close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

احساسات نامطلوب به شهروندان عراقی (در مشهد) با ارزش های یک جامعه مترقی در تضاد قرار دارد

۲۱ مهر ۱۳۹۴
شما در ایران وایر
خواندن در ۸ دقیقه
احساسات نامطلوب به شهروندان عراقی (در مشهد) با ارزش های یک جامعه مترقی در تضاد قرار دارد
احساسات نامطلوب به شهروندان عراقی (در مشهد) با ارزش های یک جامعه مترقی در تضاد قرار دارد

شهروند خبرنگار از مشهد

هواپیمای «بویینگMD» نسبتا غول آسای هواپیمایی «ماهان» آرام مسیر تهران- مشهد را طی می کند. روبه روی سرویس بهداشتی داخل کابین منتظر بیرون آمدن مسافر هستم. میهمان‎دار که جوانی حدود 30 ساله است، با لحن مودبانه و لبخند و ته لهجه مشهدی می گوید:«بهتر است بروید سرویس آخر سالن.»
می پرسم خراب است؟
این بار، پوزخندی تحویل می دهد و می گوید: «کاش خراب بود، غیرقابل استفاده شده. جای شما بودم، نمی رفتم.»

کنجکاوی من چند ثانیه بیش تر طول نمی کشد؛ درب باز می شود و پیرمردی عرب با لباس بلند و ساده و ته ریش سفیدش با آرامش بیرون می آید، لبخندی می زند و به سمت صندلی خود می رود. شاید میهمان‎دار به خاطر حضور این مسافر عرب، می گفت غیرقابل استفاده شده، شاید هم من خیلی بدبین شده ام.

مشهد که حرم امام رضا، امام هشتم شیعیان در آن قرار دارد، در حدود 12 سالی که از سقوط صدام حسین و عادی شدن روابط تهران و بغداد می گذرد، میزبان خیل عظیمی از توریست های تفریحی و مذهبی عراقی بوده است.

سفرعراقی ها به ایران، به ویژه مشهد از اوایل خرداد سال 93، هم‎زمان با پیش روی های نیروهای تندرو «خلافت اسلامی» ( داعش) به شهرهای عراق و بروز جنگ داخلی در این کشور افزایش تصاعدی داشته است.

به گفته «محمدمهدی برادران»، معاون توسعه و برنامه ریزی شهرداری مشهد، سالانه یک و نیم میلیون نفر گردش گر خارجی به مشهد می آیند که از این تعداد، 345 هزار نفر عراقی هستند.

خیابان امام رضا منتهی به حرم از پرتردد ترین خیابان های مشهد است و شاید بیش تر ترافیک انسانی عراقی ها نیز در همین منطقه است. در بازار رضا، ساختمان هایی با آجرهای قدیمی و نمایی سنتی وجود دارد و بالای آن، در سمت راست و چپ تصاویر آیت الله خمینی و علی خامنه ای و در میان آن ها، عکس شهیدان جنگ ایران و عراق نصب شده است.

بازار رضا، پاساژی است دو طبقه شامل مغازه های جواهر فروشی، فیروزه فروشی، ترمه سرا و پارچه فروشی که بی اندازه متراکم و شلوغ است. بسیاری از مشتریان داخل این مغازه های عموما کوچک، عراقی هستند. مغازه «جبل النور» بسیار تر و تمیز و شیک است و در ویترین آن انگشترهای عقیق و فیروزه های گران بها با جلوه ای بسیار زیبا می چرخند. صاحب آن روزانه با ده ها مشتری عراقی روبه رو می شود: «شاید 20 تا 30 درصد از مشتری های من عراقی و بسیاری از آن ها خریدار هستند.»

گرچه عراقی ها کار و کاسبی وی را رونق می بخشند اما می گوید ته دلش حس خوبی به آن ها ندارد: «این ها همان هایی هستند که سید شهدا را تشنه سر بریدند. این ها هیچ وقت به کسی رحم نداشتند. باور کنید ته دلم راضی نیست اصلا به این ها جنس بفروشم.»

شاگرد او که پسر جوانی است، لحن تندتری دارد: «من نمی دانم این ها اصلا چه می خواهند این جا. عراقی ها تا همین سه سال پیش پابرهنه بودند به خدا. ولی خاک بر سر ما کنند که ارزش پول شان این قدر نسبت به ریال ما رفته بالا که دیگر می توانند بیایند و شهر را بخرند اصلا. حالا می آیند این جا و به ریش ما می خندند. هر اُردی (دستوری) که بخواهند، می دهند. ما هم از بیچارگی باید گوش کنیم.»

از او می پرسم ریشه دل‎خوری وی از زائران عراقی بابت چیست؟ می گوید: «قیافه شان رو اعصاب است به خدا. کثیف هستند، بوی عرق می دهند، شما یک روز این جا باشی، سرسام می گیری به امام هشتم بس که این ها بلند حرف می زنند.»

می پرسم این ویژگی ها در بین مشتری های ایرانی او دیده نمی شود؟

می گوید: «فرق می کند. مگر همین ها هشت سال همین مملکت را غارت نکردند و جوان های ما را نکشتند؟ حالا راست راست می آیند این جا، عشق و حال کنند.»

در حاشیه خیابان امام رضا، عکاس خانه های زیادی وجود دارد که از زائران عکس هایی با شمایل قاجاری و قدیم ایران می گیرند؛ «عکاسی قطیف» یکی از آن ها است که اتفاقا در ویترین آن، عکس یک جوان با لباس عربی نیز دیده می شود. وی نیز چون صاحب فیروزه فروشی، سراپا خشم است: «این شهر را به کثافت کشیده اند این ها. از هیچی هم نمی ترسند. دنبال دختر هستند برای صیغه. بابا، مگر داعش و عربستان نریختند مملکت شما؟ به جای این که بیایید این جا دنبال صیغه، بروید از خاک کشورتان دفاع کنید. می آیند این جا در بهترین هتل ها و بهترین رستوران ها کیسه شان را پر می کنند، بعد می روند شمال؛ باز اون جا هم عشق و حال.»

احساسات منفی نسبت به عراقی ها تنها مختص به محله های حوالی حرم امام رضا نیست. صاحب یک آرایشگاه مردانه در خیابان مرفه نشین «احمد آباد» با اشتیاق فراوان، خاطره ای از مشتری عراقی که اوایل شهریور برای اصلاح موی خود به مغازه آمده بود، می گوید: «به خدا کله اش این قدر پر از شپش بود که اصلا حالم به هم خورد. این ها فکر کنم فقط سالی دو یا سه بار حمام می روند. گفتم سرش را بشورم، دیدم اصلا بدم می آید دستم به موهایش بخورد. نمی دانی به چه ضرب و زوری اصلاحش کردم. هیچی آن ها مثل آدمی‌زاد نیست.»

بعد آخر ماجرا را با لحنی پیروزمندانه تعریف می کند: «من هم تلافی کردم. از او 40 هزار تومان گرفتم؛ 25 تومان برای اصلاح، 15 تومان هم برای پول دوا و درمان خودم.»

کمی بالاتر از میدان احمد آباد، در حاشیه خیابان، رستوران نسبتا مجللی قرار دارد که ظاهرا از رستوران های محبوب برخی از عراقی ها است. بار مجانی وسط سالن شامل انواع سالادها، سوپ، کشک بادمجان و دسر، بسیاری از مشتریان را گرد آن آورده است. زنی عراقی با دختر کوچکش بشقاب به دست مشغول برداشتن سالاد کلم و ریختن سس روی آن است. زنی حدود 40 ساله پشت سرش ایستاده با یک روسری که فقط بخش کوچکی از موهایش را پوشانده است. در هم گرفته و عصبی، نگاهش به زن عراقی است و به همراهش که دختری جوان تر است. می گوید: «سیر نمی شن این ها، زود باش گم شو دیگه.»

سعی می کنم با او هم‌صحبت شوم. در یکی از آژانس های هواپیمایی در همان حوالی کار می کند و چند روز در هفته برای صرف غذا به این رستوران می آید: «باور کن ببینم جلویم نشسته اند، میزم را عوض می کنم. غذا خوردن‌شان را باید ببینی؛ ماست را می ریزیند روی برنج، هم می زنند. نان را می ریزنند توی سوپ، هم می زنند و... یک جو فرهنگ غذا خوردن ندارند.»

جلوی بار به خاطر ایستادن ما شلوغ شده اما زن هم چنان مایل است از عراقی ها شکایت کند: «شوهر خواهر من بنگاه املاک دارد، می گوید که این ها دارند شهر را می خرند. سمت حرم، سمت آباد گران، وکیل آباد مخصوصا، می روند آپارتمان برای خودشان می خرند. راحت شده خانه خودشان دیگر. کسی هم که ککش نمی گزد. نه شهرداری و نه هیچ سازمان دیگر خیال‎شان نیست. فقط بفروشند و پول بگیرند. پنج سال دیگر می بینی کل شهر مال این ها شده است.»

یک استاد علوم اجتماعی در دانشگاه «فردوسی» مشهد در توضیح این احساسات ضدعراقی و ریشه های آن می گوید چنین احساساتی را نمی توان الزاما نژادپرستی توصیف کرد: «نژادپرستی در ترم علمی آن عموما همراه با تلاش های جدی، سازمان دهی شده و گسترده برای آزار رساندن، هراساندن، نفرت پراکنی و محروم کردن  گروه های مخاطب از امکانات و دشوار کردن شرایط برای آن ها است. در مشهد چنین رویکردی به هیچ وجه نسبت به توریست ها و زائران عراقی وجود ندارد.»

او درباره دلایل احساس نامطلوب مشهدی ها نسبت به گردش گردان عراقی می گوید: «این احساسات تقریبا در تمام شهرهای ایران وجود دارد. ریشه هایش هم نسبتا یکسان است. به لحاظ تاریخی، این تصور وجود دارد که اعراب با حمله خود به ایران، به فرهنگ ایرانی صدمه زده است. هشت سال جنگ صدام علیه ایران باعث احساسات منفی ایرانی ها نسبت به عراقی ها شده اما علت این که در مشهد بیش از همه جا دیده می شود، چند دلیل دارد؛ اول این که تعداد عراقی هایی که به مشهد سفر می کنند، بیش از تمامی شهرهای ایران است و مشهدی ها بیش تر با این احساسات درگیر می شوند. دوم این که بخش هایی از جمعیت شهر واقعا مذهبی هستند و این باور تا حدی رایج شده که عراقی ها می آیند این جا و به دنبال خوش گذرانی با دخترها و زن های شهر هستند. این ویژگی مذهبی و این باور عمومی در کنار آن احساسات همه گیر ضد عرب در ایران، باعث تشدید خشم در مشهد شده است.»

او خاطرنشان می کند گرچه این معضل اجتماعی در حال حاضر جدی به شمار نمی آید اما بی تفاوتی به آن می تواند در نهایت حتی به احساسات واقعی نژادپرستانه و خشن تر نیز بیانجامد: «مسوولان شهرداری می توانند از نصب بیلبوردهایی که مشوق احساسات دوستانه به گردش گران عراقی و عرب است، استفاده کنند. صداوسیما می تواند در این حوزه کارهای خوبی بکند. روزنامه "خراسان" که خیلی محبوب است، می تواند وارد این حوزه شود. گروه های اجتماعی و مدنی خودجوش در دانشگاه ها هم به این مسایل توجه کنند و به صورت گسترده با اقشار جامعه وارد گفت و گو شوند و به آن ها نشان دهند این احساسات نامطلوب به شهروندان عراقی با ارزش های یک جامعه مترقی و حامی دموکراسی در تضاد قرار دارد.»

البته احساسات نامطلوب مشهدی ها علیه عراقی ها تاکنون زیرپوستی و نامحسوس باقی مانده است. خیلی از شهروندان عراقی از سفر به مشهد راضی هستند و شکایت جدی ندارند. «عبدالطیف» که صاحب یک مغازه الکترونیکی در بصره است را در صحن انقلاب حرم امام رضا می بینم. او به همراه همسر و دو دختر کوچک خود پنجمین روز سفر به مشهد را پشت سر می گذارد. نه او فارسی می داند و نه من عربی. با انگلیسی دست و پا شکسته ای می گوید:«مردم مشهد میهمان نواز هستند. آرامش هست، بازارها خوب، هتل خوب. خدا را شکر. ما این جا خوشحال هستیم.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

برگزاری نشستی رسمی درباره ترنس‌ها در تهران: یک گام به جلو و...

۲۱ مهر ۱۳۹۴
رنگین‌کمانی
خواندن در ۶ دقیقه
برگزاری نشستی رسمی درباره ترنس‌ها در تهران: یک گام به جلو و دو گام به عقب