(معرفی و دسترسی رایگان به نسخه ترجمه فارسی کتاب دین برای خداناباوران، نوشته آلن دو باتن)
در کشورهایی که آزادی اطلاعات وضعیت بهتری داشته باشد، آمارها نشان میدهد مردم به تدریج از دستگاه ادیان سازمان یافته در حال خروج هستند. نه این که الزامی داشته باشند که خود را به دینی دیگر یا یکی از ادیان بچسبانند ولی فقط این جرات را پیدا میکنند که خود را «هیچکدام» بنامند. به عبارت دیگر:آیا خود را آدم دینداری میدانید؟ اگر بله، کدام یکی و اگر خیر یا یکی از ادیان یا هیچکدام.
آخرین آماری که موسسه نظرسنجی «پیو»در آمریکا گرفته، هیچکدامها در مقام دوم در کشور قرار گرفتهاند و در ۱۰ سال گذشته، این آمار به سرعت چنین روشی را طی کرده است. چند عامل ممکن است در این روند دست داشته باشند:ادیان موروثی است، کسی آنها را انتخاب نمیکند و افراد در آن بزرگ میشوند. بعد که خود پا به زندگی گذاشتند بهتر مشخص میشود دینی هستند یا نه یا اگر هستند چقدر. دیگری، تصویری است که ادیان از خود ارائه میدهند. زمانی بود که ادیان جایی مینشتند و افرادی را برای تبلیغ و موعظه میفرستادند تا بقیه را قانع کنند دین آنها برتر است و افراد برای زندگی بهتر - منظور زندگی پس از مرگ است - به آنها بپیوندند. هنوز هم البته ادیان این کار را میکنند ولی خوب، راههای ارتباطی سریعتر شده، نظرات مختلف بهتر به گوش همه میرسد و از همه مهمتر نه این که دین چه میگوید، این که دین چه میکند را مردم میتوانند به طور زنده و مستند در جهان دنبال کنند.
زمانی شاید طبق روایت «ناتانائیل هاوثورن» کشیشی کاتولیک در یک روستای کوچک صاحب و در حالی که نباید رابطه جنسی داشته باشد، بچهدار میشد ولی آن زمان میشد بچه را در تپهای دفن کرد و پولی به مادر پرداخت و او را ساکت نگه داشت. اما بعد دیگر وقتی تعرض جنسی به کودکان در کلیسای کاتولیک به امری گسترده تبدیل شد، دیگر توان قایم کردن آن نبود. برای همین درحال حاضر مسئله تعرض جنسی به کلیسای کاتولیک امری قایم کردنی نیست و همه جا درباره آن حرف زده میشود و حتی اقدامات قانونی در دادگاه برای تعقیب متخلفان در جریان است.
اما با همه واپس زدنها و گریزها و حتی مشتاقان ویژهای که با جدیت از خروج از ادیان صحبت میکنند و بقیه را هم به آن دعوت میکنند، باید چه جایگزینی به آنها نشان داد؟ یک بار کسی از «سم هریس» در یک گفتوگو پرسید:اگر کسی تمام توان روحی و روانی خود را بر اساس ادیان بنا گذاشته باشد چطور؟ پاسخ او این بود:من نمیگویم اگر کسی با کمک عصای زیربغل دارد راه میرود، بروید و عصا را از دستش بگیرید و به زمینش بزنید. اما اگر هرکسی به واقعیت و دانش روز آگاه باشد، شاید نیازی هم به راه رفتن با چوب زیربغل نداشته باشد.
وقتی افراد از دین کنارهگیری کنند، طبیعی است دنبال جایگاه و یا چیزهایی میگردند که محفل جدید آنها باشد. از خداناباوران اگر بپرسید که حالا که اعیاد مذهبی را جشن نمیگیرید، به جایش چه میکنید؟ بیشتر پاسخشان شاید این باشد: دور هم جمع میشویم یا کتابخانه یا موزه برای ما دیگر مکان مهمتری محسوب میشود نسبت به مسجد و کلیسا و کنیسه و یا دیگر مکانهای مقدس.
اما آیا به واقع میشود وقتی از دین برید، به راحتی چیزی را جایگزینش کرد؟ هر قدر هم آدم از دین کناره بگیرد باز انبانی که دین دارد بسیار غنی است:موسیقیهای کلاسیک بسیار برجستهای که سفارش داده، بناها و معماریهای ویژهای که ساخته و هنرمندان زیادی که در خدمت ادیان آثار برجستهای خلق کردهاند.
قدرت بزرگ دیگری که ادیان دارند، تاثیر آنها به لخاظ تاریخی در کنارآوردن انسانها در کنار هم بوده است. آن طور که یووال نواه حراری، مورخ دانشگاه عبری اورشلیم و نویسنده کتاب «انسان امروزی (سیپینس)؛ نگاهی گذار به تاریخ انسان» میگوید، سه عامل در طول تاریخ باعث شده انسانها در یک جمع بزرگ قرار بگیرند. اول امپراتوریها بود که باعث شد خیلی ها را در مجموعه خود وارد کند، بعد ادیان بودند که افراد را یک جا و تحت یک سقف جا دادند و بعد هم عاملی به نام پول بود که باعث شد همه با سرسپردگی خاص دور آن متحد شوند. امروز برای ارزش و اعتبار پول، کسی هیچ پرسش و سوالی مطرح نمیکند. به قول آقای حراری،حتی اسامه بنلادن هم که مخالف آمریکا بود، واحد پولی دلار را قبول داشت و هیچ مشکلی که چرا این باید واحد پولی متحد کننده مردم جهان باشد، نداشت.
چیزهایی که میشود از دین یاد گرفت
همان طور که آلن دوباتن هم در مقدمه کتاب خود میگوید، کتاب دین برای خداناباوران دو طیف را از همان ابتدا پس میزند؛ آنها که مذهبی هستند و میگویند این چه وضعی است و کی گفته شما میتوانید بیایید و از هر دینی هرچی دلتان خواست جمع کنید و ببرید؟ و دوم آن دسته که به واقع خیلی جدی با ادیان مشکل دارند و میگویند حتی اسمش را هم نباید آورد و هیچ اعتباری هم به آن نباید داد.
آلن دو باتن البته با شیرینی به تمامی این موارد میپردازد و نشان میدهد جامعه سکولار، چه چیزهایی را گم کرده و برای آن جایگزین ندارد و بد نیست که از ادیان درس بگیرد. یک مثال جالب آن را این جا مرور میکنیم. بیشترما وقتی اسمی از کلیسای قرون وسطی میآید، چیزهای مشخصی به یاد میآوریم: آتش زدن کفار و زندیق و ساحر و ساحره، محاسبه عمر زمین و کهکشان و این که عمر آن شش هزار سال است، به زندان انداختن گالیله چون گفته بود زمین مرکز جهان نیست و دیگر مواردی که تعصب و نادانی خاص آن دوره را نشان میدهد. اما در یک مثال خوب، آلن دو باتن نشان میدهد که چقدر خوب از ذات انسان با خبر بودند. به بررسی «جشن احمقها»که به مدت چهار روز در سال که در کتاب به آن اشاره شده، نگاه بیاندازید:
«تمامی اعضای کلیسا در محراب نشسته و طاس می انداختند و بازی می کردند، به جای این که آمین بگویند مانند الاغ صدا می دادند و با هم مسابقه مشروب خوری می گذاشتند، با نوای «آوه ماریا» می گوزیدند و بر اساس انجیل ساختگی، دعا می خواندند. مانند «انجیل کون مرغ» یا انجیل به روایت «ناخن انگشت پای لوقا». پس از نوشیدن از لیوان های بزرگ آبجو، کتاب دعا را سر و ته گرفته و برای میوه و سبزی می خواندند و از برج ناقوس کلیسا، به بیرون می شاشیدند. با الاغ ها «عقد ازدواج» به جا می آوردند، به ردای کشیشی خود آلت تناسلی مردانه بزرگ که از پشم درست شده بود می دوختند و با هرکسی که چنین چیزی روی لباسش داشت، ادای سکس داشتن درمی آوردند.
اما هیچ کدام از این ها جوک نبود. همه این ها اموری مقدس بود و این شوخی مقدس، برای این بود که در دیگر زمان های سال، همه چیز سرجای خودش باقی بماند. در سال ۱۴۴۵ دانشکده الهیات پاریس طبق تحقیقی برای شورای اسقف ها توضیح داد که جشن احمق ها یک نیاز جدی است چرا که حماقت، ذات دوم انسان است و باید حداقل یک بار در سال آن را آزاد کرد. اگر ما بشکه های شراب را هرچند وقت یک بار باز نکنیم، هوا در آن جمع شده و بشکه را می ترکاند. تمامی مردم بشکه هایی هستند که خیلی بد و نادرست ساخته شده اند و در نتیجه چند روز در سال باید اجازه جفتک انداختن به آن ها داد، چرا که در پایان می توانند بار دیگر «به ساحت مقدس خداوند، بازگردند.»
کتاب دین برای خداناباوران، کتابی بسیار خواندنی هم برای دیندار و هم برای دینندار است تا هم بهتر ذات بشر را بشناسد، راههای ارتباطی بین انسانها را پیدا کند و ببیند چقدر ما نیازهای خاصی داریم که باید به راهی برای رسیدن به آن فکر کرده و برایش کار کنیم. حتی اگر مصیبتترین مشکل یک جامعه را وجود دین یا خدا فرض کنید یا بگویید بدبختی این جامعه یا فلان مملکت حاکمیت دینی (حالا از اسلام گرفته تا از هر نوع دیگرش) است، باز مشکلاتی که مردم با آن روبرو باشند، ربط خیلی زیادی با ادیان ندارند. دستکم، آلن دو باتن میگوید چیزهایی مثل آموزش، تکرار، داشتن آیین و مراسم و دورهم جمع شدن، چیزهایی است که ادیان خوب تمرین کردهاند و باید از آن یاد بگیریم.
کتاب دین برای خداناباوران، به فارسی ترجمه شده و در این لینک در وبسایت «اندیشه انتقادی» به رایگان برای همه قابل دسترسی است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر