وقتی مامور دادستانی حكم توقيف را به دفتر روزنامه مردم امروز آورده بود، برخی بچه های تحریریه دورش جمع شدند و شروع کردند به سرزنش کردن: "می دانی با این نامه و با این کار چند نفر را از نان خوردن می اندازی و بیکار می کنی؟ همان طور که پیغام آنها را آوردی حالا پیام ما را هم برسان و بگو این همه روزنامه نگار را از نان خوردن انداخته اند. مانند همیشه او مامور بود و معذور. اندکی بعد میزها خالی شد. تنها سوژه ای که روی وایت برد نوشته شده بود، «توقیف» بود، کسی هم انگیزه پیگیری این سوژه را نداشت."
این روایت دوستی است که عصر روز توقیف به دفتر روزنامه مردم امروز رفته بود. بی انگیزه بودن را می توانم از این راه دور هم حس کنم، غمش را هم. سعی می کنم با بچه های تحریریه حرف بزنم. نفر اول از غم بزرگش شروع می کند: "بیشتر بچه ها احساس کسی را داشتند که خبر مرگ عزیزی را می شنوند. اولش شوکه می شوی، توی بهت می مانی اما می دانی حقیقت دارد، ولی باورش نمی کنی، اما پس از چند دقیقه واکنش بچه ها متفاوت می شود، گریه، خنده های عصبی، لبخندهای تلخ، سکانس آخر هم یک عکس یادگاری تلخ و آرزوی دوباره جمع شدن تو یک تحریریه جدید."
در این میان همه خبرنگاران دیگر می دانند که شغل شان با ثبات نیست، نوعی آمادگی از قبل دارند: "پس از توقیف معلوم نیست تا کی بیکار بمانیم. علاوه بر این درشرایط عادی میزان حقوقمان هم نسبت به شرایط کاریمان خیلی کم است، آن هم در شرایط خوش بینانه و اگر پرداخت بشود. پس از توقیف اگر خوش شانس باشیم در یک نشریه دیگر شروع به کار می کنیم، در غیر این صورت برای سایر روزنامه ها حق التحریر می نویسیم."
به طور معمول، وقتی خبر توقیف یک روزنامه منتشر می شود، ناخودآگاه خیلی ها فکر حق التحریرهایشان می افتند:" برخی از نشریات بعد از دریافت چند ماه کار حق التحریر را پرداخت نمی کنند، اگر هم پرداخت کنند مبلغش بسیار کم و ناچیز است. این مسئله به خصوص برای روزنامه نگارانی که متاهلند یا به تنهایی زندگی می کنند مشکلات زیادی را ایجاد می کند. کل معیار ثابتی برای پرداخت حقوق وجود ندارد، کاملا سلیقه ای و ذوقی است و زیادند نشریاتی که اساسا همان را هم پرداخت نمی کنند. برای همین است که هر توقیف در دنیای کوچک ما یک زلزله بزرگ است."
نفر دوم هم حرف هایش پر از درد است: "بیشترین هزینه را بعد از هر توقیفی روزنامه نگارها میپردازند. کسانی که به رغم فشارهای گوناگون، ماندن و کار کردن را ترجیح دادهاند. باتوجه به میزان اندک درآمد روزنامه نگاران، حدود یک میلیون تومان برای روزنامه نگاران ثابت و پنجاه هزار تومان به ازای هر سه هزار کلمه برای حق التحریریها، توقیف روزنامه و قطع همین میزان از درآمد بشدت آسیب زننده است. رسیدن حکم توقیف مثل خوردن یک سیلی سخت است. مهم نیست چندبار خورده باشی، بازهم درد دارد. وقتی حکم رسید، تحریریه مردم امروز همین حال و هوا را داشت. هرچند باتجربه ترها که چندین توقیف را از سر گذرانده بودند زودتر به خود آمدند و جوانترها دیرتر."
روزنامه مردم امروز با سرمایه گذاری کافی و تیم توانمندی منتشر می شد و سعی می کرد به تمام خط قرمزها توجه کند. خط قرمزها در فضای رسانه ای ایران بیشتر سیاسی است. رویکرد سیاسی مردم امروز هم روشن بود و در صفحه اول روزنامه کاملا به چشم می آمد. داریم این بحث ها را با دوستی در فضای مجازی در میان می گذارم که تلاش هایشم برای گفت و گوی مجازی با یکی دیگر از بچه های تحریریه مردم امروز به نتیجه می رسد: "تمام کسانی که روزنامههای سابق آقای قوچانی را به خاطر دارند، میتوانند شهادت بدهند که در روزنامههایی که او سردبیریاش را برعهده داشته، حوزههای غیر سیاسی به اندازه حوزه سیاسی از اهمیت برخوردار بوده. به همین دلیل انتشار یک عکس و تیتر از یک هنرپیشه در یک روز سه شنبه برای ما که در تحریریه بودیم عجیب نبود. در فضای حاکم بر کشور تا روز چهارشنبه هم حمایت از نشریه شارلی ابدو امر غریبی نبود. اما از روز چهارشنبه و انتشار دوباره نشریه شارلی با کاریکاتوری مشابه گذشته، ورق را برگرداند. با این حال کسی انتظار توقیف را نداشت. گمان میکردیم حداکثر با تذکر کتبی ماجرا فیصله یابد. اما متاسفانه توپ خانه فارس-تسنیم- کیهان موفق شدند روزنامه را به توقیف بکشانند. بخشی از تلاشی که برای توقیف روزنامه مردم امروز انجام شد به دادگاهی شدن روزنامه وطن امروز برمی گردد. بعد از رسیدن حکم توقیف، برآورد تحریریه این بود که هزینه دادگاه وطن امروز را ما پرداخت کردهایم."
داستان توقیف به همین کش و قوس های سیاسی ختم نمی شود، تاثیر اجتماعی یک توقیف می تواند مدت ها زندگی یک روزنامه نگار را تحت تاثیر قرار بدهد. یکی دیگر از اعضای تحریریه مردم امروز در این باره می گوید:" زمانی که روزنامهای توقیف میشود، مردم نام مدیرمسئول و احیانا برخی مدیران آن را میشنوند، درحالی که واقعیت آن است که بیشاز این افراد، خبرنگاران، نویسندگان و کارمندان نشریه دچار مشکل میشوند. روزنامه نگارانی که اکنون و به دلیل نگاه امنیتی حاکمیت، از داشتن یک انجمن صنفی هم محروم هستند."
به طور معمول بیشترین آسیب ها در زمینه اقتصادی است: "مشکلات اقتصادی به حدی ما و دیگر همکارانمان را تحت فشار قرار میدهد که شاید مجبور به خداحافظی از این شغل که به معشوقهمان تبدیل شده باشیم. در کوچکترین روزنامهها، دست کم ۵۰ نفر کار میکنند که اغلب از حقوق و مزایای پایینی برخوردارند و به همین دلیل با تعطیلی یا توقیف روزنامه، دچار مشکلات مالی فراوانی میشوند که در زندگی شخصی و خانوادگی آنها نیز تاثیرات منفی فراوانی دارد. در حالی که معمولا به این موضوع چندان توجه نمیشود و تنها به زوایای سیاسی توقیف مطبوعات توجه شده است."
بازتاب توقیف در تحریریه متفاوت است ولی جوهره تلخش مشترک است. یک عضو تحریریه مردم امروز می گوید: "از همان روز اول چه بچه ها و چه مردم در کامنت های فیس بوک احتمال توقیف روزنامه را به هر دلیل می دادند و مدام هم سفارش می کردند که احتیاط کنیم، تندروی نکنیم و ملایم باشیم. اعضای یک روزنامه اعضای یک خانواده هستند و نمی شود گفت کدام عضو بیشتر هزینه می دهد. نگاه طبقاتی که در مشاغل دیگر وجود دارد در روزنامه ها به آن شکل حضور ندارد. بیشترین فشارها را سردبیر متحمل میشود که این فشارها هم اقتصادی است هم روانی. شخصا تصور نمی کردم این تیتر و عکس باعث تعطیلی و توقیف بشود، چند روز قبلش جزو تنها روزنامه هایی بودیم که صفحه ی 1 و تیتر خود را به پیامبر گرامی اسلام اختصاص دادیم و در مورد فیلم جدید آقای مجیدی نوشتیم و تیتر زدیم : «پیامبر آمد» جالب است درآن زمان هیچ کس به چنین تیتری توجه نکرد و این امر خودش نشان می دهد که حساسیت روی تیتر مربوط به جورج کلونی فقط یک بهانه بود. بهانه ای که محقق شد. خب! قدیمی تر ها می گفتند به توقیف عادت کرده اند و بعضی ها هم می گفتند نباید بگذاریم این اتفاق ها عادی شود. تصور نمی کنم با توقیف بچه ها از رو بروند. آنها به کار خودشان ادامه می دهند."
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر