت در تجمع غیر قانونی»، به چهار سال حبس تعلیقی محکوم شد.
پس از انتخابات بحث برانگیز سال 88، محمود بهشتی لنگرودی یک بار دیگر بازداشت شد. او در نامه اعتصاب غذایش درباره این دستگیری نوشته است: «زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 88 فرا رسید. بسیاری از فرهنگیان، به ویژه فعالان صنفی و مدنی با دیدگاه مطالبهمحور، از کاندیداها خواستند که برنامههای خودشان را در رابطه با آموزش و پرورش ارایه نمایند تا با توجه به برنامههای ارایه شده، نسبت به حمایت و عدم حمایت از کاندیداها تصمیمی مقتضی اتخاذ کنند. در میان چهار کاندیدای ریاست جمهوری، تنها احمدینژاد بود که تشکلها را به رسمیت نشناخت و از ارایه برنامه خودداری کرد. اما پس از شمارش آرا و اعلام نتایج و حوادثی که پس از آن رقم خورد، دولت مدعی رای گیری انتقامگیری را آغاز و دست نیروهای تحت امر خود را برای سرکوب مخالفان باز گذاشت.»
او این بار در دادگاهی با حضور قاصی صلواتی محاکمه و به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد؛ دادگاهی که به گفته خودش، تنها چند دقیقه طول میکشد.
پانزدهم شهریور ماه سال 94، محمود بهشتی توسط نیروهای امنیتی سپاه در منزلش بازداشت شد. دلیل آن، شکلگیری تجمعات فرهنگیان در اعتراض به مشکلات صنفی و حقوقی بود. بعضی از این تجمعهای اعتراضی با هدایت کانون صنفی معلمان شکل برگزار شده بودند. او اینبار در دادگاهی با ریاست قاضی مقیسه محاکمه و به پنج سال زندان محکوم شد. البته این حکم هنوز در دادگاه تجدید نظر تایید نشده است.
محمود بهشتی حالا روی تخت بیمارستان است. پزشکان از خون ریزی معدهاش به دلیل اعتصاب غذا خبر دادهاند اما حاضر نیست لب به آب و غذا بزند. او درباره دلیل اعتصاب غذایش به جملهای از گاندی اشاره کرده است: «اگر ما نمی توانیم به صورت مردان و زنان آزاد زندگی کنیم، باید از مردن خود شادمان باشیم.»
بهشتی در بخش دیگری از این نامه نوشته است: «اگرچه این جانب مطابق قوانین جاری کشور، به ویژه اصل 27 قانون اساسی هیچ یک از فعالیت های صنفی خود را جرم قلمداد نمی کنم اما به فرض احتمال مجرمیت، مطابق اصل168 قانون اساسی، جرایمی این چنین که با انگیزه های خیرخواهانه انجام می شود، می بایست در دادگاه های عادی،علنی و با حضور هیات منصفه مورد بررسی قرار گیرد که متاسفانه به دلیل تعلل مسوولین و بلاتکلیفی این اصل مترقی قانون اساسی، بیش از 37 سال است که دادگاه های انقلاب به صورت غیرعلنی و غیر قانونی به بررسی این پرونده ها می پردازند و به واسطه احکام ظالمانه آن ها، انسان های بی گناه زیادی به بند کشیده شده و یا در انتظار روانه شدن به زندان ها هستند.»
از روز گذشته که این خبر منتشر شده، هزاران نفر از کاربران توییتر با هشتگ «#FreeBeheshti» از او حمایت کردهاند. آنها میخواهند با برپایی طوفان توییتری، صدای او را به گوش جهانیان برسانند. دو هفته پیش که خبر بستری شدن «امید کوکبی» به علت سرطان کلیه در بیمارستان منتشر شد، کاربران توییتر هشتگ«#freeomid» را به داغترین موضوع این شبکه اجتماعی تبدیل کردند و توانستند قصه امید، دانشمند زندانی را به گوش بسیاری از مردم دنیا برسانند. حالا نوبت قصه معلم زندانی است. شاید یک روز رکورددار غمانگیزترین هشتگهای داغ توییتری شویم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر