جریان آزاد اطلاعات در ایران دوستان و دشمنان سرسختی دارد. دوستانی که درمسیر مبارزه برای کسب حیات دموکراتیک رسانه به زندانهای طولانی مدت محبوس میشوند و بها میدهند؛ جلای وطن میکنند و گاها تا سالها از سیطره تاثیر آن همه دشواری خارج نمیشوند و دشمنانی که مطبوعات و اهل رسانه ایران را حتی «نیم بسمل و پرپر زده» برنمی تابند، حکم به بستن روزنامهها، ناایمن کردن دنیای مجازی، به بند کشیدن روزنامه نگاران، تبعید، محرومیت از کار روزنامه نگاری و ابتکار عمل در راه اندازی تشکیلات رنگ به رنگی همچون دادسرای فرهنگ و رسانه، پلیس فتا، ارتش سایبری، دادگاه مطبوعات، ممیزی، شوراهای نظارتی و گسترش سیطرهٔ جرایم مطبوعاتی و خبری و حتی بعضا مرگ دست اندرکاران عرصه خبر میدهند. در ادامه سلسله مطالب مجموعه «روزنامه نگاری جرم نیست» که در سایتی به همین نام در دسترس است، در مجموعهٔ «دشمنان رسانه در ایران» نیز کسانی را معرفی میکنیم که نقش موثری در بستن گلوگاه گردش آزاد اطلاعات در ایران دارند.
قاضی «یحیی پیرعباسی»، از کسانی است که احکام سنگین و ناعادلانهای برای اهالی مطبوعات و رسانه صادر کرده است. او از دوستان جعفری دولت آبادی است که همراه با او در دادسرای خوزستان کار میکرد و بعد از آن به تهران منتقل شد. او را با صدور آراء فراقانونی و احکام طولانی و بیانیه وار میشناسند و کسانی که در جایگاه متهم تجربه برخورد با او را داشتهاند، او را فردی موذی، پیچیده، به ظاهر آرام اما واقعا ترسناک توصیف میکنند.
پیرعباسی پیش از اینکه در سال ۱۳۸۸ جایگزین قاضی حداد در شعبه بیست و شش دادگاه انقلاب بشود قاضی دادگاه خانواده در تهران و اهواز بود و پس از آن به شعبه یک دادگاه خانواده تهران و بعد به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب منتقل شد.
محمد اولیایی فرد، وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر که توسط همین قاضی احضار و به زندان منتقل شده است، دردرباره قاضی پیرعباسی می گوید که چون او سابقه قضاوت در دادگاه خانواده را داشته، با متهمان بیش از سایر قاضیها ارتباط برقرار کرده است: "قاضی پیرعباسی به لحاظ اینکه از دادگاه خانواده به دادگاه انقلاب آمده بود از نظر اخلاقی احساسیتر از قضات دیگر دادگاه انقلاب بود. او بیشتر از قضات دیگر با متهم صحبت میکرد و یا گرم میگرفت. سعی میکرد خودش را قانونمند یا مستقل نشان دهد. یک بار او را آزمایش کردم به او گفتم اگر دادگاه علنی است باید اجازه بدهید خانواده متهم در جلسه دادگاه باشند، پذیرفت. اما او آدم ایدئولوژیکی بود، اعتقاد او تاثیر زیادی بر قضاوتش میگذاشت و از همه مهمتر وقتی دستوری برای صدور حکمی میآمد او مانند سایر قضات دادگاه انقلاب مطیع بود، به همین جهت است که اساسا احکام دادگاه های انقلاب وجه حقوقی و قضایی کمتری دارد. چون آنها تسلیم دستورات مقامات دیگر هستند و این موضوع با استقلال قضات در صدور حکم در مخالفت است».
اما در حاشیه جریان احکام دیکته شده قاضی پیرعباسی، ماجرای منشی مخصوص اون نیز قابل توجه است. بسیاری از فعالان مدنی که به نوعی گذرشان به دفتر پیرعباسی افتاده از منشی او، «ستاری فر» نامی میگویند که نقش موثری در سنگینی آراء صادره و مشاوره دادن به پیرعباسی داشته و مشهود بوده که از نیروهای وزارت اطلاعات است. او به برخی مراجعه کنندگان گفته بوده که وکیل دادگستری است و پروانه وکالت دارد.
فاطمه خردمند، روزنامه نگاری که به جرم دلجویی از خانواده زندانیان سیاسی توسط قاضی پیرعباسی به یکسال حبس محکوم شده بود درباره تجربه برخوردش با این قاضی و منشیاش میگوید: "پسرکم دو ساله بود که برای اولین بار دیدمش. متین با شیطنتهای کودکانه بیقراری میکرد و منشی پیرعباسی که جزو جدانشدنی او محسوب میشد و شباهت عجیبی با خودش داشت، بارها بابت همین مسئله با من درگیر شد. یک بار در راهرو با محمد اولیایی فرد، وکیل دادگستری صحبت میکردم که منشی پیرعباسی ما را در حال گفتوگو با هم دید، چند دقیقه بعد ازرفتن آقای اولیایی فرد، مرا به داخل فراخواندند و در میانهٔ صحبت با پیرعباسی بود که منشیاش با پوزخندی گفت: وکیل ایشان هم آقای اولیایی فرد است. انگار حس پیروزی عجیبی داشت که بهانهای برای دشمنی داشته باشد. من هم گفتم چه کسی این را به شما گفته؟ من هنوز وکیل معرفی نکردهام، پیرعباسی که بر آشفته بود از من پرسید: خانم اصلن شما اینجا چه میخواهید؟ گفتم برای روشن شدن وضعیت شوهرم آمدهام. گفت شما خودتان چرا کار خبری میکنید؟ تقصیر همین شما زن هاست که چنین متهمانی را حمایت می کنید. پرسیدم ببخشید اتهام من دقیقا چیست؟ در آن لحظه تمام قد بلند شد و برای اولین بار فریاد کشید: «برو گمشو بیرون! چه کسی این خانم را اینجا راه داده؟ بیرون بیرون ... یک بار دیگر شاهد آن بودم که رک و علنی گفت «من اگر دستور رهبرم باشد قمه برمیدارم و توی خیابون راه میافتم و مردم را میکشم. حکم حکم رهبر است، با خودتان چه فکری کردهاید؟ جالب است یک بار به من گفت: من هزاران پرونده اینجا دارم که تنها بعضی پروندهها، آنهم به تعداد انگشتان دست خبرشان توی رسانهها منعکس شده است."
فاطمه خردمند میگوید پیرعباسی را فرد زیرکی دیده که به علم کلام، فقه و بازی با ذهن مخاطب و ظرفیت کلمات وارد بوده و به شدت فرد کینه جویی به نظر میرسیده است: "معمولا آرام بود ولی در احکامی که صادر میکرد اشد مجازات را در نظر میگرفت. در برخوردهایش هیچ گونه احترامی به سن و سال و تجربه افراد ندیدم. چندین بار شاهد رفتار توهین آمیزش با پیرمردها یا پیرزنهایی بودم که از اتاقش خارج میشدند، شاهد وکلایی بودم که با بدخلقی از دادگاهش بیرون کرده بود یا آنها را ماهها سرکار میگذاشت، بدون هیچ گونه پاسخگویی."
مشخصهٔ احکام صادره از سوی قاضی پیرعباسی، صدور رایهای چندین صفحهای بود به شکلی که در زمان صدور حکم برای هر روزنامه نگار، یک بیانیه طولانی صادر میکرد. 15 سال حبس تعزیری برای حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس زندانی که هم اکنون نیز در زندان به سر میبرد، ۷ سال و ۴ ماه حبس تعزیری و ۳۴ ضربه شلاق برای بهمن احمدیامویی٬ ۶ سال حبس تعزیری برای نازنین خسروانی، و یک سال حبس تعزیری و ۳۰ سال محرومیت از شغل روزنامه نگاری برای ژیلا بنی یعقوب٬ تنها بخشی از احکام صادر شده از سوی قاضی پیرعباسی برای اهالی مطبوعات بوده است. در این باره می توان به پروندهٔ کوهیار گودرزی، فاطمه خردمند، کیوان صمیمی، بدرالسادات مفیدی، محمد داوری و احمد زیدآبادی نیز اشاره کرد.
این قاضی جزو مسئولینی بود که در فروردین ماه سال ۱۳۹۰ توسط اتحادیه اروپا در لیست سی و دو نفره مقامات جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت که به علت نقض آشکار حقوق بشر از ورود به کشورهای اروپایی منع شده بودند و تنها بعد از اعلام نام او در بیانیه اتحادیه اروپا بود که برای اولین بار تصویر سیاه و سفید او توسط سازمان عدالت برای ایران منتشر شد. با توجه به شواهد موجود به نظر میرسد پیرعباسی تا قبل از اینکه قاضی شعبه بیست و شش دادگاه انقلاب بشود تلاش میکرده تا آیین دادرسی را مراعات کند اما در طول دوران کارش در این شعبه با تغییر رویه ای اساسی و با نگاهی ایدئولوژیک تن به احکام صادره از سوی مقامات امنیتی داده است.
افروز مغزی، یکی از وکلای دادگستری است که تجربه چندین بار مواجه با یحیی پیرعباسی را داشته و در رابطه با احکام فراقانونی پیرعباسی در گفتوگو با مرکز حامیان حقوق بشر این طور میگوید: "او دو چهره داشت، بعضی وقتها اگر لازم میدید از وکیل یا متهم دفاع میکرد، سعی میکرد فضا را تلطیف کند و در جایی هم اگر لازم میدید، از این که برای وکیل مشکلی ایجاد کند، دریغ نداشت. در مقابل موکل و دیگران ناگهان علیه وکیل موضع میگرفت. مثلا در یکی از پروندههایی که من وکالت داشتم، در حین دفاع به من گفت: این دفاعیات را نگه دار برای وقتی که لازم شد از خودت دفاع کنی. همینطور در شعبه ایشان آقای اولیاییفر را با دستبند و پابند از دادگاه خارج کردند." مغزی معتقد است: "او شیوه تصمیمگیری خطرناکی داشت. علاقه داشت که متهمان بگویند که اشتباه کردهاند و اگر متهمی به اینجا میرسید که بپذیرد اشتباه کرده، از کاری که کرده پشیمان و حاضر به جبران است، با او همکاری میکرد. هر کاری میکرد تا مانع از محکومیت او شود. اما اگر متهم نمیپذیرفت، حکم شدید صادر میکرد. مثلا در پرونده ایوب پرکار فقط به دلیل اینکه او از عنوان سازمان مجاهدین خلق استفاده میکرد و حاضر نبود بگوید منافقین، حکم به اعدام داد." پیرعباسی در نهایت با تعطیلی شعبه بیست و شش دادگاه انقلاب که علتش به طور رسمی اعلام نشد و بعد از فروکش کردن تب تند و تیز بازداشتهای بعد از انتخابات، علیرغم همه خوش خدمتیهایی که انجام داده بود با تنزل مقامش، به ریاست یکی از دادگاههای کیفری تهران منتقل شد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر