در عالم سیاست، تابستان سال 87 با نام برادران «علایی» آشنا شدم. آن روزها در جمهوری اسلامی تب مبارزه با براندازی نرم بالا گرفته بود و گفته میشد «کامیار» و «آرش» علایی نیز چنین قصدی داشتهاند.
آن روزها در مرکز توسعه سلامت جزیره کیش کار میکردم، نشریهای هم با نام «جزیره سالم» داشتیم. ویژهنامهای برای ایدز تهیه کرده بودم و میدانستم کار اصلی برادران علایی، مبارزه با بیماری ایدز است. از رابطه تلاش برای کمک به بیماران ایدزی و براندازی نرم هرگز سر در نیاوردم؛ به گمانم ماموران امنیتی جمهوری اسلامی هم همینگونه بودند ولی به اندازه کافی ماجرا را کش دادند. کامیار علایی در پاییز 89، پس از گذراندن بخش عمده دوران زندان خود که 3 سال بود، آزاد شد و آرش علایی هم که به 6 سال زندان محکوم شده بود، پاییز 92 حکم آزادی گرفت.
این دو پزشک نامدار ایرانی اکنون پروژههای خود را برای اداره ایدز و بهداشت نیویورک و دانشگاه ایالتی نیویورک پیگیری میکنند و قرار است از این پس، هر هفته ما نیز در «ایران وایر» میزبان آنها باشیم و به بررسی مهمترین مسایل حوزه سلامت در ایران بپردازیم. مشروح این گفتوگوها، چهار پنجشنبهها منتشر میشود. شروع این سلسله گفتوگوها، درباره گسترش بیماری ایدز در ایران است.
- سالهاست که کارشناسان و فعالان حوزه ایدز میگویند با موج سوم گسترش ایدز در ایران روبهرو هستیم. هفته گذشته هم به شکل کلی در خبرها آمده بود که در ایران بر خلاف جهان، آمار ایدز رو به رشد است و باز هم آمار دقیقی داده نشد. به نظرتان این کلی گوییها مداوم، سبب بیتوجهی و کاهش اعتبار هشدارها در افکار عمومی نمیشود؟
کامران علایی- بله، مهمترین مشکل همین کلی گویی است. البته این مشکل کنونی نیست، از همان ابتدا هم که ما در کرمانشاه کارمان را شروع کردیم، تلاش برای پردهپوشی و کلیگویی در ایدز رواج داشت.
در مورد برخورد با ایدز در ایران باید سه مرحله را در نظر بگیریم؛ سال 65 نخستین رویارویی جامعه سلامت ایران با ایدز بود که کودکی هموفیلی مبتلا به ایدز شناسایی شد ولی تا سالها گفته میشد که در ایران ایدز نداریم و این بیماری مختص هموفیلیهاست.
10 سال بعد، بالاخره هشدارها موثر واقع شد و مسوولان به انجام تست در زندانهای کرمانشاه، کرمان و عادلآباد تن دادند و متوجه شدند که وضعیت چقدر وخیمتر از آنی است که تصور میکردند.
زندان کرمان که تعطیل شد، آمار زندان عادلآباد مخفی ماند و زندانیان مبتلا به ایدز در زندان کرمانشاه ایزوله شدند. ما از همان روزها مطالعه در این زمینه را آغاز و به همراه گروهی دیگر، «کلینک مثلثی» را راهاندازی کردیم. این کلینکها دیرتر به عنوان یک مدل موفق در سایر استانها هم گسترش یافتند.
- این کلیگویی و نبود پذیرش در میان مدیران بود یا مقاومت اجتماعی هم داشتیم؟
کامران علایی- مقاومت اجتماعی به نظرم گستردهتر بود. یادم هست که سال 1375 نماینده کرمانشاه پیگیری کرد و از بنیاد محل اعتبارات بیماریهای خاص، بودجه گرفت تا یک مرکز درمانی مجهز در کرمانشاه برای بیماران مبتلا به ایدز راهاندازی شود. مردم به شدت مخالفت کردند. میگفتند شهر ما بدنام میشود، توریست نمیآید و کسی با دختر و پسر کرمانشاهی ازدواج نمیکند. آن نماینده هم دور بعد رای نیارود.
آرش علایی- مردم حتی به دفتر نماینده حمله کردند و شیشهها را شکستند. خیلی حساس بودند که نام کرمانشاه با ایدز گره بخورد.
- به زندانها اشاره کردید و این که درگیری عمده شما با مساله ایدز و اعتیاد بود. آیا در آن زمان بحث مسایل جنسی هم مطرح بود؟ آیا پیشبینی در این زمینه داشتید؟
کامیار علایی- بله، مشخص بود که ما تغییر روند ابتلا به ایدز را خواهیم داشت. 70 درصد جمعیت کشور زیر 35 سال بود. ما به همین سبب، آموزش را محدود به زندان نکردیم و آن را به مدرسهها هم بردیم. برای 10 هزار دانش آموز، معلم و خانوادههای آنها برنامه آموزشی گذاشتیم؛ حتی در مسجدها هم با همکاری روحانیون برنامه داشتیم. این برنامهها در سایر استانها به ویژه تهران نیز اجرا شد.
در واقع، تا سال 1384 برنامه همکاریها خوب پیش رفت و ما گامهای موثری برداشتیم. در این دوران ایران موفق شدیم 19 16 میلیون دلار از صندوق جهانی برای کمک به ایدز اعتبار بگیریم بگیرد که یک برنامه پنج ساله در ایران اجرایی شود. روز جهانی کنترل ایدز در تقویم آمد ولی با تغییر دولت، روند همکاریها عوض شد.
آرش علایی- دولت احمدینژاد گفت که اولویت ما این نیست. در دانشگاه کلمبیا گفت هیچ همجنسگرا در ایران نداریم. این تنها یک جمله برای مخاطب غربی نبود، یک باور کلی بود که در کل دولت احمدینژاد وجود داشت و ایدز را مسالهای غربی میدانست که اولویت سلامت و درمان نیست.
در دولت آقای خاتمی، همکاران در وزارت بهداشت با سرپرستی دکتر «ملک افضلی»، تحقیقات مفصلی را انجام دادند و گزارشهای کارشناسی را منتشر کردند. خیلی حرفهایی که هماکنون زده میشود، همان حرفهاست. همه مشکل را میدانند و تنها آن را تکرار میکنند، البته به شکل کلی و مبهم.
- وزیر بهداشت دولت نهم، یک پزشک متخصص بود که از بدنه جامعه سلامت آمده بود. او هم در این مورد غدغهای نداشت؟
آرش علایی- به نظرم باید بین دانش و رفتار، تفاوت قایل شد؛ برای نمونه،خیلی از پزشکان سیگار میکشند. نبود باور به مبارزه با ایدز در این دولت خیلی قوی بود. آنها حتی روز جهانی ایدز را از تقویم حذف کردند. البته این را بگویم که چون بحث کلینکهای مثلثی در شبکه بهداشت و درمان ادغام شده بود، نمیتوانستند آن را حذف کنند ولی کلیت برنامه از اولویت خارج شد. افراد دلسوز و کارشناس حذف یا به حاشیه رانده شدند. این در حالی رخ داد که ما به شکل طبیعی، حدود 15 سال عقب بودیم. در همان روزها که تازه به نقطه صفر رسیده بودیم، نیاز به بودجه کلان داشتیم؛ عزم ملی میخواست و باید از تجربه دیگر کشورها استفاده میکردیم ولی هیچ کدام از اینها رخ نداد.
- نه تنها چنین شد، بلکه با فعالیتهای شما به عنوان یک فعالیت سیاسی برخورد و بازداشتتان کردند. پس از آزادی، فعالیتهای شما ادامه پیدا کرد؟
آرش علایی- بله، ما با ایران هم هنوز در ارتباط هستیم. درست است که یکی از موفقترین برنامههای مبارزه با ایدز را در نیویورک انجام میدهیم ولی هنوز هم افتخار میکنیم که کارهای مهمیدر ایران انجام شد و مایل هستیم که تجربه خودمان در این باره را به ایران هم انتقال بدهیم. الان هم منتظر رویکرد دولت جدید هستیم و امیدواریم که بشود این ارتباط ضروری و علمی را دوباره برقرار کرد. ما بدنه کارشناسی قوی در ایران داریم؛ باید یک عزم ملی به وجود آید، دولت حمایت کند و حمایتهای اجتماعی و فرهنگی هم پیوست شود تا از این گردنه عبور کنیم.
- فکر میکنم مهمترین نگرانی حاکمان ایران که مایل به شفافیت درباره ایدز نیستند، ارایه شدن تصویر سیاه از ایران است. یک حکومت و جامعه مذهبی با رشد سریع ایدز و آمار بالای مبتلایان، تصویر مناسبی برای آنها نیست.
آرش علایی- دقیقا اشتباه همین جاست. ایدز یک بیماری است. یک مساله علمی، نشان دهنده فساد اجتماعی یا سیاه بودن جامعه نیست. باید با زبان علمی و رویکرد پزشکی به این مساله نگاه کرد.
البته این تنها مشکل ایران نیست؛ در آمریکای لاتین، کلیسای کاتولیک در صف مقدم مبارزه با کاندوم بود و همین سبب شد که سریعترین روند رشد بیماری در این کشورها رخ دهد. در آفریقا هم باورهای مذهبی و عرفی سبب ایجاد موانع متعدد در مبارزه با ایدز شد. در ایران، ما این مشکلات را کمتر داریم. یادم هست که در فعالیتهای خود به قم رفتیم و سه تن از روحانیون بلندپایه، یعنی آقایان مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و تسخیری در این زمینه سخن گفتند، فتوا دادند و حمایت کردند. پس وضع ما اولا از نظر حمایت اجتماعی بهتر است و ثانیا یکی از آرمانهای توسعه هزاره سوم در جهان، مبارزه با ایدز است و این نیست که اگر نام ایران با آن گره بخورد، بدنام یا سیاه شود. یک مشکل جهانی است و باید در تجربه جهانی برای مبارزه با این بیماری، شریک شد.
- در تازهترین خبرها آمده بود که روند رشد بیماری در ایران افزایشی است. در همین خبرها از گسترش اعتیاد به مواد مخدر صنعتی هم به عنوان یک مشکل تازه در مسیر رویارویی با ایدز نام برده شد.
کامیار علایی- البته در مورد این گونه مواد مخدر، چون بحث تدخین هست، بر خلاف بحث مواد تزریقی، انتقال ایدز در این روش کمتر است ولی مواد مخدر صنعتی از نگاه اجتماعی، زمینه گستردهتری را فراهم میکنند؛ برای نمونه، برخی معتادان برای جبران هزینهها تن به روابط جنسی متعدد و ناسالم میدهند. در واقع، بستر اجتماعی هماکنون قویتر شده است.
- پیش از این گفتوگو، فرومهای مجازی سلامت را مرور میکردم؛ سوال درباره ایدز خیلی زیاد شده است. در این سالها با افزایش سفر ایرانیها به خارج از کشور، به ویژه مردان متاهل، نگرانیها درباره ایدز هم زیادتر شده است. اما در مرور مطالب و پاسخهای پزشکان، متوجه شدم که زبان علمی و آموزشی هم خیلی مغشوش و گاه متضاد است.
آرش علایی- وقتی مساله تابو است، همه ابعاد آن مبهم میشود. ما الان در نیویورک یک برنامه موفق داریم. بیمار از همان ابتدا، افزون بر روند درمانی، از منظر روان شناسی، اجتماعی و تغذیه حمایتهای لازم را دریافت میکند؛ حتی کوپن غذا دارد که چه غذاهایی را بخورد. به این ترتیب، تشویق میشود که به سرعت به کار و زندگی عادی خود باز گردد و در کنار آن به مبارزه با بیمار بپردازد. در حوزه آموزش، از سالها پیش در ایران نیز کارهای خوبی شده ولی همانگونه که گفتم، باید هماهنگی و همکاری حکومتی و اجتماعی رخ دهد تا این رویکردها و دادهها آشکار شوند و در اختیار همگان قرار گیرند تا ما بتوانیم در سه بعد پیشگیری، درمان و حمایت موفق شویم.
- در همین فرومها، بحثی بود که وقتی بیماری ایدز درمان ندارد و در نگاه اجتماعی هم بیماران به شدت تحقیر میشوند، چرا باید خود را معرفی کنند و داوطلبانه آزمایش دهند. به ویژه این که دوره نهفته این بیماری تا 10 سال هم طول میکشد. در این شرایط چرا فرد 10 سال عذاب اجتماعی و درمان پزشکی را متحمل شود و سپس در مدت کوتاهی بمیرد. اگر مخفی کاری بکند، دستکم عذاب اجتماعی را متحمل نمیشود.
کامیار علایی- این نگرش کاملا قابل نقد است. اولا روند درمانی بیماری ایدز رو به پیشرفت است و سبب میشود که طول عمر با کیفیت بیماران مبتلا به ایدز نزدیک به افراد عادی شود. چنان که امیدواریم در سالهای آینده، به ویژه تا سال 2020 هم در زمینه واکسن و هم در زمینه دارو، موفقیتهای خیلی مهمی به دست آمده و مشکلات حل شود.
مساله دوم این است که روند درمانی گاه تنها برای درمان نیست؛ برای نمونه، شما فشار خون دارید یا بیماری قند. آیا هماکنون دارویی هست که این دو را درمان کند؟ پاسخ منفی است. ما دارو میخوریم که این بیماریها را کنترل کنیم و زندگی با کیفیتتری داشته باشیم. دوم این که از نگاه اجتماعی هم مسوولیت داریم. وقتی فرد متوجه شود که مبتلا شده، میتواند با انجام احتیاطهای لازم،دیگران را مبتلا نکند. البته معنای احتیاطهای لازم این نیست که همه چیز را کنار بگذارد، بلکه با مراقبت به زندگی عادی خود ادامه دهد؛ مثلا در روابط جنسی، همواره از کاندوم استفاده کند یا در زمینه کنترل بیماریهای فرصتطلب عفونی، فرد مبتلا به ایدز نیاز به مراقبتهای جدیتری دارد.
روی هم رفته میخواهم بگویم که وقتی فرد این آزمایش را انجام میدهد، فایدههای فراوان پزشکی نصیبش میشود. هر چه درمان سریعتر شروع شود، شانس موفقیت بیشتر است. اگر یک مادر باردار زود متوجه بیماری خود شود و دارو دریافت کند، از انتقال بیماری به فرزندش جلوگیری کرده است.
- شما بیشتر از دید پزشکی نگاه کردید، حرف من از نگاه اجتماعی بود.
آرش علایی- به فعالیتهای «مجیک جانسون» در آمریکا توجه کنید؛ یک ستاره درجه اول بسکتبال که باوجود ابتلا به ایدز، این گونه برخورد نکرد که تحقیر شده یا باید ایزوله شود. در روند درمانی شرکت کرد و به صف پیشگامان مبارزه با ایدز هم پیوست. از نگاه اجتماعی در ایران هم من فکر میکنم اگر ما در سطح حاکمیتی به یک زبان مشترک برسیم، میتوانیم پیشرفتهای سریعی داشته باشیم. هماکنون زبان مشترک مسوولان ما «کتمان کردن» است. باید این زبان تغییر کند و صورت مساله را بپذیریم. باید سخن گفتن از ایدز، استفاده از کاندوم و چگونگی روابط جنسی از حالت تابو خارج شود و آموزشهای علمی و عمومیدر همه سطوح در دستور کار قرار گیرد. در آن صورت فرهنگ اجتماعی هم در زمینه مسایل حمایتی رشد میکند. آن وقت مرتب مسوولان حرفهای 10 یا 20 سال پیش را تکرار نمیکنند که موج سوم ایدز دارد میآید، بلکه میگویند ما هم مانند سایر کشورهای جهان، موفق شدیم آمار مبتلایان به ایدز را کاهش دهیم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر