در فاصلهای کوتاه در دو ضلع از يک مستطيل در پايتخت ايران دو ساختمان وجود دارد. يکی با ظاهری سنتی برای آنهايی که در جستجوی مدرنيته هستند و دیگری با ظاهری مدرن برای کسانی که در سنتها زندگی میکنند.
در يک ضلع "موزه هنرهای معاصر" قرار گرفته که نشانهایست از مدرنيته در ايران اما سبک ساختمان برگرفته از معماری سنتی ايرانیست، و در ضلع ديگر ساختمانی شيشهای به نام "کاخ کشاورزی" قرار دارد که نمادیست از تشکيلات اداری برای حرفه ديرپای کشاورزی در ايران، اما سبک ساختمان برگرفته از معماری مدرن است.
موزه مدرن شمايل سنتی دارد اما مردم عادی کوچه و بازار خط و ربطی با محتوای آن ندارند و در نقطه مقابل ساختمان اداری وزارت کشاورزی شمايلی مدرن دارد اما مدرنها خط و ربطی با محتوای آن ندارند. معماری امروز اگر تجلی باورها و نيازهای ساکنان شهرها باشد، آنچه دستکم در شهرهای ايران دیده میشود نه تنها در شکل، تجلی باورهای مردمان اين کشور گرم و خشک نيست بلکه در کاربرد نيز به نيازهای ديروز و امروز و آينده همين مردم پاسخ نداده است. از اين دست نمونههای متضاد در ساخت و ساز ابنيه بدون توجه به شرايط اقليمی در کوچهها و خيابانهای ايران بسيار میبينيد.
اقلیم در معماری ايرانی اثری بنيادين دارد. بناهایی منطبق با آب و هوای گرم و خشک که ساکنان خانه را از گزند سرما و گرما در امان نگه میدارد، روان آنها را در درون بناها نمیآزارد، و منابع مالی را به سود خانواده حفظ میکند. آنچه معماری سنتی ايرانی را منطبق با اقلیم نگه میدارد شکل ظاهری بنا و مصالح به کار رفته در ساخت آن است. ساخت ديوارههای ضخيم و بلند برای جلوگيری از هدر رفتن دمای مناسب داخلی، تامين سایه بيشتر در مسيرهای عبور و مرور عمومی و استفاده از مصالح سازگار و برآمده از محيط اطراف از جمله مشخصات اين معماریست.
خیابانهای اصلی در شهرهايی که بافت سنتی آنها حفظ شده در جهتیست که باد غالب در آنها جريان پيدا میکند. کوچهها باريک و تو در تو هستند و جريان باد و غبار در آنها تشدید نمیشود اما باد در جریان حرکت، هوای محيط را تهويه میکند. شگفتانگيز اين که همين عناصر حياتی و از همه مهمتر سازگاری با اقليم قبل از همه در بناهایی ساخته شده با بودجه عمومی ناديده گرفته شدهاند.
بيشترين مصرف انرژی در ايران برای حفظ تعادل حرارتی در همين بناهای ناسازگار با اقليم است. بر اساس آمارهای شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی ایران ميزان مصرف گاز در ايران بعنوان اولين منبع توليد انرژی از سال 1980 تا امروز 50 برابر شده است. 6/33 (سی و سه مميز شش) تريليون متر مکعب گاز مقدار مصرف همين امروز ايران است. بانک جهانی میگويد در فاصله ده سال معدل مصرف انرژی در جهان 27 درصد افزايش پيدا کرده اما در همين مدت مصرف انرژی در ايران 80 درصد افزايش داشته است. هدر دادن انرژی در مصارف خانگی در صدر فهرست اين افزايش قرار میگيرد و معماری ناسازگار با اقليم دليل اصلی چنين شرايطیست.
وزارت نفت ايران تا سال گذشته هر متر مکعب گاز صادراتی را به قيمت 45 سنت به فروش رسانده اما قيمت گاز برای مصارف خانگی در ايران نزديک به 3 سنت برای هر متر مکعب بوده است. تنها در سال 2013 در ایران هر روز 390 ميليون متر مکعب گاز با قيمت 3 سنت برای مصارف خانگی استفاده شده است. با جمعیت نزدیک به 30 میلیون نفری ایران در دوران پیش از انقلاب قيمتگذاری حاملهای انرژی به نفع مصرف کنندگان داخلی برنامهريزی میشد اما اين روند در شرايط اقتصاد بحرانی پس از انقلاب ايران نيز پابرجا ماند و جمعیت نیز افزایش پیدا کرد. با این همه انرژی مصرفی در هر دو دوره پیش و پس از انقلاب از رهگذر ساخت بناهای ناسازگار با اقليم به هدر میرفت. بنابراین اکنون اتلاف انرژی بخشی از فرهنگ شهرنشینی ايران شده است. سرمای خانگی در تابستان و گرمای زیاده از نیاز خانگی در زمستان همه با هدر دادن انرژی تامین میشوند، و بر هر دوی اینها میبایست گشتزنی تفريحی با خودرو در شهرها را هم اضافه کرد.
اگر ساختمانسازی در ایران بر اساس الگوهای رسمی و برگرفته از ساختههایی باشد که دولتهای پيش و پس از انقلاب برای استقرار ادارات و سازمانها میساختهاند، در اینصورت تعجبی ندارد که هدر دادن انرژی تبدیل به فرهنگ عمومی شده باشد. فقط کافیست باور کنیم سازندگان خصوصی ساختمان در تمام شهرهای ایران از سازههايی نظیر ساختمان وزارت جهاد کشاورزی يا ساختمان شيشهای صدا و سیما الگو گرفته باشند و در تمام اين سالها مشابه همانها را ساخته باشند. همين الگوبرداری کافیست که باور کنیم امروز برای يافتن چيزی به نام معماری منطبق با اقلیم در ایران فقط باید کتابها را جستجو کرد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر