زهره خسروانى، شهروند خبرنگار
«۷ آبان، روز جهانی کوروش کبیر بر همه آریاییها مبارک باد.»
در میانه شلوغی خط یک مترو تهران این پیغام با لرزش کوچکی در گوشی روی صفحه موبایل مینشیند. کنارش تصویری از آرامگاه کوروش نقش بسته و در زیر آن نوشته است:«اگر آریایی هستی، آن را برای دیگران بفرست.»
از یک روز مانده به هفتم آبان امسال مردم به پیشواز تولد مردی رفته بودند که در چشم آنها، نه سیمای یک شاه که تصویر اسطورهای از یک ناجی دارد که آنها را به تمدنی باشکوه معرفی کرده است. این ناجی بزرگ حالا چند سالی است که در شبکههای اجتماعی بیش تر به عنوان پیامبر بدون وحی و کتاب اکثریت جامعه ایرانی، تحصیل کرده و غیر تحصیل کرده مطرح شده که از داستان زندگی کوروش، فراتر از «منشور حقوق بشر» او نمیدانند. بسیاری از مردم حالا با صرف هزینههای زیاد هر سال راهی پاسارگاد میشوند و روز جهانی کسی را جشن میگیرند که در هیچ تقویمی ثبت نشده است.
***
یک بار دیگر متن تبریک روز کوروش را میخوانم. کنار دستم دو دختر جوان ایستادهاند که با صدای بلند صحبت میکنند و می خندند. پشت سر آن ها خانم میان سالی ایستاده با خریدهایی که در دست دارد و نشان میدهد از بازار آمده است و آن سوتر مادری پسر هفت یا هشت سالهاش را در سه کنج کنار درِ واگن مترو جا داده که زیر دست و پا نرود. از خانم میان سال میپرسم شما میدانید روز کوروش چه روزی است؟
زن کیسه خریدهایش را جابه جا میکند و میگوید:«همین روزها باید باشد؛ چه طور؟»
مسیج را از روی تلفن همراه نشانش میدهم و میگویم این الان برای من آمده است. نگاهی میکند و میگوید:«نوشته دیگه، هفتم آبان.»
سوالم را دوباره مطرح و اضافه میکنم:«منظور این است که به خاطر چه اتفاقی روز کوروش است؟»
انگار حوصله ندارد، میگوید:«نمیدانم، فقط میدانم روز کوروش است. کوروش بالاخره شخصیت مهمی است.»
با آوردن نام کوروش، توجه دو دختر هم جلب میشود. دانشجو هستند و حسابداری میخوانند. یکی از آنها میگوید:«خانم! روز کوروش دلیل نمیخواهد. کوروش کبیر شخصیت مهمی در تاریخ ایران است.»
خودم را به آن راه میزنم که کوروش را نمیشناسم. میپرسم یعنی چه که شخص مهمی در تاریخ ایران است؟
دختر با تعجب گفت:«یعنی شما کوروش را نمیشناسید؟ آخر مگر میشود؟ آخر خارج از ایران هم باشید، باید کوروش کبیر را بشناسید.» او رو به زن میان سال می کند و میگوید:«آدم ایرانی باشد، نمیشود کوروش را نشناسد؛ کسی که ایران را به وجود آورد و اولین پادشاه ایرانی بود. توی کتاب تاریخها هم نوشته. ما در دوره دبستان خوانده ایم.»
رو به پسر بچه میکند و می گوید:«الان اگر از این پسر بچه هم بپرسید، کوروش کبیر را میشناسد.»
پسر بچه دستپاچه به ما و بعد مادرش نگاه میکند. مادرش میگوید:«یک کم خجالتی است. ببخشید، ما این ایستگاه باید پیاده شویم.»
دختر جوان میگوید:«در هر صورت، خانم به نظرم بروید در اینترنت درباره کوروش بخوانید. نمی شود ایرانی باشی و کوروش را نشناسی.»
این را مرد میان سالی که در پارکی در شمال تهران نشسته است هم میگوید. با آن که هوا کمی سرد شده اما برای پیاده روی به پارک آمده و کنار دوستانش زیر آلاچیق پارک نشسته است. همان دیالوگها را دنبال می کنیم و باز به همین نقطه می رسیم که شناخت خود از کوروش را باید بیش تر کنم! از مرد میپرسم که شما چه کتابی درباره کوروش خوانده اید؟ او به فیلم مستندی اشاره میکند که در یکی از شبکههای ماهوارهای پخش شده است:«خانم بروید آن مستند را ببیند، خیلی جالب است. در آن جا میگفت که کوروش رفت بابل را گرفت و همان جا بود که دستور داد مردم را نکشند و به آن ها امان داد. آخر چه پادشاهی در تاریخ هست که این طور با مردم به عدالت رفتار کند. میگفتند که با همه آدم های زیر دستش با مهربانی رفتار میکرد.»
می پرسم شما میدانید آرامگاه کوروش کجا است؟
می گوید:« نمیدانم، باید طرف شیراز باشد.»
یکی از دوستانش از آن سوی میز وارد بحث می شود:«همان نزدیک شیراز و تخت جمشید است. اما امسال قدغن کرده اند مردم به آن جا بروند. من توی برنامه "سالی تاک" و "صدای امریکا" شنیدم. گفته بودند مردم اجازه ندارند بروند آن جا.»
سعی می کنم حرف مرد را اصلاح کنم:«در یکی از شهرها به آژانسهای مسافرتی گفته بودند تور نبرند شیراز، بعد هم گفتند که ممنوعیت را برداشتند.»
یکی دیگر از مردهای زیر آلاچیق میگوید:«این حکومت از کوروش میترسد. کلا با شاهنشاهی مشکل دارند. برای همین هم هر سال یک بامبولی سر روز کوروش در میآورند. پارسال هم نگذاشتند مردم بروند طرف آرامگاهش. مردم که کاری نمیکنند، فقط میروند آن جا و یک شمعی، چیزی روشن میکنند.»
بحث درباره آرامگاه و روز کوروش به سمت حکومت و ترس آخوندها از تجمع مردم میرود. یکی میگوید:«اعلیحضرت گفت کوروش بخواب، ما بیداریم.»
مرد میان سال پاسخ می دهد:«خب، اشتباهش همین جا بود. به جای این شعارها، میرفت از کوروش یاد میگرفت چه طور سلطنتداری کند. آن وقت مردم دیوانه بودند بریزند توی خیابان و انقلاب کنند؟»
***
چند سالی میشود که بحث روز جهانی کوروش در صفحات اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری از کسانی که با افتخار خودشان را فرزند کوروش و داریوش میدانند، سعی دارند به دیگران بقبولانند که این روز در سازمان ملل متحد هم ثبت شده است. هیچ کدام از آن ها اما نرفته اند تقویم را چک کنند تا ببیند که این روز حتی در تقویم ایران نیز ثبت نشده است.
ماجرای ثبت این روز از آن جایی شروع شده که از 10 یا 12 سال پیش در ستون یکی از روزنامهها از «روز کوروش» یاد شد. بعد از آن و به دنبال موج تازه باستان گرایی، گروهی از علاقهمندان به فرهنگ ایرانی این روز را به عنوان روز تولد کوروش پیدا کردند. هرچند که براساس منابع تاریخی، این روز در تاریخ نامه «نبونید» به عنوان روز ورود کوروش به بابل و ثبت دستور در امان بودن مردم نینوا از سپاه ایران ثبت شده است.
در سال های گذشته تلاش های زیادی شد تا این روز به عنوان روز کوروش وارد تقویم شود اما تندروهای مذهبی در ایران نه تنها در مقابل آن ایستادند که گاه مشکلاتی را برای جلوگیری از تجمع مردم برای جشن گرفتن این روز به وجود آورده اند.
***
در پیشانی صفحه فیس بوک خود نوشته است:«فرمان دادم تا بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند تا اجزای بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد...کوروش کبیر.»
چند سالی است از طریق فیس بوک با هم آشنا شده ایم. جوانی با سواد و اهل کتاب خواندن است. بیش تر اوقات نوشته هایی را با تیتر «کوروش کبیر» روی صفحه اش به اشتراک میگذارد. چتی را باز میکنم و از آن جمله روی پیشانی فیس بوکش میپرسم.
میگوید:«وصیت نامه کوروش کبیر را میگویی؟ »
میپرسم منبع این جمله کدام است»
میگوید:«از کتابهای تاریخی پیدا کرده ام.»
اما این جمله و خیلی جملههایی که این روزها از کوروش نقل قول میشوند، نه در کتاب «هرودت» و نه در کتاب «گزنفون» که روایت متفاوتی از زندگی کوروش است، وجود ندارد. تنها نوشتهای که منابع تاریخی آن را منسوب به بنیان گذار سلسله هخامنشیان میکنند، همان نوشته روی استوانهای گلی است که در موزه بریتانیا نگه داری می شود.
این را به این دوست میگویم اما او قبول نمیکند و می گوید به زودی منبع آن را برایم می فرستد. از او میپرسم که قصد دارد برای روز کوروش به پاسارگاد برود؟
میگوید:«اگر قسمت شود که خیلی دوست دارم.»
سال گذشته نتوانسته بود برای آن چه که او «زیارت کوروش» می خواند، به پاسارگاد برود. هفتم آبان امسال هم نتوانست. دوستی را معرفی میکند که چند روز قبل به نزدیکی فیروزآباد رفته بود تا روز هفتم به پاسارگاد برود. این دوست خودش را «کوروش» معرفی میکند. او هم علاقه زیادی به کوروش دارد. میگوید وقتی خبر آمد که تورها را برای برگزاری مراسم روز کوروش منع کردند، کمی ترسیدیم و گفتیم شاید امسال هم اذیت کنند.مردم برای سفر به فیروزآباد و پاسارگاد استقبال خوبی کرده اند. »
***
روی در و دیوار مغازه پر از علامت های «فروهر» و تصاویر مینیاتوری از آرامگاه کوروش است. یک مولاژ منشور کوروش هم روی میز قرار دارد. فروشگاهِ لوازم تزیینی منزل است. میان گلها و بوی عطر عود ها و روغنهای خوش بو نوشته است:«گردنبند با تصویر کوروش کبیر و وصیتنامه فرمان روای ایران رسید.»
همان جملههای منسوب به کوروش روی آنها و ماگها حک شده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر