پیامدهای توافق یا عدم توافق برای مردم ایران چه خواهد بود؟ این پرسشی است که این روزها بیش از هر زمان دیگر در فضای سیاسی، اجتماعی و رسانه ای مطرح است. ایران وایر این پرسش کوتاه را با برخی صاحب نظران سیاسی و دانشگاهی و اهل رسانه در میان گذاشته است که در چند بخش منتشر می شوند.
سرمایه گذاری خارجی در ایران، اولین و مهم ترین پیامد توافق است
از سوی دیگر اگر اختلافات ایران و غرب را در مورد مساله هستهای صفر تا صد در نظر بگیریم، این نشان میدهد که ظرف ۱۸ ماه گذشته حدود پنجاه تا هشتاد درصد پیشرفت حاصل شده است. البته یک نکته را هم نباید فراموش کنیم؛ برای اولین بار است که امریکا و ایران رو در رو و دور یک میز در خصوص برنامه مهمی به نام برنامه هستهای مذاکره میکنند. تاقبل از روی کارآمدن دولت آقای روحانی اصلا فکر مذاکره میان ایران و امریکا فکر بیهودهای بود. حتما یادتان است که در شهریور سال گذشته وقی بین اوباما و آقای روحانی فقط یک مذاکره تلفنی حدود ده دقیقه، انجام شد در تهران چه فریادهایی در مخالفت این کار بلند شد اما الان وزیر خارجه ما ساعتها با وزیر خارجه امریکا مذاکره میکند و هیچکس هم نمیگوید: آمریکا شیطان بود و قرار نیست کاری به آمریکا داشته باشیم. همه اینها نشان میدهد که پیشرفت صورت گرفته، بنابراین من فکر میکنم که تیم مذاکره دولت اقای روحانی برای اولین بار مبنا را بر اعتمادسازی گذاشتهاند و به نظر میرسد که آمریکاییها هم پالس اعتمادسازی ایران را گرفتهاند و به ان پاسخ مثبت دادهاند. پس به احتمال قوی این توافق صورت میگیرد.
توافق یکسری دستاوردهای کوتاه مدت برای ایران خواهد داشت و یکسری هم دستاوردهای بلند مدت. اجازه بدهید با دستاوردهای کوتاه مدت شروع کنیم. اولین دستاورد کوتاه مدت توافق این است که از لحاظ اقتصادی باعث یک تحول مهمی در داخل کشور خواهد شد. واقع مطلب این است که سال ها است جمهوری اسلامی ایران نتوانسته در بخش انرژی، نفت و گاز سرمایهگذاری کند. برای اینکه سرمایه نداشته، برای این که تکنولوژی نداشته است. نیازهایی که ایران دربخش انرژی دارد، نیازهایی است که توسط چند کشور بزرگ غربی میتواند برآورده شود. سال هاست که یک ریال هم سرمایه گذاری در ایران صورت نگرفته، هم به واسطه تحریمها و هم به واسطه بی اعتمادی که کمپانیها و شرکتهای بزرگ نسبت به اوضاع و احوال ایران داشتند. توافق باعث میشود که اگر این یا آن کشور غربی یا این و یا آن کمپانی بزرگ غربی بخواهند در ایران سرمایه گذاری کنند، مانعی وجود نداشته باشد. بنابراین ورود سرمایه خارجی اولین و مهمترین پیامد توافق هستهای خواهد بود.
من معتقدم که پیامد توافق هستهای در بلندمدت، از نظر سیاسی و اجتماعی خواهد بود. بدین معنا که روابط با غرب بهبود پیدا خواهد کرد حتی اگر نگوییم که روابط بهبود پیدا میکند، دست کم به یک نوع تنش زدایی با غرب و با آمریکا خواهیم رسید. عقلنا و منطقا این سوال را میتوانیم مطرح کنیم که وقتی ایران و آمریکا در خصوص مساله مهمی مثل هستهای که ده سال کشور ما را فلج کرده بود ،بتوانند با هم به توافق برسند چرا در خصوص خیلی از مسائل دیگر به توافق نرسند. در مورد مسائلی مثل مسئله عراق و مبارزه با داعش، مساله افغانستان و مبارزه با طالبان و ....
توافق رشد اقتصادی و امنیت به همراه می آورد
دو) بطور خاص در مورد پروندهی هستهای ایران، به عنوان یک شهروند ایرانی معتقدم، این برنامه در تضاد با منافع ملی ما پیش میرود. چه قدرت نظامی هستهای و چه غیرنظامی. قدرت نظامی هستهای ما را در منطقه ایزوله میکند، و در بهترین حالت چند کلاهک اتمی به ما توان بازدارندگی نخواهند داد. قدرت غیرنظامی هستهای نیز مورد نیاز ما نیست. ما دارای تکنولوژی لازم برای تامین امنیت نیروگاههای هستهای نیستیم، و هر آن ممکن است فاجعهای انسانی برای ما پیش بیاید. بنابراین یک توافق خوب و تضمینکننده میتواند جاهطلبیهای احتمالی نظامی/هستهای ایران را متوقف کند، و نیز برنامههای هستهای غیرنظامی ایران را تحت نظارت بینالمللی قرار بدهد.
سه) هرچند نمیتوان با اطمینان گفت که مشکلات اقتصادی کنونی ایران بیشتر نتیجهی تحریمهاست یا سوءمدیریت اقتصادی، اما بیتردید، تحریمها عامل بزرگی در افزایش این مشکلات هستند. شاهد هستیم که این تحریمها به مردم فشار زیادی آورده، و شادی و رفاه را از آنان ستانده است. البته امیدوارم برداشتن تحریمها باعث رشد اقتصادی و رفاه بیشتر مردم بشود، تا این که به ثروت دولت بیفزاید، و درآمدهای ناشی از آن، به مصارفی برسد که در جهت منافع مردم نیست.
چهار) در زبان دیپلماسی ما، بجای پرخاشگری و نفرتپراکنی کلمات صلح و دوستی آمده، و بجای «سیاست تهاجمی» از همزیستی صحبت میشود. آن را به فال نیک میگیرم. در گذشته زبان دیپلماسی ما مثل رجزخوانی بعضی از فرماندهان سپاه، پرخاشگرانه و بیادب بود. شما نبینید یک ژنرال آمریکایی رجزخوانی کند. الان زبان دیپلماتیک جمهوری اسلامی تغییر کرده، و بافشار تحریمها دریافته که باید به جای تهدید، با جامعه جهانی به تعامل بپردازد.
اما آنچه مرا غمگین میکند و به افسوس وامیدارد، هزینهی سنگینی است که سیاستهای لجوجانهی هستهای جمهوری اسلامی به مردم ایران تحمیل کرده. ما میتوانستیم سالها پیش از این با یک دیپلماسی معقول و خیرخواهانه، به عنوان یک عضو مورد اعتماد در جامعه جهانی شناخته شویم و سوخت اتمی خود را از بیرون تهیه کنیم. زبالههای آن را هم تحت قرارداد به خارج از کشور منتقل کنیم. در نظر بگیرید که هزینه سوخت مورد نیاز نیروگاه بوشهر، سالانه حدود سیمیلیون دلار تخمین زده میشود. در حالیکه هزینهی تولید سوخت در داخل تاکنون چندین میلیارد دلار خرج برداشتهاست. با یک حساب سرانگشتی میتوان فهمید که بیش از صدسال طول خواهد کشید تا این هزینه به مردم برگردد! عدم توافق میتواند هزینههای بسیار وحشتناکتری را به مردم تحمیل کند. همچنین عدم نظارت بینالمللی بر برنامهی اتمی غیرنظامی ایران، ضریب خطاهای امنیتی را بالا میبرد. ما هیچ اعتمادی نداریم که نیروگاههای اتمی در ایران و کارخانههای چرخهی سوخت دارای استانداردهای لازم از جهت امنیت باشند. اما اکنون با نظارت بینالمللی ـ و این که هرگونه فاجعه اتمی برای مردم دیگر کشورها نیز خطر امنیتی بهمراه خواهد داشت ـ شاید بتوان نسبت به امنیت برنامهی هستهای ایران اطمینان بیشتری یافت.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر