روستای «نشکاش» 36 خانوار دارد و 110 نفر جمعیت. این روستا از توابع شهرستان مریوان است، در غرب کردستان. «پروین ذبیحی»، فعال مدنی کردستان که به این روستا رفته است، از دشواری تحصیل دختران سخن می گوید:«در روستای نشکاش فقط یک دختر دیپلمه دیدم و بقیه بدون استثنا، حداکثر تا ششم ابتدایی درس خوانده و اکثرا بیکار و بدون هیچ آموزش حرفه ای، خانه نشین بودند.»
تنها در روستای نشکاش چنین وضعیتی حاکم نیست؛ در بسیاری از روستاهای دور افتاده ایران، به ویژه در مناطق عشایری، دختران نوجوان و جوان با چنین وضعیتی درگیر هستند.
چندی پیش در همین زمینه «علینقی یزدانپناه»، مدیرکل دفتر امور مناطق کمتر توسعه یافته و عشایر وزارت آموزش و پرورش به سایت «خانواده» گفت: «من به مسوولان استانی توصیه کردم که به خانوادههای دانشآموزان عشایر سرکشی و آن ها را برای تحصیل دخترانشان متقاعد کنند اما ما با برخی از رسومات محلی روبهرو هستیم. خانوادهها در بعضی از مناطق روستایی کشور اصلا اجازه خروج دختر را نمیدهند و حتی برخی دختران را بعد از سن ابتدایی شوهر میدهند. خیلی از این موارد از دسترس ما خارج است.»
کمبود مدرسه در مناطق صعبالعبور و این که معمولا معلم های زن کم تری برای تدریس در این مناطق داوطلب هستند، یکی دیگر از عوامل مقاومت خانواده دختران روستایی برای ادامه تحصیل آن ها است. این مشکل در دوران متوسطه و هر چه از سن بلوغ دختران می گذرد، بیش تر آشکار می شود.
بر اساس اعلام رسمی، تعداد دختران دانش آموز در مناطق محروم 62 هزار نفر و تعداد مدرسه های شبانه روزی اختصاصی دختران در این مناطق 72 مدرسه در مقابل یک صد مدرسه پسرانه است.
«شیرزاد عبداللهی»، کارشناس آموزش و پرورش در گفت و گو با «ایران وایر»، با تاکید بر این نکته که در سیستم آموزشی ما شانس ادامه تحصیل برای پسران بیشتر است، می گوید: «در دوره ابتدایی بالاتر از 95 درصد دانش آموزان تحت پوشش تحصیلی قرار دارند. این نسبت در متوسطه اول یا همان راهنمایی سابق به حدود 87 درصد و در متوسطه دوم به 76 درصد می رسد. در واقع، ترکیب دانش آموزی شبیه هرمی است که هرچه به سال های انتهایی نزدیک می شویم، کوچکتر می شود.»
می گوید: «در ایران 110 مدرسه تک دانش آموزی و چهار هزار و 800 مدرسه زیر پنج نفری وجود دارد و در روستاهای کم جمعیت، کلاسها چندپایه و مختلط هستند. اغلب معلم های روستاهای دور افتاده هم مرد هستند. عوامل فرهنگی، تعصبات مذهبی و رسوم قبیله ای باعث میشوند که تعدادی از خانواده ها، فرزندان دختر خود را به مدرسه نفرستند.»
این کارشناس آموزشی معتقد است: «در سیستم آموزشی ایران آمار ترک تحصیل دختران مناطق دور و کم جمعیت در دوره راهنمایی به نحو چشمگیری افزایش مییابد و دانشآموزان باید برای تحصیل به مدرسه های شبانهروزی روستایی یا به صورت آزاد، به روستاهای مرکزی بروند. عده ای از دانش آموزان دختر هم در سن 12 سال به بالا ازدواج زودرس میکنند.»
به گفته وی، در کل کشور 52 درصد دانش آموزان پسر و 48 درصد دختر هستند.
از جمله استان هایی که فاصله معناداری مابین آمار پسران دانشآموز با آمار دختران آن وجود دارد، استانهای سیستان و بلوچستان، کردستان و خراسان جنوبی هستند.
استاندار استان کردستان در گفتوگو با خبرگزاری «تسنیم» از اختلاف 16 هزار نفری دانش آموزان دختر و پسر خبر داد و گفت این تفاوت پر ابهام است و بایستی دلایل آن روشن شود.
«پروین ذبیحی» که ساکن کردستان است، درباره شهر مریوان اطلاعات جزیی دارد: «از مجموعه روستاهای مریوان، حدود 26 روستای پرجمعیت دارای مدرسه راهنمایی و یا دبیرستان هستند و بقیه روستاها از خدماتی چون خانه های بهداشت و مراکز آموزشی در سطوح غیر ابتدایی و نیز امکانات تفریحی در حد حتی یک چرخ و فلک ساده برای کودکان محرومند.»
به گفته این فعال حقوق زنان و کودکان در کردستان، در این گونه روستاها فقط مدرسه های ابتدایی با ساختمانهای فرسوده و در حد تخریب وجود دارند که اکثرا در دو اطاق هر 6 پایه تدریس میشوند و میزان یادگیری و آموزش دانش آموزان فقط به وجدان کاری و تعهد معلم ها بستگی دارد.
از او درباره وضعیت روستای نشکاش به عنوان یک نمونه می پرسیم، می گوید: «این روستا یک مدرسه ابتدایی فرسوده دارد و دانشآموزان رده های بالاتر برای ادامه تحصیل باید به جاهایی که دبیرستان و راهنمایی دارند، بروند یا در خوابگاه ها بمانند و یا سرویس ایاب و ذهاب داشته باشند. در چنین شرایطی، خانوادهها تا جایی که امکان دارد و توان مالی آن ها اجازه میدهد، پسران خود را به روستاهای مجاور و یا شهرها میفرستند ولی رفتن دختران به این گونه مراکز کم تر امکان پذیر است.»
او می گوید دوستانش گاهی ناچارند مسافتی طولانی در روستاهای دور افتاده را بپیمایند و با والدین دخترانی که مانع تحصیل آن ها هستند، وارد مباحثه بشوند. او نداشتن توانایی مالی خانواده روستایی را بخشی از دلایل مقاومت والدین برای تحصیل دختران عنوان میکند.
پروین ذبیحی اضافه می کند: «نگرش و عملکرد مردسالارانه و فقر از موانع عمده تحصیل دختران هستند و آن ها بعد از پایان دوران ابتدایی، از تحصیل محروم میشوند. آن ها را ضعیفه صدا می زنند.»
در این میان، برخی والدین هم از تجاوز جنسی به دخترانشان هراس دارند و می گویند آن ها نباید سوار ماشین غریبه ها شده و به روستاها و شهرهای ناشناس بروند و با معلمها و مدرس های بیگانه سروکار داشته باشند. به همین جهت، بهترین راه برای حفظ شرف، آبرو و ناموس، ماندن در خانه و ترک تحصیل است. در نتیجه، اکثر این دختران در سن 14-15 سالگی و گاه 13-14سالگی وادار به ازدواج زودهنگام شده و در 15 -16 سالگی هم بچه دار میشوند.
این فعال حقوق زنان با اشاره به این که به لحاظ باورهای عرفی، پسر چشم وچراغ خانه و بعد از ازدواج، درخت هزار ریشه شده و باعث ادامه نسل و بقا خانواده است، می افزاید: «برخی از آن ها بر این باورند که اگر پولی هم خرج تحصیل پسران می شود، به هدر نمیرود اما دختر با یک بیگانه خانه را ترک می کند. پس بهتر است برایش هزینه اضافی مصرف نشود.»
به باور او، جلوگیری از ادامه تحصیل دختران توسط خانواده هایشان از هیچ نوع منع قانونی و شرعی بر خوردار نیست. تنها خانوادههایی که کمی آگاه تر هستند، گاهی از این امر تخطی کرده و دختران خود را به مقاطع بالاتر می فرستند. به طور کلی، ارتباط مستقیم و معناداری بین فقر اقتصادی- فرهنگی و آموزه های مردسالارانه و ناموس پرستی از یک سو و جلوگیری از تحصیل و ازدواج زودهنگام دختران از سوی دیگر وجود دارد.
داستان های دردناک تری هم بیان می شود: «با زنان ودختران زیادی گفت وگو داشته ام که هر کدام به شیوه ای از تحصیل بازمانده و در پروسه زندگی مورد خشونت و یا تجاوز قرار گرفتهاند؛ قربانی چندهمسری و طلاق بوده و یا این که محکوم به ادامه زندگی سرشار از خشونت و آزار و شکنجه هستند. مرد میانسالی از اهالی منطقه را می شناسم که سه همسر دارد و یکی از آن ها را که دانشآموز دوره راهنمایی بوده، در سن 13 سالگی در ازای دریافت طلب، به عقد خودش درآورده است.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر