«اولش به روی خودم نمیآوردم. مدام به من شک داشت و وسایلم را میگشت. هرچه توضیح میدادم که من فقط با تو رابطه دارم، باور نمیکرد. آنقدر باورم نکرد که رفت و آمدهایم را هم کنترل میکرد. وقتی با دخترهای دیگر صحبت میکردم، همیشه سوال و جواب میکرد تا اینکه من را در خانه حبس کرد. اما بالاخره ازش جدا شدم.»
خشونت خانگی بین زوجهای غیردگرجنسگرا نیز وجود دارد؛ شاید شدت و حدت آن متفاوت باشد اما نوع خشونتها یکسان است.
«الینا آذری»، مترجم و کنشگر حقوق همجنسخواهان است که مدتی را در ترکیه به انتظار قبول پناهندگی خود گذرانده است. او اکنون در کانادا سکونت دارد و برای «ایرانوایر» از خشونت خانگی رایج میان دگرباشان جنسی روایت کرده است.
او میگوید رایجترین خشونتها بین دگرباشان جنسی، خشونت کلامی است که با تحقیر «رفتار و مدل شخصیت» یا «زیرسوال بردن جنسیت و گرایش» طرف مقابل همراه است: «در میان زوجهای لزبین دچار خشونت خانگی، به راحتی اعتماد از بین میرود و مدام گفته میشود که "تو لزبین نیستی" یا "از کجا معلوم که بای سکشوال نباشی". بایسکشوال یا دوجنس گرا کسی است که به بیش از یک جنس گرایش جنسی و یا عاطفی دارد. این قبیل رفتارها و گفتارها در نهایت به محدود شدن طرف مقابل ختم می شود.»
بایسکشوال بودن با این که یک گرایش جنسی مستقل است، هم چنان یکی از بهانههای دگرجنس گرایان و همجنسگرایان برای تبعیض قایل شدن علیه دوجنس گرایان و اقلیت تلقی کردن آن ها است و باعث طردشدگی و به حاشیه راندن این افراد نیز میشود.
الینا میگوید: «بایها نسبت به بقیه گروههای جنسی در اقلیت هستند. اعتمادی به آنها نیست و مهمترین دلیل، توانایی همبستر شدن آن ها با هر دو جنسیت زن و مرد است؛ این تصور که اگر فلانی میتواند با پسر هم بخوابد، از کجا معلوم که رابطهاش با من ماندگار باشد؟ برای خیلیها هم این توانایی زیر سوال میرود که چه طور شخصی میتواند هم با زن و هم با مرد همبستر شود؛ یا این تصور که اگر با پسر همخوابگی میکند، پس حتما شخصیتی منفعل در رابطه است.»
اینها دقیقاً مجموعهای از پیش داوریهای نادرست درباره دوجنس گرایان است. بدین ترتیب، همجنسگرایان درست همان خشونتی را که جامعه همجنسگراستیز بر آنها اعمال میکند، نسبت به گروه دیگری از دگرباشان جنسی، یعنی دوجنس گرایان بازتولید میکنند.
جامعه دگرباشان جنسی متشکل از افرادی است که گرایشهای جنسی جز دگرجنسگرایی دارند یا هویت جنسی و جنسیتی خود را متفاوت با آن چه در جامعه به آن ها اطلاق شده است، هویتیابی میکنند. «ترنسسکشوالها»(تراجنسیها) و «ترنسجندرها»(تراجنسیتیها) افرادی هستند که هویت جنسیتی متفاوت از هویت فیزیکی دارند؛ یعنی جنسیت خود را در تطابق با جنسیتی که بر اساس جنس آن ها - یعنی ظاهر آلت جنسی خود - در بدو تولد به آن ها داده شده است، نمی یابند. در ایران مانند بسیاری دیگر از کشورها، فرآیندهایی شامل جراحی و هورموندرمانی برای این افراد بعد از تستهای روان شناسی و تایید پزشکی قانونی در حال انجام است. تنها بعد از پایان تمامی مراحل پزشکی است که فرد ترنسسکشوال میتواند تقاضای تغییر شناسنامه و سایر اوراق هویتی را تسلیم مقامات قضایی کند.
با توجه به موانع فرهنگی و همچنین مشکلات اقتصادی ترنسسکشوالها و هزینه بالای اعمال جراحی و هورمون درمانی در ایران، بسیاری از این افراد قادر به تکمیل این بخش از فرآیند نیستند.
قوانین ایران هیچ گونه پیشبینی برای افرادی که در میان این فرآیند هستند یا ترنسجندر هستند و نمیخواهند فرآیند پزشکی، به ویژه جراحی بخش دستگاه جنسی را انجام دهند، ندارد. در این شرایط، این افراد از دسترسی به امکانات آموزشی، فرهنگی و شغلی محروم هستند و بدین ترتیب، به اقشار فرودست جامعه در تنگناهای اقتصادی میپیوندند.
الینا میگوید: «پیشتر به آنها به چشم فاحشههای جنسی نگاه میشد اما بین دگرباشان انگار آدمهایی هستند که اصلا نمیشود با آنها رابطه برقرار کرد. دور و بر خودم را که نگاه میکنم، کمتر کسی را میبینم که حاضر است با آنها ارتباط برقرار کند. البته آنها در کشوری مثل کانادا از انفعال درآمدهاند و سعی دارند وارد گروههای مختلف شوند. در واقع، امروز آنها هستند که به تنهایی برای حقوق برابر بین دگرباشان تلاش و مقابل این خشونت پنهان ایستادگی میکنند. این گروه به خاطر فیزیک خود به شکل آدمهایی غریبه درآمدهاند و این تصور اشتباه حتی بین هم جنسخواهان نیز رایج است که آنها "معمولی" یا "نرمال" نیستند. در حالیکه باید پذیرفت قالبی برای تعریف نرمال بودن وجود ندارد.»
«کنترل»، «نقض حریم خصوصی»، «بیاعتمادی» و «هراس همیشگی» از جمله مواردی است که زوجهای همجنسخواه با آن مواجه هستند: «با تمام انواع خشونتهایی که در روابط دگرجنسخواهی وجود دارد، در روابط دگرباشان جنسی نیز مواجه ایم. به وفور این مساله را دیدهام که در روابط همجنسخواهی به حریم خصوصی همدیگر تجاوز میکنند. مساله فقط شک و چک کردن گوشی تلفن نیست؛ بدون اینکه به ظن خود مطمئن باشند، به طرف مقابل حمله زبانی کرده و در مقابل بقیه به راحتی دیگری را به شک و تردیدهای خود متهم میکنند.»
به گفته الینا، همجنسخواهان در معرض خشونتی دیگر نیز قرار دارند که از سوی افرادی که هنوز هویت جنسی خود برایشان مشخص نشده، مواجه هستند: «این نمونه برای خود من اتفاق افتاد. با دختری به عنوان دوست معمولی آشنا شدم اما او وابستگی عاطفی پیدا کرد و با وجود آنکه تا به حال جنبه همجنسخواهی خود را امتحان هم نکرده بود، فشار میآورد که با او وارد رابطه شوم و وقتی جواب منفی شنید، شروع به آزار و اذیت کرد تا من را در شرایط منفعل قرار دهد. در واقع، افراد بدون آگاهی، به صرف علم به اینکه طرف مقابل همجنسخواه است، میخواهند به او نزدیک شده و رابطه عاطفی - جنسی برقرار کنند.»
به نظر میرسد میل به تجربه کردن یک رابطه با همجنس موجب میشود دیگران به خود اجازه دهند به این افراد بیش از حد مجاز اصرار کنند و گاهی تا مرز تجاوز پیش بروند.
خشونت کلامی، رفتاری و در انزوا و انفعال قرار دادن شریک عاطفی در زوجهای همجنسخواه بیشتر از خشونت فیزیکی ابراز میشود به طوریکه الینا می گوید:«معمولا اگر خشونت فیزیکی در رابطهای ایجاد شود، کمتر از آن صحبت میشود. خشونت فیزیکی تابویی است که در بین تمام روابط وجود دارد و همانطور که در روابط "استریت"(دگرجنسخواه) در قبال آن سکوت میشود، دگرباشان نیز در این خصوص ساکت هستند. البته سکوت آنها بیش تر است چراکه نمیدانند در مقابله با این خشونتها چه باید بکنند.»
در کشورهایی مانند ایران که روابط دگرباشی در آن نه تنها تابوی اجتماعی است بلکه قوانین حاکم نیز موجودیت این گروههای جنسی را به رسمیت نشناخته، در نسبت با خشونت میان شرکای عاطفی بیش تر سکوت اختیار میشود.
این مساله در کشورهایی که دگرباشان جنسی را پذیرفتهاند اما کمتر به چشم میخورد. وجود مراکز مددکاری و درمانی ویژه و قوانینی که در حمایت از قربانی خشونتهای خانگی به گرایش جنسی و هویت جنسیتی توجهی ندارد، کمک و حمایت بزرگی برای گروههای اقلیت جنسی محسوب میشود اما باز هم آسیبدیدهها کمتر از آن سخن میگویند.
در تحقیقهای انجام شده روی خشونت در روابط همجنسخواهان، «ترس و شرم از بیان آسیبدیدگی» و «تمایل به حفظ آبروی جامعه دگرباش» از جمله مهمترین عوامل سکوت در قبال این نوع از خشونت است. اما همانطور که در روابط دگرجنسخواهان آمار دقیقی در این مورد وجود ندارد، در این خصوص نیز آماری در دست نیست. اگرچه از «استرس در اقلیت بودن»، «ترس و نگرانی از مورد تبعیض قرار گرفتن»، «همجنسگرا ستیزی درونیشده» و «تجربه خشونت به دلیل هویت جنسی» به عنوان مهمترین عوامل انعکاس خشونت نسبت به شریک عاطفی نام برده شده است.
بسیاری فکر میکنند زنان همجنسخواهی که رفتاری مردانه دارند، خشونت بیش تری در مقابل شریک عاطفی خود نشان میدهند: «در روابطی که یک نفر کمی پسرانهتر است، این تصور ایجاد میشود که او فرد خشنی است در حالیکه موارد بسیاری در اثبات عکس این تصور وجود دارد. درست است که برخی از زنان همجنسخواه نیز فکر میکنند چون لزبین هستند، باید کاملا مردانه رفتار کنند تا هویت جنسی آن ها مفهوم پیدا کند و تا اعمال خشونت نیز پیش میروند[اما این فراگیر نیست]؛ مثلاً یکبار در کافهای در ترکیه نشسته بودیم که پنج لزبین با لباسهای مردانه گشاد و پزها و رفتار مردانه هم حضور داشتند. چند باری چشم در چشم شدیم. آمدند سر میز ما و به حالت دعوا داد زدند که "چی می گین شماها"؟ در واقع، اینها همه زنانی هستند که این قابلیت را در خود بر اساس تصویرهای اشتباهی که دریافت کردهاند، پرورش دادهاند.»
در یک نظرسنجی در خصوص خشونت در روابط همجنسخواهی که تهیه و تدوین آن از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ به طول انجامید، مشخص شد نرخ قربانیان خشونت بر اساس گرایش جنسی، شامل تجاوز و خشونت فیزیکی شریک جنسی، برای لزبینها ۴۳.۸ درصد، برای زنان دوجنسگرا ۶۱.۱ درصد و برای زنان با گرایش جنسی به جنس مخالف ۳۵ درصد است. طبق همین گزارش، ۲۶ درصد مردان همجنسخواه، ۳۷.۳ درصد مردان دوجنسگرا و ۲۹ درصد مردان دگرجنسخواه از سوی شرکای عاطفی - جنسی خود مورد خشونت قرار گرفتهاند.
این نتایج، این تصور را که زنان عامل خشونت نیستند زیر سوال میبرد و همچنین نشان میدهد که اگرچه سکوت در این خصوص همه جا برقرار است اما خشونت میان زوجهای همجنسخواه و سایر گروههای دگرباش جنسی نیز همانند دگرجنسخواهان وجود دارد؛ خشونتی که با توجه به تابویی که آنها را در برگرفته، باعث انزوای بیش تر آن ها میشود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر