سوگل یکی از فعالان و پژوهشگرن حوزه زنان است که مادر بودن را دوست دارد و مصمم است در آیندهای نه چندان دور از بانک اسپرم کشوری که درآن زندگی میکند، برای بارداری مصنوعی اسپرم دریافت کند، او میگوید در طول زندگیاش بارداریهای ناخواسته داشته اما مادرانگی را تجربه نکرده اما تصور میکند تجربه خوشایندی است.
گفتید که مصمم شدهاید مادر شدن را انتخاب کنید و این انتخاب حس خوشایندی به شما داده اما تصور نمیکنید گرفتن اسپرم از بانک اسپرم، یا این انتخاب که یک مادر تنها باشید، مسیر دشواری است؟
به هر حال این انتخاب من است و برنامهام طوری است که در همین سالهای پیش رو باردار خواهم شد و این بارداری کاملا انتخابیست. حس بسیار شیرینی دارم مثل مهیا شدن برای یک آزمون بزرگ، و دارم تا جایی که میشود آماده میشوم. اینکه انتخاب کنی از اول مادر مجرد باشی بسیاری مسائل را روشن میکند چون میدانی از اول تنها خواهی بود. البته بگویم این انتخاب هیچ ربطی به گرایش جنسی یا مثلاً مجرد بودن ندارد. بعضیها فکر میکنند این خودخواهی است که من نمیخواهم فرد دیگری را در والد فرزندم بودن شریک کنم اما برای من در دنیای امروز و با توجه به معیارهای شخصیام انتخابی امن برای فرزند به دنیا نیامده و خودم است. این موضوع برای جامعه ایران هنوز خوب جا نیافتاده و در همین جا هم که زندگی میکنم خیلی رایج نیست.
سوگل جان، در نهانخانه درونت نسبت به مادری کردن و بچه داشتن چه احساسی داری؟
من تنها فرزند خانواده هستم و در میان همنسلان این تک فرزندی امری رایج نیست. کلا در خانوادهام، هم از طرف پدر و هم از طرف مادر تعداد فرزندان زیاد نیست و من در مقایسه با خیلی از دوستانم کمترین تعداد عمه و خاله و عمو و دایی را دارم. نمیدانم شاید به همین علت بوده که واقعاً عاشق بچهها هستم و هرجا بچهای حضور داشته باشد همبازیاش میشوم. دوستانم که مادر یا پدر شدهاند میدانند اگر به من پیشنهاد بدهند بچههاشان را نگه دارم، با کمال میل و با شادی قبول میکنم. این نزدیکیام به بچهها موجب میشود هر زمانی حسی متفاوت به فرزندآوری داشته باشم.
یعنی میخواهی بگویی شده که نسبت به فرزندآوری حسی با بار منفی و ناخوشایند داشته باشی؟
بله. گاهی و البته منفیترین این حسها برمیگردد به بار مسوولیتی که فکر میکنم روی دوش والد یا والدین خواهد بود. مخصوصا وقتی بخواهی فرزندت را با معیارهایی خلاف معیارهای رایج جامعه بزرگ کنی.
تا جایی که خبر دارم تو ساعتهای زیادی از وقتت را صرف فعالیت در حوزه برابری جنسیتی میکنی، تصور نمیکنی فرزندآوری تو را از ادامه فعالیتهای عادیات بازبدارد؟
خب بستگی دارد چه چیز را عادی بدانیم. به نظرم مادر شدن و مادری کردن هم یک فعالیت عادی تلقی میشود. ما در زندگی هرکاری بکنیم، مثلا وقتی سفر میرویم یا شغل جدیدی انتخاب میکنیم زندگیمان عوض میشود.
اما مادری کردن یک وظیفه شبانه روزی است.
بله. البته که مادر یا پدر شدن یک وظیفه تمام وقت است بدون مرخصی و فکر میکنم تا آخر عمر هم همراه آدم میماند. به هر حال وقتی انتخاب میکنیم فرزندی داشته باشیم، به هر دلیلی و از هر طریقی، به این نتیجه رسیدهایم که آمادگی تغییر ریتم کنونی زندگی را داریم. باز بستگی دارد هرکسی یک جور والد است و مهم به نظر من کیفیت زمان و انرژیای است که برای هر انسان دیگری میگذاریم نه کمیتاش. برای بچهها هم همینطور است.
فقط این نیست، تغییرات و خطوط و ترکهای بعد از زایمان یا گذران پروسهای که هیکلمان را از ریخت میاندازد.
هرکسی مالک بدن خودش است و در اینکه ما در جهانی زندگی میکنیم که برای سانتی متر به سانتی متر بدن زنان معیارهای زیبایی وجود دارد و توسط شرکتهای تجاری و مد و غیره تبلیغ هم میشود تا آنجا که ما هم تعریفمان از زیبایی تغییر کند، شکی نیست. بدن ما فقط با زایمان تغییر نمیکند، وزن، آفتاب، فعالیتهای بدنی، حتی نوع لباسها و کفشی که میپوشیم بدن ما را تغییر میدهد. اینکه بدن زنی که زایمان کرده از بدن زنی که زایمان نکرده زیباتر نیست یا از ریخت افتاده، واقعا یکی دیگر از آن نمادهای تحت ستم بودن بدن ماست. من فکر میکنم هرکسی باید بدن خودش را دوست داشته باشد و وقتی جلوی آینه میرود به بدنش محبت بدهد نه اینکه دنبال انجام کارهایی باشد که بدنش را دستنخورده بنمایاند. البته بحث سلامتی امر جدایی است، ولی خطوط و ترکهای بعد از زایمان یا از ریخت افتادن معیار تن سالم نیست.
اما میماند استقلال در تصمیم گیری برای مادر شدن به این معنا که این تصمیم گیری در این مورد فقط و فقط حق مادر است و نه کس دیگر. این روزها در مورد بحث "آزادی و مالکیت فرد بربدن" همه جا صحبت میشود و اینکه آیا یک زن میتواند به دیگری، مثلا به همسرش یا شریک جنسیاش در مقابل درخواست فرزندآوری نه بگوید؟
بله! البته که میتواند. تصمیم برای فرزندآوری باید در شرایط امن و سالم و کاملاً آزادانه انجام شود. شریک جنسی بودن با والد بودن فرق بسیار زیادی دارد. وقتی از شریک جنسی حرف میزنیم از قراردادی بین دو نفر حرف میزنیم که در چارچوبهای مختلف میخواهند از بودن کنار هم لذت ببرند. این کجا معنی این را میدهد که باید حتماً پای تن دادن به فرزندی هم در میان باشد؟ هر انسانی حق دارد برای والد شدنش تصمیم بگیرد. البته بگویم که به نظر من صرف مالکیت بر تخمک یا اسپرم کسی را مادر یا پدر نمیکند و آن مسوولیت با بیولوژی متفاوت است. این انتخاب در میان زوجهایی که ازدواج کردهاند هم صدق میکند.
میل به بچه دار شدن یک میل و انتخاب فردی است یا خانوادگی؟
به نظر من کاملاً فردی است به عبارت دیگر میل به بچهدار شدن در حوزهٔ آزادیهای فردی قرار میگیرد. تعریف خانواده مدتهاست که در ذهن ما تغییر کرده. مثلا نسل والدین ما یا واضحتر نسلهای پیشین و اجداد ما، خانواده را چند نسل میدانستند و همه خانوادگی و در خانههایی بزرگ زندگی میکردند و حالا به مرور زمان دیگر یک نفر به تنهایی هم میشود خانواده و در تعاریف قانونی هم یکی یکی این تعاریف عوض میشود. مثلا همین موضوع ازدواج همجنسگراها خودش نشان میدهد تعریف سنتی در حال تغییر است. پس نه، فرزندآوری نیاز خانوادگی نیست.
فرزندآوری در شکل ناخوشایندش در ذهن تو چطور تعریف میشود؟
همین که در بسیاری موارد انگار فرزندآوری یکی از وظایف افرادی است که ازدواج میکنند! یعنی گویا بعد از نامزدی و عقد و عروسی، گام بعدی بچهدار شدن است. این فشار برای فرزندآوری خودش یک جور خشونت است.
به نظرشما فمینیسم نسبت به فرزندآوری بیمیل و در تقابل است؟ یعنی مقوله حقوق زنان و آزادیهای فردی با مسئله فرزندآوری در تضاد است؟
فمینیسم بر آزادی و برابری انتخاب تأکید دارد و تهمایه اصلیاش این انتخاب است. فمینیسم نمیتواند- و نباید- با فرزندآوری مخالف باشد اما بیتردید با وظیفه دانستن زایمان ویا اجبار در گرفتن نقش مادری و خلاصه کردن زندگی و هویت یک زن در این نقشها مخالف است. بین فمینیستهای ایرانی و خارجی زنان برجستهای هستند که فرزند دارند و اتفاقاً نگرانیشان بزرگ کردن بچههاشان در جامعهای است که به انسانها نقشهای کلیشهای میدهد.
یعنی نباید انگشت اتهاممان را به سوی مدرنتیه بگیریم و بگوییم که تغییر ارزشها بر پایه برابری خواهی باعث بیمیلی نسبت به کودک آوری است؟
فکر میکنم بهتر است به زندگی خود و نسلهای قبلیمان نگاهی بیاندازیم تا باور کنیم که مدرنیته به همه جوانب زندگی ما رسوخ کرده و اصلا چه بهتر! آنچه متهم کنندگان فمینیسم که انگشت اتهامشان را به این سمت میگیرند و آن را به بیمیلی زنان برای فرزندآوری تلقی میکنند، همان عاملیت بیشتر زنان در انتخاب فرزندآوری و مالکیت بدن خودشان است.
کاهش نرخ جمعیت چه؟ این مسئله به آگاهی زنان نسبت به حقوق فردیشان مرتبط نیست؟
حتماً هست و البته باید گفت عصر ارتباطات دائم به انسانها یادآوری میکند دنیای پر از جنگ و خونریزی، پر از خشونت و درد و فقر جای خوبی برای تولید مثل نیست! به اینها مشکلات اقتصادی و خطر بحران اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را هم اضافه کنید. یک مثال ساده میزنم: چطور زنی که با وجود این همه سهمیهبندی در دانشگاه و مشاغل، شاغل است و میخواهد بچهدار شود باید با این خبر که یک سوم زنان بعد از مرخصی زایمان اخراج شدهاند کنار بیاید؟ آن هم در جامعهای که مشکلات اقتصادی یکی از عمدهترین موضوعات روز است. زنها- و مردها- با سنجش شرایط روز که شامل حقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادیشان هم هست انتخاب میکنند والد شوند یا نه؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر