راستش را بگویم همیشه توجهم به عکسهای ساقی لقایی و فرزندانش جلب میشد، توی شیرازهٔ آن عکسها ساقی همیشه میخندید. نه از آن خندههای زیرجلکی که از آن خندههای عمیقا از ریشه وجود. پشت آن عکسها حس میکردم باید مادر عاشقی باشد، انگار که از مادری کردنهایش سرخوش است. در همان بدو گفتوگو میگوید که "باروری و زایش به خودی خود زیباست و حس میکرده با به دنیا آمدن فرزندانش در کار آفرینش بخشی از هستی بوده". گفتوگويم با ساقی لقايی- روزنامه نگار و فعال حقوق زنان- در مورد زنان و فرزندآوری و حس و حالی را که با خلق کودکانش تجربه کرده است میخوانيد.
به نظرتان مادری کردن و زایش دردناک است؟
صرف نظر از درد فیزیولوژیک آن، مادر شدن و آفرینش به خودی خود زیباست، آنچه دردناک است نگاه و فرهنگ غالبی است که زن را ظرف زایمان میپندارد و برای او انتخاب قائل نمیشود.
منظورت این است که اجبار برای فرزندآوری نازیباست نه خود آن؟
من قائل به انتخابم. متاسفانه نگاه و فرهنگ غالب جامعه ما بر این باور است که زن باید از بسیاری چیزها وابماند برای این که زودتر بتواند مادر بشود و نتیجه همهٔ این برخوردها استثمار بدن زن و ستمی است که از سوی عرف و جامعه به او تحمیل میشود. کسی چنین حقی ندارد. این جاست که باید در مقابل آن ایستاد. زنان بایستی در خصوص حق مالکیتشان بر بدن آگاه شوند و به این استثمار تن ندهند.
آیا جامعه زنی را که نمیخواهد یا نمیتواند بارور شود قضاوت میکند؟
همین طور است، زنی که به لحاظ جسمی قادر به باروری نیست تحت قضاوت و نگاههای منفی عرفی قرار میگیرد، کسی که انتخاب میکند مادر نشود، صد جور مورد قضاوت عامیانه قرار میگیرد که مثلا عیب و ایراد دارد و نازاست. خودم به شخصه این تجربه را داشتهام که زنی مثلا بعد از دو سال رفت و آمد به مطب پزشک و مراکز درمانی، فقط در پی این بوده که به خانواده همسرش و خانواده خودش اثبات کند که نازا نیست و همسرش توان باروری ندارد تا بعد از رفع این اتهام، بتواند تازه آن موقع بنشیند و باقی زندگیاش را بکند.
حس خودت وقت بارداری چه بود؟
یک حس زیبای شراکت در آفرینش داشتم، شاید پیشترها هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که روزی برسد که مادر بشوم؛ اما یک وقتی این را خواستم و انتخابش کردم. حس کردم میخواهم بچهدار شدن را تجربه کنم و با وجود این که دورهی بارداری سختی داشتم، اما لحظه لحظهی آن برایم زیبا و پر از کشف و آفرینش بود. این که میخواهم نقش اساسی را در به وجود آمدن انسان دیگری داشته باشم برایم حسی فراتر از این تعریف بود که زهدان و رحم یک زن صرفا محل و ظرفی است برای این که موجودی را در خودش بپروراند که از گوشت و خون مرد دیگری است، اعتقادی که در عرف رواج دارد و البته مبنای مذهبی و تاریخی هم دارد، در واقع مادر را حمل کننده و ظرف مکانی پرورش کودکی میدانند که نسبت به آن حق و حقوقی ندارد. اصلا برای من چنین چیزی نبود، مادر شدن برای من یک انتخاب بود، انتخابی که برایش جنگیدم و مرارت کشیدم و بابت این انتخاب هم بسیار خوشحالم.
از محدودیتهای بعد از مادری واهمه نداشتی؟
چیزی که دست و پای یک زن را میبندد و او را محدود میکند، مادر شدن نیست بلکه فرهنگ سرکوبگری است که در روزمرگی زنانه جاری است و زن را به واسطه این که بچه دارد و با هویت کودک میشناسد نه به عنوان یک فرد مستقل و یک زن و از او میخواهد که حتما به طور تمام وقت به کودکش رسیدگی کند و فکر و ذکری به جز او و آرمان و هدفی به غیر از او نداشته باشد. در واقع میشود گفت آنچه که یک زن را درگیرمحدودیت میکند وجود کودک نیست بلکه دریچه نگاه و فرهنگی است که از آن دریچه او را قضاوت میکنند و متاسفانه این شکل نگاه تحمیل هم میشود و بسیاری اوقات این توهم هم ایجاد میشود که این کودک است که باعث بروز آن محدودیتها شده است.
این که عمده مسئولیت کودکان فقط بر دوش زنان باشد منطق درستی دارد؟
درست است که کودک با خودش مسئولیتهای فراوانی میآورد اما این مسئولیتها صرفا متوجه مادر نیست مگر این که مادری انتخاب کرده باشد که مادر مجرد باشد و خودش انتخاب کرده باشد که مسئولیت کودک را به تنهایی بپذیرد؛ اما به هر حال مادری هدفی است که انتخابش کرده و معذوریتهای خودش را هم دارد، مثل هر هدف و انتخاب دیگری که به طبع انتخابهای دیگر را برای انسان محدود میکند. همین جاست که تاکید میکنم مادری کردن اگر انتخابی باشد آن را نمیتوان به عنوان یک عنصر محدود کننده حساب کرد و یک زن وقتی باید مادر بشود که با رضایت خاطرش آن را انتخاب کرده باشد نه این که مادر شدن بر او تحمیل شده باشد.
با این وصف و با این حق انتخابی که بر آن تاکید میکنی یک زن میتواند به شریک زندگیاش در قبال درخواست فرزندآوری نه بگوید؟
مسلما. تاکید من بر انتخاب هم تاکید بر همین است. انتخاب کودکآوری حق زن است.
پس حق مرد در این میان چه میشود؟
حق مرد هم سر جای خودش محفوظ است اگر زنی انتخاب کند که مادر نباشد مرد همراهش میتواند از آن رابطه خارج بشود. انتخاب دیگری برای خودش داشته باشد. این حق هر انسانی است و این جا چون مسئله تن و نه ماه دشوار بارداری و دشواریهای بعدش در میان است به طور مشخص حق زن است که بخواهد این پروسه را انتخاب کند یا خیر.
در مورد تقابل احتمالی فمینیسم و فرزندآوری چه نظری داری؟
برخی فمینیستها معتقدند وقتی زن میتواند به استقلال کامل دست یابد که از تخت زایمان درگذرد. وقتی ما تاکید میکنیم به حق مالکیت زن بر بدن و این انتخاب را برای زن به تمامی قائلیم که خودش با میل و رضایت خاطرش در این مورد تصمیم بگیرد این پاسخ به همهٔ واکنشهای جبههگیرانه است. من خودم یک زن فمینیست هستم و فکر میکنم فمینیسم بر حق انتخاب مالکیت زن بر بدنش تاکید دارد. این که هر زنی این حق را دارد که انتخاب کند مادر باشد یا نباشد! نه این که تحت تاثیر فشارهای عرفی و خانوادگی و خشونتهای زیرپوستی و اجبار تن به کاری بدهد که تمایلی نسبت به آن ندارد. نبایدی در این میان وجود ندارد، این نباید هم اگر مطرح بشود، به همان اندازه که آن باید نادلپذیر است و از اجبار ریشه میگیرد.
در مورد تغییرات فیزیکی که ممکن بود در پی بارداری با آن مواجه بشوی نگران نبودی؟
به هیچ وجه در این مورد نگرانی نداشتم. هیچ وقت وهیچ لحظهای نشد که در تمام عمرم از این انتخابم پشيمان باشم و هیچ وقت حس نکردم این چه کاری بوده است که کردم؟ من با بدنم مشکل نداشتم هرچند برخی از زنان نگران تغییر فیزیکی بدنشان هستند و حق هم دارند. کسی هم نمیتواند به آنها بگوید نگران هیکلت یا نگران سلامتت نباش و بچههای متعدد بیاور.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر