سلمان آبباریکی٬ قهرمان پرتاب وزنه آسیا و نایب قهرمان جهان در ورزش معلولان است. او این روزها همراه یک کمپین اینترنتی شده است، کمپین ۱۱ ایران.
علت حضورش در این کمپین تفاوتی با سایر معلولان ندارد: «من با تمام مشکلاتی که داشتم توانستم این را را بروم. توانستم آنطور که باید و شاید فعل خواستن را صرف کنم و از خودم راضی هستم. اما میخواهم به مردم بگویم حتما و حتما وقتی معلولی را در اجتماع میبینید به او بها بدهید. شاید این معلول جسماش مشکل داشته باشد اما ذهناش دو یا سه برابر مردم عادی کار کند.»
یک عضو دیگر این کمپین می گوید: «معلولان میترسند بیرون بیایند؛ به خاطر اینکه از نگاه مردم واقعا میترسند. قبلا آرزو داشتم، خیلی وقت پیش. اما به آرزویم نرسیدم، سعی میکنم دیگر آرزویی نداشته باشم.»
کمپین ۱۱ ایران، تلاشی برای حضور معلولان در جامعه است. ۱۱ درصد مردم ایران که به دلیل ناتوانیهای جسمانی «معلول» خوانده میشوند و نه تنها از امکانات مالی، رفاهی و شهری برابری نسبت با دیگر بخش جامعه برخوردار نیستند بلکه جامعه نیز حضور آنها را پس میزند.
وقتی از معلولان جسمی بپرسی که با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند، شاید قبل از هر چیز عدم پذیرایی جامعه برای حضور خودشان را عنوان کنند. مسایلی چون اشتغال، امکانات رفاهی و شهری برای بسیاری از آنها در الویتهای بعدی قرار دارد. انگشتنما شدن در جامعه، از کودکی آنها را همراهی میکند. همانطور که یکی از آنها میگوید: «اولین بار در مدرسه فهمیدم که با دیگر بچهها فرق دارم. همه من را به یکدیگر نشان میدادند و کلمه معلول را از زبان آنها شنیدم.»
افرادی که به ناتوانی جسمی مبتلا هستند، قشر آسیبپذیرتر جامعه محسوب میشوند. آنها با انواع خشونتها و بهرهبرداریها روبهرو میشوند و چه بسا بدنشان نیز مورد سواستفادههای جنسی قرار میگیرد. در این میان زن باشی یا مرد فرقی ندارد؛ اگر کسی بخواهد از تو سواستفاده کند، ناتوانی جسمیات تو را آسیبپذیرتر میکند. هرچند همانطور که زنان در هر جامعه آماری نسبت به مردان با توجه به فرهنگ و قوانین رایج در همان کشور بیشتر مورد آسیب قرار میگیرند؛ جامعه زنان ناتوان جسمی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در کمپین، اعضا از خودشان و گلایههایی که از مردم دارند نیز سخن گفتهاند: «دوست دارم مردم ما را مثل همه ببینند»، «آرزو داشتن مال ما نیست»، «مردم حس کنند که ما تفاوتی با آنها نداریم و تنها تفاوتمان جسممان است»، «وقتی من بیرون میروم به من میگویند خدا شفایت بدهد» یا گلایهای که شاید هر روز شاهد تکرار آن هستیم: «مردم بعد از اینکه تو را روی ویلچر میبینند، خدا را شکر میکنند.»
جداسازی معلولان از جامعه را میتوان از دوران کودکی مشاهده کرد. از خانوادههایی که اجازه همبازی شدن فرزندانشان را با کودکان ناتوان جسمی نمیدهند تا مدارس که اگر معلولی صرفا جسماش مشکل داشته و سرشار از هوش باشد او را به مدرسهای دیگر منتقل میکنند؛ حال به تصمیم مدرسه یا خود خانواده. این روند تا بزرگسالی آنها ادامه دارد و انگار مدام برایشان تکرار میشود که تو از ما نیستی و تو آن «دیگری» هستی.
به همین دلایل امکان افسردگی میان این میزان از افراد جامعه در موفقیتآمیزترین حالت خود ۱۶ برابر یک فرد عادی برآورد شده. به ادعای این کمپین یک فرد معلول «هرچقدر هم تلاش کند تا بهترین باشد در جامعه محدود معلولان میتواند بهترین باشد و مردم او از آن خود نخواهند دانست. فرقی نمیکند قهرمان ورزشی باشد یا نابغه علمی، او در درجه اول یک معلول است.»
بیتوجهی به ۱۱ درصد مردم ایران را در سطح شهرسازی نیز به وضوح مشاهده میکنی و بزرگترین مشکل که حمل و نقل است. در شهرهای توسعهیافته امکانات بسیاری در وسایل نقلیه برای معلولان طراحی شده و مورد استفاده است اما در شهرهای توسعهنیافته یا در حال توسعه جمعیت معلول از سطح شهر نیز رانده میشوند.
به طور مثال در اتوبوسهای شهری، صندلیهایی برای آنها طراحی شده که پلکان ندارد، یا بخش جلوی درب عقب اتوبوس محیطی باز است که اگر فردی با ویلچر بود بتواند فضای کافی داشته باشد. حتی برای سوار شدن آنها به اتوبوس نیز فکر شده و ورقهای فلزی از زیر اتوبوس تا روی زمین خارج میشود تا فرد معلول بتواند با ویلچر وارد شود. این تدابیر را در ایستگاههای مترو نیز مشاهده میکنی یا در مقابل باجه ادارات یا فروشگاههای مواد غذایی اولویت به آنها داده شده. روی زمین کنار هر چراغ راهنمایی زمین برآمده است تا افراد نابینا با پای خود حس کنند که چه زمانی از پیادهرو به خیابان میروند.
اما در گلایههای بسیاری از نابینایان ایران میشنوی که ممکن است مدت ها کنار چراغ راهنمایی بایستند بدون آنکه فردی دست آنها را بگیرد و برای عبور از خیابان به دادشان برسد. در حالیکه در کشورهای توسعه یافته نابینایان حتی در ساخت اپلیکیشن هم مورد توجه قرار گرفتهاند و امروز شاهد تولد اپلیکیشنهای تلفن هوشمند و همچنین آیپد با خط بریل هستیم که به بازار آمده است.
اشتغال و بهرهمندی از امکانات مالی نیز یکی دیگر از مشکلات عمده قشر ناتوان جسمی است. در کشورهای پیشرفته در برخی از آگهیهای استخدامی با این جمله برخورد میکنی که افراد معلول در صورت برخورداری از تخصص و توانایی برابر با سایر متقاضیان از اولویت برخوردارند. به عنوان مثال طبق قانون آلمان ۵ درصد ظرفیت استخدامی دولتی و خصوصی برای آنهایی در نظر گرفته شده که ناتوانی جسمانی دارند. در حالیکه این میزان در ایران ۳ درصد پیشبینی شده که به گواهی بسیاری از معلولان وقتی کارفرما با معلولیت جسمی آنها روبهرو شده از پذیرفتنشان سر باز میزند.
دولت هم چندان اراده ای برای حمایت ندارد. لایحه حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت که در مجلس ششم شورای اسلامی به تصویب رسید به گفته انوشیروان محسنی بندپی، رییس سازمان بهزیستی «ضمانت تامین اعتبار در قانون برای آن دیده نشد.»
حال اما در زمانیکه دولتهای مختلف سالها مشغول بررسی میزان بودجهای هستند که باید به این قشر تعلق گیرد؛ کمپین ۱۱ ایران با تعدادی از معلولان گفتوگو کرده و این ویدیوها را با محتوای صحبتها و درد دلهای بخشی از جامعه معلولان برای آگاهیبخشی به اشتراک گذاشته است. در عینحال شبکه تلگرامی نیز توسط همین کمپین با عنوان کاربری @yazdahiran مشغول به اطلاعرسانی است. در کنار این موارد تارنمای این کمپین نیز جدا از بحث امکانات به عدم پذیرش جامعه اشاره دارد و سعی میکند با آگاهیبخشی در این خصوص جامعه را به حمایت از ۱۱ درصد جمعیت خود وادارد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر