تنها چند ساعت بعد از آزادیاش جلوی دوربین نشست و در یک فیلم چند دقیقهای فقط آرزو کرد که قانونی مبتنی بر خواست و اراده مردم شکل بگیرد تا دیگر قانون وسیلهای برای اعمال فشار نباشد. رضا انتصاری، دو روز پیش بعد از گذراندن چهارسال حبس در زندان اوین آزاد شد. او عکاس خبری و از دروایش گنابادی است که سال نود هنگام عکاسی از نشست دراویش گنابادی دستگیر شد. رضا انتصاری در زندان به خاطر عدم رعایت حقوق زندانیان امنیتی از ماه ها از ملاقات خودداری کرد، دست به اعتصاب غذا زد و به همین دلیل ابتدا از بند 350 زندان اوین به زندان رجایی شهر و سپس به بند هشت زندان اوین منتقل شد. با او در اولین روز آزادیاش از زندان و در حالی که عده زیادی به دیدنش آمده بودند، گفت و گو کردم.
فعالیتهای خبری شما در رابطه با دراویش گنابادی چطور شکل گرفت؟
وقتی تخریب حسینههایمان شروع شد و مورد بایکوت خبری واقع شدیم. یک جمع حقوقی تشکیل شد برخی دوستان کار وکالت را بر عهده گرفتند، سایت مجذوبان را طراحی کردیم که درباره وضعیت دراویش اطلاع رسانی کنیم و من هم در بخش خبر شروع به فعالیت کردم.
شما قبل از فعالیتها با صداو سیما هم همکاری میکردید؟
بله اما از سال 82 به خاطر فعالیتهایی که انجام میدادم، با صداو سیما درگیر بودم و بعد از حوادث سال 88 اصلا به طور کل ممنوع الورود شدم یعنی دیگر اجازه ورود من به ساختمان صداو سیما را ندادند.
وقتی دستگیر شدید اخباری مبنی بر ضرب و شتم شما منتشر شد و بعد هم که خبر جراحی دست تان رسید، دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
با این که این آقایان ما را میشناسند و میدانند که ما روحیه آرام و صلح طلبی داریم اما زمانی که آمدند، گفتند: بخواب روی زمین و من خوابیدم روی زمین و بعد شروع کردند به زدن. هم دستم شکست و هم پهلویم. سه روز اول که در سلول بودم، هیچ دوا و درمانی نکردند و من درد کشیدم. روز چهارم من را بردند عکس گرفتند و برای عمل به بیمارستان منتقل شدم. بالاخره اینها تجربهای است. درد دست شکسته و اینها میگذرد اما درد پایمال شدن حقوق می ماند، بگذریم.
شما برای گرفتن حق و حقوق تان در زندان هم مبارزه کردید. از اعتصاب غذا تا نیامدن به ملاقات و ...
ما برای اعتراض به عدم معالجه دوستانمان اعتصاب غذا کردیم و به دلیل همین اعتصاب غذا ما را به زندان رجایی منتقل کردند ولی وقتی ما را از رجایی شهر دوباره به اوین برگرداندند، ما را به بند هشت فرستادند که به اصلاح تبعیدگاه زندان اوین محسوب میشد. خود این موضوع هم نقض قانون است، برای اینکه تفکیک جرائم رعایت نمیشد. ما به این موضوع اعتراض کردیم و مسئولان زندان میگفتند که این انتقال به دستور مقام قضایی و دادستان صورت گرفته ولی طبق آئین نامه سازمان زندانها زندان تصمیمگیرنده برای نگهداری زندانیان، زندان است، نه دادستان. زندان هم طبق آئین نامه باید تفکیک جرائم را رعایت کند، اما متاسفانه رعایت نمیشد. من هم با توجه به شناختی که از آیین نامه داشتم، در همان بدو ورودم به بند هشت به مسئولان زندان گفتم حالا که شما دستور ندادید به همان کسی که دستور داده بفرمائید که من قانون این بند را رعایت نمیکنم و با همان شرایطی که در بند سیاسی نگهداری میشدم اینجا میمانم.
یعنی چه شرایطی را رعایت نمیکردید؟
در بند زندانیان عادی برای بیرون رفتن از اندرزگاه، رفتن به محوطه زندان، سالن ملاقات و اعزام به بیمارستان، زندانیان باید از لباس زندان استفاده کنند که بند هشت هم شامل این قانون میشد اما در بند زندانیان سیاسی زندانی میتواند با لباسهای خودش در اینجاها حضور پیدا کند. من هم طبق آئین نامه سازمان زندانها درباره زندانیان سیاسی همانطور که گفته بودم قوانین بند هشت را نادیده میگرفتم و به همین دلیل هشت ماه به ملاقات نمیرفتم، چون من لباس معمولی میپوشیدم و آنها اجازه ملاقات با لباس معمولی را نمیدادند و من هم زیر بار پایمال شدن حقم نرفتم. بنابراین با اینکه خانواده می آمدند، من به سالن ملاقات نمیرفتم. بعد از هشت ماه خواسته من را قبول کردند و من با لباسهای خودم به سالن ملاقات رفتم. درباره اعزام به مراکز پزشکی هم چون من میخواستم طبق قانون لباس خودم را بپوشم، از اعزام جلوگیری میکردند و تا همین اواخر هم که مشکلات قلبی داشتم به بیمارستان اعزامم نکردند.
مدتی از محکومیت تان را در رجاییشهر که یکی از بدنام ترین زندانهاست گذراندهاید و هم مدتی را در بند هشت که یکی از بدنام ترین بندهای اوین است بودید. شرایط زندگی در این دو مکان چگونه بود؟
بند هشت بسیار شلوغ بود و چون ساختمانش ساختمان اداری بوده نه ساختمان نگهداری زندانیان، سقف بسیار کوتاهی داشت. غیر از این دو برابر و نیم ظرفیت تختهای آنجا زندانی نگه میداشتند و مشکلات خاص خودش را داشت. صفهای طویل دستشویی و حمام و کف خوابی زندانیان و... یعنی رعایت مسائل بهداشتی به دلیل ازدحام جمعیت سخت بود. زندان رجاییشهر هم در کل با زندان اوین متفاوت است، به این دلیل که شما وارد یک ساختمان میشوید و اصلا از آن جا خارج نمیشوید. چون همه چیزاز جمله بهداری زندان، سالن ملاقات و ... در همان ساختمان است. چیزی که بیشتر از هر موضوعی در ان زندان من را ناراحت میکرد، حضور تعداد زیادی از بهائیان بود که به خاطر عقیدهشان زندانی شده بودند و احکام طویل المدت و از پیش تعیین شده داشتند. یعنی مثلا در بدو دستگیری حکم پنجسال به آنها القا میشود و بعد هم دادگاه همین حکم را میدهد و حکمشان هم با همان مقدار تائید میشود.
حکم محکومیت شما هشت سال و نیم بود، چه اتفاقی افتاد که یکباره نصف حکم شما به حالت تعلیق درآمد؟
اصلا نمیدانم برای اینکه ما درخواستی نداده بودیم. یکدفعه خودشان تصمیم گرفتند که نصف احکام ما را به حالت تعلیقی دربیاورند. خودشان پروندهها را بردند و این کار انجام شد.
آیا این احکام تعلیقی قرار است روی فعالیتهای شما تاثیر بگذارد؟
تمام دغدغههایی که قبل از دستگیری داشتیم تا زمان رعایت کامل حقوق قانونی داریم. با دقت نظر بیشتر و محکم تر از سابق پیگیریم. اگر هر کدام از حقوق قانونیمان چه برای ما و چه برای جامعه درویشان بخواهد ضایع شود، قطعا مقتدرتراز گذشته برخورد میکنیم. در واقع این چند سال به تجربه اپآدم اضافه میشود ما به یکسری از جزئیات در کارهای مختلف پی بردیم و مقاومتر و محکمتربه راهمان ادامه میدهیم.
الان قرار است چه کاری را شروع کنید؟
همان فعالیتهای قبلی را در حوزه کار خبری و رسانهای را ادامه میدهم، جایگاهش متفاوت خواهد بود اما در همان راستا است.
.embed-container { position: relative; padding-bottom: 56.25%; height: 0; overflow: hidden; max-width: 100%; } .embed-container iframe, .embed-container object, .embed-container embed { position: absolute; top: 0; left: 0; width: 100%; height: 100%; }از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر