close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

"خلاص شدن از شر خود سانسوری واقعاً سخت است"

۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
آنا جی. دودک
خواندن در ۶ دقیقه
"خلاص شدن از شر خود سانسوری واقعاً سخت است"

سوم می‌، روز جهانی‌ آزادی مطبوعات است. به همین مناسبت پروژه « خبرنگاری جرم نیست» با چند روزنامه نگار از کشورهای مختلف که تحت سلطه حکومت های استبدادی بودند، روند گذار به دموکراسی را طی کردند و اکنون کشورهایی دموکراتیک به شمار می روند مصاحبه هایی اختصاصی انجام داده است.

این مصاحبه‌ها در چند روز آینده در «ایران وایر» منتشر خواهند شد.

-------------------------------------------------------

وقتی حکومت نظامی در دسامبر سال ۱۹۸۱ در لهستان برقرار شد، «یاتسک فدروویچ»(Jacek Fedorowicz)، طنزپرداز، نویسنده و بازیگر لهستانی تمام روابط خود را با رسانه ملی قطع کرد. او در کارهای خود، نظام کمونیستی را دست می انداخت و اخباری را که از سوی حکومت منتشر می شدند، به هجو می گرفت.

کارهای فدروویچ که خود از حامیان «اتحادیه هم‌بستگی سولیدارنوشچ»(Solidarność)[اتحادیه مستقل خودگردان اتحادیه‌های کارگری] بود- «لخ والسا»( Lech Walesa) آن را در سال ۱۹۸۰ تأسیس کرد ولی فعالیتش بعدها از سوی رژیم حاکم ممنوع اعلام شد - از طریق طنزی صریح و گزنده، موجی از مقاومت مدنی را در کشور برانگیخت.

فدروویچ هم‌چنین در نگارش کتاب های مصور طنز درباره نهضت «سولیدارنوشچ» همکاری داشته است. «ایران‎وایر» از او درباره سانسور، خودسانسوری و ارتباط مقاومت و خلاقیت پرسیده است:

وقتی کلمه سانسور را می شنوید، چه چیزی به ذهن‌تان می آید؟

  • این که وقت خودمان را تلف نکنیم و سعی کنیم به دنیا نشان دهیم که سانسور غلط و اشتباه است. فکر می کنم دیگر من فهمیده ام که سانسور تا چه حد زیادی غلط است چون تمام بزرگ‌سالی من در جهت مقابله با این لکه ننگ سپری شد. از بین این همه خاطراتی که از آن زمان در ذهنم باقی مانده، خاطرات خوب خیلی کم هستند.

بعضی هنرمندان می گویند سانسور آن ها را خلاق تر می کند.

  • معنای این حرف این است که سرکوب آزادی بیان به نوعی به هنرمند این امکان را می دهد که هر چه بیش تر از استعاره و کنایه استفاده کند. این که بگوییم سانسور باعث خلاقیت می شود، مثل این می ماند که خوشحال باشیم در زندان غذای گرم به ما داده اند. یادمان نرود که شاهکارهای بزرگ همیشه زمانی به وجود آمده اند که خالقان آن ها می توانستند بدون کمک سانسور کار کنند. 

از ۱۹۴۴ تا ۱۹۹۰، تقریباً تمام نوشته ها و آثار هنری در لهستان سانسور می شدند. نیم قرن سانسور قطعاً بر هنرمندان و مخاطبان آن ها تأثیر خود را می گذارد. این تأثیر چیست و چه جنسی دارد؟

  • بله؛ سانسور نشان خود را بر خبرنگاران، نویسندگان، نقاشان، کمدین ها و طنزپردازان و غیره و غیره باقی گذاشته زیرا ناخودآگاه ما را مجبور به خود سانسوری کرده و خلاص شدن از شر آن واقعاً کار سختی است. پس از سال ها و یا دهه ها مقابله با سانسور، آدم ها دست به خودسانسوری می زنند. روی بازوی تقریباً تمام خبرنگاران، یک سانسورچی کوچک نشسته و می گوید: «درباره این موضوع ننویس، منتشر نمی شه.» همان طور که «استفان کیشیلفسکی»،[نویسنده لهستانی که آشکارا در مقابل سانسور ایستاد و در سال ۱۹۶۸ به مدت سه سال ممنوع القم شد و به دست «عاملانی  ناشناس» مورد ضرب و شتم قرار گرفت] به زیبایی گفته، سانسور نویسنده ناپیدای تمام مقاله ها است.
    من خوش شانس بودم که توانستم از همان اول از شر خودسانسوری خلاص شوم. وقتی سولیدارنوشچ تأسیس شد، ما این امکان را داشتیم که تقریباً بدون سانسور بنویسیم. من از همان زمان این نوع نوشتن را با خودم تمرین کردم.

چه طور؟ سانسورچی ها همیشه جایی در کمین هستند.

  • سولیدارنوشچ از همان اول با این فرمول خاص پیش رفت که بعضی مطالب فقط برای مصارف داخلی منتشر می شوند. این فرمول برای آزدانه نوشتن، نقشی کلیدی داشت. در ۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ ما در رادیو سولیدارنوشچ برنامه هایی ضبط می کردیم که به هیچ وجه در دسترس سانسورچی ها قرار نمی گرفتند. می توانم به جرأت بگویم که از رادیوی رسمی کشور مخاطبان بیش تر و گسترده تری داشتیم. بیش ترآدم ها سر کار به رادیوی ما گوش می دادند. برنامه ها و کارهای ما همه ضد اقتدارگرایی و توتالیتاریسم بودند. این بود که بعد از تأسیس سولیدارنوشچ، نوشتن به لذتی محض بدل شد. از آن همان زمان تصمیم گرفتم هرگز برای رسانه های رسمی کار نکنم.

طنزپردازان و کمدین ها اغلب می گویند وقتی اوضاع جامعه سخت و دشوار شد، طنز و هجو بازار پررونقی پیدا می کند. آیا خنده می تواند در مقابل واقعیت های سخت و خشن سپر باشد ؟

  • من خیلی موافق نیستم. در «جمهوری خلق لهستان» [نام رسمی لهستان تا سال ۱۹۸۹] نسبتاً راحت می شد موفق شد. بیش تر جامعه علیه نظام حاکم بود؛ همان نظامی که به هنرمندان اجازه نمی داد درباره نظام حرف بزنند. پس اگر با کارهایتان اندکی شجاعت و قطعیت به مردم عطا می کردید، موفقیت خود و جامعه را تضمین کرده بودید. مهم نبود ارزش هنری کار شما چه قدر بوده؛ آزادی از راه می رسید و صحت و سقم همه چیز را معلوم می کرد. در شرایط عادی این گونه نیست. باید همیشه در ذهن داشت که مخالف حکومت شدن تصمیم ساده ای نیست.

آیا در آن دوران، طراحی ها و کارتون هایی که واقعیت های سیاسی زمانه را هدف قرار می دادند با امروز فرق می کردند؟

  • بله و این تفاوت ها دقیقاً از همان جنسی است که در مورد نوشتن هم شاهدش هستیم. پیش از استقلال، از هر چیزی علیه رژیم استقبال و تحسین می شد. برای هنرمند، زندگی و کار در جهانی که هر کاری در آن آزاد باشد سخت تر است.

در سال ۱۹۸۴ کتاب مصور طنزی درباره سولیدارنوشچ منتشر کردید؛ چرا طنز؟

  • فکر می کردیم به فاصله کمی پس از این که فعالیت سولیدارنوشچ ممنوع اعلام شود، حزب کمونیست دست به کار می شود تا حافظه عمومی جامعه لهستان را پاک کند. فکرمان هم البته درست بود. نمی توانستیم اجازه دهیم این اتفاق بیفتد. این بود که تصمیم گرفتیم سندی تاریخی درباره تاریخ و سرگذشت سولیدارنوشچ منتشر کنیم. چرا طنز؟ چون می خواستیم برای جوانان هم جذاب و خواندنی باشد. آن زمان خبری از کامپیوتر و برنامه های گرافیکی نبود؛ همه اش را خودم نقاشی کردم. بیش از ۲۰۰ شخصیت از دل واقعیت بیرون کشیده بودیم؛ «وویچخ یاروزلسکی»، «لخ والسا»، «میچیسویاف راکوفسکی»، «ادوارد گیرک» و غیره. هدف اصلی این بود که حقایق تاریخی را بیان کنیم. من هم سعی کردم آدم هایم را تا جایی که می شد به شخصیت های واقعی آن ها نزدیک تر بکشم.

احساس می کردید حفظ خاطراتِ آن زمان وظیفه شما بود؟

  • بله؛ اعتقاد همه ما این بود که اولین وظیفه ما حفظ و پاسداری از حقیقت است چون نمی دانستیم تا رسیدن به استقلال چه قدر راه باقی مانده است. از این جا بود که فکر انتشار کتاب مصور طنز به ذهن‌مان رسید. به همه جای کشور سفر کردیم تا همه چیز را در مورد تاریخ سولیدارنوشچ ثبت کنیم.

وقتی امروز به رسانه های کشور نگاه می کنید، از چیزی که می بینید خوش‌تان می آید؟ آیا احساس می کنید که زحمات‌تان هدر نرفته است؟

  • از رسانه های امروزِ لهستان خوشم نمی آید، همه آن ها شده اند سرگرمی های دم دستی و نازل. ولی از آن سو، با خودم می گویم ما خیلی زحمت کشیدیم تا این کشور دوباره روی آزادی را ببیند و حالا به این هدف رسیده ایم. اگر آزادی و امنیت داریم، رسانه های پیش پا افتاده هم داریم. طبیعی است. خدا نیاورد آن روزی را که دوباره مجبور شوم نقش منجی را بازی کنم!

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

جامعه مدنی

راه های مختلف در لهستان کمونیستی برای به فلاکت انداختن خبرنگاران

۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
آنا جی. دودک
خواندن در ۱۰ دقیقه
راه های مختلف در لهستان کمونیستی برای به فلاکت انداختن خبرنگاران