close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

نامه امیر حکمتی به رئیس دیوان عالی

۳ اسفند ۱۳۹۳
خواندن در ۱۰ دقیقه
پدر و مادر امیرمیرزا حکمتی
پدر و مادر امیرمیرزا حکمتی
امیرمیرزا حکمتی در کودکی به همراه مادربزرگش
امیرمیرزا حکمتی در کودکی به همراه مادربزرگش
نامه امیر حکمتی به رئیس دیوان عالی
امیرمیرزا حکمتی به همراه خواهرزاده هایش
امیرمیرزا حکمتی به همراه خواهرزاده هایش

از تابستان 90 تاکنون، پرونده امیر میرزا حکمتی، آمریکایی ایرانی تباری که به اتهام جاسوسی در ایران بازداشت شد، به یکی از نقاط توجه دیپلماتیک و حقوق بشری تبدیل شده است.

نحوه بازداشت، واکنش های توام با اغراق رسانه های نزدیک به حکومت به بازداشت حکمتی، پخش اعتراف های تلویزیونی، صدور حکم اعدام و سپس تغییر حکم اعدام به ده سال حبس و نامه های امیر میرزا حکمتی که به فشارهای امنیتی و قضایی بر خود اشاره کرده است، از جمله رویدادهایی بوده اند که در طول این مدت، توجه بسیاری از نهادهای فعال حقوق بشری و رسانه ها را برانگیخته اند.

در طول سه سال گذشته، دولت آمریکا بارها خواستار آزادی شهروند خود شده است. برخی رسانه های داخلی هم خبرهایی درباره احتمال مبادله او منتشر کردند که توسط سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا تکذیب شده است.

امیر میرزا حکمتی در تازه ترین تلاش برای اطلاع رسانی پیرامون وضعیتش در طول این مدت، نامه ای به حسین کریمی، رئیس دیوان عالی ایران نوشته است که عالی ترین نهاد قضایی در این کشور محسوب می شود.

وی در این نامه با شرح کوتاه سناریوی تعیین شده توسط نهادهای امنیتی به رفتارهای غیرقانونی مقام های قضایی و امنیتی اعتراض کرده و درخواست اعاده دادرسی داده است. متن نامه امیر میرزا حکمتی که اکنون در زندان اوین به سر می برد، در ادامه آمده است:

 

جناب حجت الاسلام و المسلین حسین کریمی

رئیس محترم دیوان عالی کشور

سلام علیکم

به استحضار می رساند اینجانب امیر میرزا حکمتی، با توجه به وجود ایرادات متعدد شرعی و قانونی در روند رسیدگی به پرونده ام، لازم دیدم مواردی را خدمت تان عرض کنم. بدین منظور، ابتدا شرح مختصری را عرض کرده و در ادامه ایرادات شکلی، قانونی و شرعی را ذکر می کنم:

اینجانب، ۶ شهریور ماه سال 1390، توسط نیروی هایی که لباس شخصی به تن داشتند، بازداشت شدم. در رسانه های ایران، وزارت اطلاعات اعلام کرده است که من آذرماه بازداشت شده ام. پس از بازداشت، بنده را به یک سلول ۱ در ۱ متر منتقل کرده و زیر شدیدترین فشارها قرار گرفتم. در مدت چهار ماه ابتدایی در سلول انفرادی هیچ گونه تماسی نداشته و در شرایطی کاملا غیر انسانی و تحت تهدیدات مختلف بازجو قرار داشتم که از بیان آن صرف نظر می کنم.

تحت آن شرایط و فشار، به بنده که جوانی ۲۸ ساله بودم، گفته شد در مصاحبه ای، یک سری موارد را بگو تا آزادت کنیم. در آن حال و روز و در وضعیتی مملو از ترس و امید، قرار بود در بند ۲۰۹ زندان اوین فیلم برداری انجام شود، با این حال، من تصمیمم تغییر کرد.

پس از آن، من را با لباس شخصی و رفتاری مناسب‌تر به هتل استقلال منتقل کردند و در آنجا به من میوه و غذا و قهوه و چایی و سیگار با اصرار و احترام مشکوکی تعارف می کردند. با لحن مهربانی از من خواسته شد ریش هایم را با تیغ بتراشم و گفتند از اینجا به بعد تو آزادی ولی چون ما کار آموزشی در وزارت اطلاعات نیز انجام می دهیم، یک فیلم برای آموزش پرسنل از تو می گیریم و چون مطالبی را که می خواستند من بازگو کنم، همه ساختگی و جعلی بود، اعتراض کردم، گفتند اگر قبول نکنم، به انفرادی بازگردانده شده و آزاد نمی شوم.

در این مرحله، اینجانب به دلیل فشارهای تلخ انفرادی و بازجویی های شبانه‌ روزی پی در پی و به امید آزادی، قبول کردم تا شاید بتوانم پس از این مدت خانواده ام را که چهار ماه هیچ خبری از حال من نداشتند را باخبر کنم. پس از ضبط برنامه، ناگهان بازجوی پرونده بدون اینکه چیزی به من بگوید هتل را ترک کرد. وقتی از مامورین حفاظتی پرسیدم، گفتند کار فوری پیش آمده است. گفتم کی من را آزاد می کنید، حالا که دیگر کار از نظر شما تمام شده است، گفتند فعلا به بند ۲۰۹ زندان اوین و یک سلول بهتری می روی تا کارهایت را انجام دهند.

پس از آن، به یک سلول کوچک که به آن سوئیت می گفتند رفتم و برای اولین بار در این مدت یک نفر که قاچاقچی مواد مخدر بود را در کنار خود دیدم. یک تلویزیون قدیمی کوچک که در ورود به آنجا اولین برنامه شکار پهبد  RJ170  توسط سپاه پاسداران را دیدم و بعد از آن برای انکه وزارت اطلاعات چیزی را در آن زمان با افتخار بگوید ناگهان در ناباوری دیدم که اعلام شد که یک جاسوس آمریکایی دستگیر کردیم که مثل پهباد RJ170 از افغانستان به ایران وارد شده است.

متوجه شدم گرفتار سناریو عجیب و بسیار زشت امنیتی شده ام، چون بنده از فرودگاه امام خمینی با پاسپورت ایران و با پرواز امارات وارد کشور شدم و برای سه هفته در منزل مادربزرگم و آشنایانم میهمان بودم.

از سوی دیگر، فیلمی که کاملا هدفمند تدوین و از تلویزیون پخش شد، بر خلاف ماده ۱۸۸ آیین دادرسی کیفری بود که تشریح می کند قبل از حکم قطعی نمی توان اتهامات متهمی را رسانه‌ای کرد. در آنجا متوجه شدم به دنبال این فیلم جعلی و تبلیغات کاذب افکار عمومی، فضای دادگاه از قبل اماده و رای من نیز با استناد به این فیلم صادر شده است.

این روند در حالی رخ داد که قبل از رفتن به هتل استقلال، وقتی برای اولین بار با آقای بیگی، بازپرس پرونده در دادسرای کارکنان دولت، ملاقات کردم، به بنده گفت هر چه بازجوی پرونده خواست بنویسم و پرونده به صورتی هست که تبرئه می کند و او نیز به من کمک خواهد کرد.

پس از پخش این فیلم تازه فهمیدم به دلیل بازی های سیاسی، در چه باتلاقی گیر کرده ام. به همین جهت نامه ای به شعبه ای که تحت ریاست قاضی صلواتی بود و گفته می شد پرونده من را آنجا فرستاده اند، نوشتم. شرح دادم که چگونه با ادعای گرفتن فیلم آموزشی، وعده آزادی، وعده کمک بازپرس به خودم و یکی از اقوامم، این سناریو طراحی شده است.

چندی پس از ارسال نامه، من را به دادگاه بردند. در دادگاه قاضی صلواتی اعلام کرد وکلای معرفی شده از طرف شما از نظر ما صلاحیت ندارند و فقط با حضور آقای حسین صمدی یزدی، که وکیل تسخیری بود، موافقت کرده بود.

آن روز بدون ملاقات با وکیل، قصد نفوذ به وزارت اطلاعات نیز به عنوان یک اتهام دیگر اعلام شد. در روز دادگاه، فقط توانستم 30 ثانیه با آقای صمدی در حضور اعضای حاضر در جلسه دادگاه صحبت کنم. این وکیل با استناد به ماده ۴۱ و ۴۲ قانون مجازات اسلامی قدیم، از فقدان برخی عناصر وقوع جرم سخن گفت، اقدامات من را مقدمه اعمال مجرمانه دانست نه انجام اعمال مجرمانه و خواستار اعمال حداقل مجازات یعنی یکسال شد.

این درحالی بود که بنده حتی قبول نداشتم که با این منطق که قصد جرم، شروع جرم نیست استناد شود، چون بنده فقط برای دیدار خانواده و کشورم آمده بودم و قصدی برای جرم نداشت.

در هر صورت، در کمال ناباوری، یک هفته پس از یک دادگاه بیست دقیقه‌ای، حکم محارب و مفسد فی الارض بودن و اعدام من توسط قاضی صلواتی صادر شد.

جالب اینجاست که وزارت اطلاعات در پرونده ادعا کرده بود سال ها من را تحت تعقیب قرار داده و حتی نام مستند پخش شده را "مهار شده" نامیده بود. ولی در روند رسیدگی به پرونده، یک مدرک و سند بر علیه من وجود نداشت و تنها به اعترافاتی که با فریب و فشار در شرایط انفرادی با چشم بند و ارعاب از بنده گرفته شده بود، قصد اثبات همه ادعاها و اتهامات را داشتند.

بنده در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب هم به قاضی مقیسه گفتم چرا تنها حرف ها و گفته‌هایم که در شرایط خاص زده شده، مبنای محکومیت من می شود ولی به هیچ حرف ما که در حضور شما می زنیم، توجهی نمی کنید؟ مگر در قانون به وضوح نیامده که گرفتن اقرار با چشم بند و حضور در سلول انفرادی غیرقانونی است؟

ریاست محترم دیوان عالی کشور

بنده پس از صدور این حکم چندین سوال برایم پیش آمد. پیش از طرح سوال ها، از وزارت اطلاعات و قاضی صلواتی خواهشمندم که فقط یک مستند و مدرک در خصوص ارتباط بنده با سازمان سیا ارايه کنند. آیا وقتی قاضی صلواتی بنده را از حق حیات محروم می کند، نباید مدرک واضحی داشته باشد؟

آيا به خاطر عکس‌های من که در گوشی تلفن خصوصی ام به صورت یادگار از زمان سربازی باقی مانده بود، باید حق زندگی باید از من سلب می شد؟ آن هم در صورتی که رهبر جمهوری اسلامی ایران در استفتایی که در صفحه ۳۰۰ کتاب استفتائات ایشان آمده، به وضوح اعلام کرده اند که عضویت در نیروهای مسلح کشورهای دیگر، غیر شرعی و غیر قانونی نیست.

آیا بنده که خود خانواده ام در آمریکا، افتخارمان ایرانی بودنمان بوده و همیشه برای موفقیت آن دعا کردیم. باید گرفتار این وضعیت شویم؟ وضعیتی که مشخصا به علت مشکلات بین دو کشور بوده و ربطی به شخص اینجانب نداشته و ندارد.

آیا پدر بیمار و مادر غمدیده و خانواده ام باید فشار روحی و روانی اعدام به علت محارب را تحمل کنند؟

قاضی صلواتی به چه دلیل ما را دشمن خدا در حکم خود نامید؟ مگر من سلاحی داشتم که با خدا به جنگ پرداختم. چرا ما را مفسد فی الارض نامیده و تشخیص داد باید اعدام شوم؟ با کدام مدرک؟

نماینده دادستان که این حکم را درخواست کرده بود، چرا در جواب بنده، غیر از اینکه بگوید شما اعترافاتت پخش شده، چیزی برای گفتن نداشت. آیا بر فرض محال اگر کسی قصد کاری کند و در قانون گفته شده مجازاتی شامل حالش نمی شود، باید حق حیات او سلب شود؟

لازم است به عرض برسانم آقای محمد علی الهی، امام جمعه مسجد بصیرت در آمریکا و یکی از معتمدین مذهبی مذهب شیعه هستند، چندین بار در نامه‌نگاری به دفتر رئیس جمهور ایران و سایر نهادها اعلام کرده اند که با شناختی که از این جوان مسلمان و خانواده او دارم، اتهام وی درست نبوده و باور کردنی نیست. ایشان به درستی نوشته اند که این خانواده عاشق ایران بوده اند. حال نمی دانم به چه جرم نکرده ای، باید ده سال از عمرم که از ۲۸ سالگی آن در بند اسارتم به باد رود و حکم اعدامی که فقط بعد از یک ماه به ده سال زندان تبدیل می شود، چه اعتباری دارد؟

سوال دیگرم این است که چرا در مورد من که ایرانی ام، نباید ماده ۱۸۸ رعایت می شد تا دادگاه تحت تاثیر روانی قرار نگیرد؟ چرا حتی کوچکترین توجهی به دفاعیات من نشد؟

جناب آقای قاضی

بنده در زمان ورود به ایران  زبان فارسی در حد چندین کلمه بلد بودم. مستقیم به خانه مادربزرگ رفته بودم و در جمع فامیل خوشحال بودم از بازگشت به کشورم. چون برای اولین بار به ایران آمده بودم، ذوق خاک پدریم در وجودم بود ولی به چه استنادی وزرات اطلاعات، من را زبده‌ترین مامور سیا معرفی می کند، درحالیکه نه قادر به تکلم فارسی بودم و در این مدت که در ایران بودم، به جز مهمانی های خانوادگی، جای دیگری نرفتم؟ چطور است که قاضی نیازی در شعبه ۳۳ دیوان عالی کشور، حکم اعدام من را به جهت نبود مدارک به جهت همکاری با سیا نقض و تبدیل به ده سال حبس می کند ولی برای اعاده دادرسی، فشارهای امنیتی مانع از توجه دقیق به پرونده می شود؟ چرا حتی پس از سه سال و شش ماه حق ملاقات با وکیل به من داده نشده؟ چرا اجازه دیدن پرونده خودم را ندارم؟ مگر من چه ظلم و گناهی در حق دولت ایران کرده ام که باید مستحق این مجازات سنگین باشم؟

جناب آقای کریمی

تا به حال برای هیچ کدام از این سوال ها، جوابی داده نشده و این عمر و جوانی من و رویای خانواده ام است که در گذار مراودات سیاسی در حال تباه شدن است.

حتی با تمام موارد گفته شده باز بنده سر فرود آورده و با قبول حکمت خداوند، از مقام معظم رهبری درخواست عفو و رافت اسلامی کردم ولی هنوز پیامی یا خبری نشنیده ام.

ریاست محترم دیوان عالی کشور

طبق ماده ۲۷۲ آیین دادرسی کیفری با توجه به بندهای ۴ و ۶ مستنداتی به ضمیمه پرونده خدمت تان  ارائه شده، از جمله استعفا نامه بنده از شرکت وابسته ارتش و اخذ پذیرش دانشگاه میشیگان برای رشته اقتصاد که قرار بود بعد از سفر تفریحی به ایران، شروع به تحصیل کنم و نیز با استناد به ماده ۱۲۳ قانون مجازات اسلامی، قبول اعاده دادرسی را از حضرت عالی خواستارم.

با تشکر و احترام

امیر میرزا حکمتی

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان خراسان رضوی

مسافران مشهد- تهران هواپیمایی آتا پیاده نشدند/ مسوولان پروازعذرخواهی کردند و خسارت...

۳ اسفند ۱۳۹۳
خواندن در ۲ دقیقه
مسافران مشهد- تهران هواپیمایی آتا پیاده نشدند/ مسوولان پروازعذرخواهی کردند و خسارت دادند