با لبهای پروتزی و گونههای برجسته، جلوی دوربین ادای غول مراد شبهای برره را در می آورد و بلند بلند میخندد. یکی جلوی آئینه سوت میزند و برای هوادارانش ماچ میفرستد. دیگری از رقص بندری خودش و دوستانش در ماشین فیلم میگیرد، پسری مقابل آسانسور از خودش سلفی میگیرد و دختری در اتاق خوابش.
اینجا پر از فیلم سلفی است. آدمها جلوی دوربین از آواز خواندشان فیلم میگیرند، از برنامه روزانهشان میگویند و میرقصند. خیلیهایشان حالا کلی هوادار پیدا کردهاند و فیلمهای سلفیشان را هر روز برای طرفداران منتشر میکنند. فیلمها از شهرهای مختلف ایران فرستاده شده، از لاهیجان و اصفهان و اهواز تا تهران.
دخترها با مانتو روسری توی ماشین با موزیک همخوانی میکنند و میرقصند و پسرها روسری سر میکنند و ادای آنها را در میآورند و از خودشان فیلم میگیرند. اینجا اینستاگرام است و بازار سلفی داغ.
صفحهای به اسم فیلم- سلفی، از سه ماه پیش در اینستاگرام راه افتاده و فقط سلفی منتشر میکند. ادمین صفحه در اطلاعیهای نوشته فیلمهای سلفی خودتان را برای ما بفرستید تا به نام خودتان منتشر کنیم. روی کاور فوتوی صفحه نوشته شده: «فالوئر تضمینی، نه سیاسی داریم نه غیر اخلاقی.»
ادمین این صفحه یک پسر بیست و یک ساله به اسم محمد است. محمد دانشجوی مدیریت است و وقتی میبیند تب سلفی گرفتن بین جوانان بالا رفته، ایده راه انداختن این صفحه به ذهنش میرسد. اولین ویدئویی که در این صفحه منتشر میکند؛ ویدئوی دختری است که در ماشین کناردوست پسرش نشسته و میگوید: «اینجا اهوازه،» دوربین را سمت راننده میگیرد و میگوید: «این هم علی. ما به هم نزدیم، قرار هم نیست به هم بزنیم. امیدوارم شب خوبی داشته باشیم.»
محمد اولین پستهای این صفحه را از فیلمهای سلفی صفحات عمومی دریافت کرده و به «ایران وایر» میگوید: «اینها آدمهایی هستند که عاشق شهرت هستند و از اینکه فیلمهایشان در صفحات دیگر به اشتراک گذاشته شود، خوشحال میشوند.» صفحهای که محمد سه ماه پیش راهاندازی کرده حالا بیش از پنجاه و دو هزار فالوئر دارد:« با توجه به تب سلفی فکر میکردم که این صفحه پرطرفدار شود اما واقعا تصور نمیکردم که اینقدر زود بالا بیاید.» حالا دیگر او فقط سلفیهای صفحات دیگر را منتشر نمیکند. طرفداران سلفی فیلمها را از طریق لاین و تلگرام برای ادمین میفرستند و ادمین بهترینها را انتخاب میکند و روی پیج میگذارد. البته برای انتخابش معیارهایی را هم در نظر میگیرد: «مهم این است که این سلفیها فان داشته باشند. یعنی الویت با سلفیهایی است که فانشان بیشتر باشد.»
او خودش هم یکبار فیلم سلفیاش را در صفحه منتشر کرده: «فالوئرها مدام میگفتند چرا از خودت فیلم نمیگذاری؟ من هم یک فیلم از خودم و دوستم گذاشتم و مسخره بازی کردیم.» او زیر هر پستی که منتشر میکند، صفحه ارسال کننده فیلم را هم میگذارد تا هواداران آنها زیاد شود: «کسانی که سلفی از خودشان منتشر میکنند، دلشان میخواهد شناخته شوند و دنبال شهرت هستند.»
بیشتر فیلمهایی که در این صفحه منتشر میشود از سوی جوانان هم سن و سال محمد فرستاده میشود.
مریم یکی از کسانی است که فیلمهایش در صفحه فیلم-سلفی منتشر شده، او حالا دو هزار فالوئر دارد و چند روزی یک ویدئو برای هوادارانش میگذارد. گاهی در ماشین آهنگ میخواند. گاهی جلوی دوربین حرف میزند و گاه وقتی با دوستانش جمع میشوند، فیلم میگیرد. او میگوید: «دلم میخواهد سلبریتی اینستاگرام باشم.» مریم دانشجوی مترجمی زبان انگلیسی است اما تصمیم دارد انصراف دهد و در کنکور رشته هنر شرکت کند: «من عاشق بازیگری هستم، استعدادش را هم دارم. میخواهم دنبال کاری بروم که عاشقانه دوستش دارم.» از او میپرسم از این که با اسم و عکس در فضای مجازی حاضر میشوید، نمیترسید؟ در جواب مکثی میکند و میگوید: «نه، برای چه باید بترسیم؟ مگر کار غیر اخلاقی میکنیم یا سیاسی حرف میزنیم. دلمان میخواهد شوخی کنیم، ادا دربیاوریم. اصلا حرف بزنیم.»
علی و سحر زن و شوهر هستند آنها تازه ازدواج کردهاند و از لحظات خوش زندگی مشترکشان فیلم و عکس میگذارند. از زمانی که لب دریا میایستند و عاشقانه همدیگر را بغل میکنند تا وقتی که توی ماشین همصدا آهنگ های عاشقانه میخوانند و یکدیگر را نشان میدهند. حالا هزار و سیصد نفر زندگیشان را فالو میکنند. علی میگوید:« دهه هفتادیها خیلی رو بازی میکنند. همیشه دنبال هیجان میگردند و به خاطر هیجان وازد این بازیها میشوند. برای آنها مهم نیست که چیزی را پنهان کند. شما اگر ما را با نسل قبل مقایسه کنید متوجه میشوید که چقدر نسل قبل ما مثلا دهه شصتیها محتاط ترند.» او این ویژگی خودش و همسالانش را دوست دارد و میگوید: «نسل ما دیوانگی دارد و این دیوانگی زیباست. اصلا ما دوست داریم توی اکواریوم زندگی کنیم. چه اشکالی دارد؟» سحر و علی بیشتر به جنبه تفریحی این کار فکر میکنند. سحر میگوید: «همین که ما الان کلی دوست داریم که وقتی دو روز به اینستاگرام سر میزنیم، نگرانمان میشوند و حال و احوال مان را میپرسند، برایمان کافی است.» نظرت درباره شهرت چیست؟ این را که میپرسم علی بلند بلند میخندد و میگوید: «کی از شهرت بدش میاد؟»
چند ویدیو از پیج اینستاگرام:
.embed-container { position: relative; padding-bottom: 56.25%; height: 0; overflow: hidden; max-width: 100%; } .embed-container iframe, .embed-container object, .embed-container embed { position: absolute; top: 0; left: 0; width: 100%; height: 100%; }
ثبت نظر