فردین جعفریان، متولد 1375، 4 سال پیش وقتی تنها 14 سال داشت، مرتکب قتل شد. او یک ورزشکار بود و در رشته تکواندو افتخاراتی کسب کرده بود. به گفته بستگان جعفریان، او بر اثر یک سهل انگاری دوستش را به قتل رساند. فردین از سال 89 در زندان تبریز به سر می برد. 27 مهر ماه امسال اعلام شد که والدین مقتول رضایت نداده اند و فردین جعفریان اعدام شد.
فردین جعفریان تنها نوجوان ایرانی نیست که پایان زندگی اش چنین تلخ و مبهم رقم خورده است. بر اساس گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل، از اول سال 2014 تا پایان ژوئن، 8 نوجوان زیر 18 سال در ایران اعدام شدهاند.
اعدام کودکان یکی از چالشهای همیشگی مدافعان حقوق بشر در ایران است. بنا به گزارشها، از سال 2005 تا کنون دست کم 50 فرد زیر 18 سال در ایران اعدام شدهاند و 100 نفر در انتظار اجرای حکم اعدامشان هستنند. در ایران، افراد زیر 18 سال اگر مرتکب جرم مستحق اعدام شوند، حکم اعدام تا 18 سالگی اجرا نمیشود. همین مسئله دستاویز دولت ایران برای انکار اعدام کودکان است. چنین امری البته در کشورهای خاورمیانه و اسلامی، غیرمعمول نیست. در عربستان سعودی نیز کودکان بدون در نظر گرفتن سنشان اعدام میشوند. در امارات متحده عربی در سال 2010 دست کم دو نفر که در زمان ارتکاب جرم 17 سال داشتند، اعدام شدند.
در ایران، غالب کودکان محکوم به اعدام، به دلیل قتل، «قصاص» میشوند. بیشتر آنها در درگیریهای برنامهریزی نشده، معمولاً همسنوسالان خود را به قتل میرسانند.
چالش اساسی حقوق کودک در ایران، همان مسئله اساسی کنوانسیون حقوق کودک است. در این کنسوانسیون برای کودکی یک معیار کمی در نظر گرفته شده و به هر فرد زیر 18 سال کودک اطلاق میشود. اما در خاورمیانه، با وجود این که بیشتر کشورها این کنسوانسیون را امضا کردند، به آن پایبند نیستند. در ایران، عملا سن مسئولیت کیفری برای دختران 9 سال قمری و برای پسران 15 سال قمری است. هرچند، همانطور که گفته شد، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، محکومشدگان زیر 18 سال را تا رسیدن به 18 سالگی، در کانونهای اصلاح و تربیت نگاه میدارد و به محض رسیدن به این سن، به زندان منتقل و در اسرع وقت اعدام میکند.
در بخشهایی از کشورهای پیور سنت عربی- اسلامی اوضاع حتی بدتر است: عربستان، پاکستان و قطر، این تفکیک چندان مشخص نیست و تا حدود زیادی به عهده دادگاه گذاشته است. مثلا در عربستان قاضی تصمیم می گیرد که آیا مجرم بر اساس علائم فیزیکی بلوغ، کودک است یا نه، منتها نه در زمان ارتکاب جرم بلکه در هنگام دادگاه.
دیگر چالش در راه لغو اعدام کودکان، انسداد سیاسی در ایران است. مخالفان اعدام کودکان، فرصت طرح مسئله را در جامعه پیدا نمیکنند. پیشنیاز لغو اعدام، مطرح شدن و بررسی ابعاد و پیچیدگیهای مختلف آن در جامعه است، اما به دلیل فشارهای سیاسی و مقدس پنداشته شدن اعدام و قصاص در جوامع اسلامی، چنین فرصتی برای فعالان حقوق بشر و حقوق کودک وجود ندارد.
حکومت ایران نه تنها با هرنوع تلاش ساختاری، بلکه حتی با تلاشهای فردی و موردی برای جلب رضایت خانوادهها و اولیای دم نیز برخورد میکند. بهرام رحیمی، فعال حقوق کودک، در این زمینه به ایرانوایر میگوید: «دستگاه قضایی جموری اسلامی، بر اساس متن قرآن، قصاص را حق خصوصی میداند. اما هروقت بخشی از جامعه مدنی و گروهها و افراد شناختهشده برای جلب رضایت خانواده شاکی، اقدام میکنند، به طور غیرمستقیم اهرمهایی از طرف حاکمیت فعال میشوند تا جلوی آن را بگیرند.» نمونه آن، احضار عزتالله انتظامی، پرویز پرستویی و کیومرث پوراحمد به دادسرا، در پی تلاش آنها برای جلب رضایت شاکی پرونده نوجوان محکوم به اعدام، بهنود شجاعی بود.
شاید یکی از دلایل مقابله حاکمیت با تلاشهای جامعه مدنی برای کسب رضایت خانوادههای قربانی، این باشد که نمیخواهند این راه حلها عمده و تبدیل به فرهنگ شود. به میزانی که خانوادههای قربانی قاتل فرزندشان را که کودک است میبخشند، این الگو رایج و به فرهنگ تبدیل میشود و باورهای سنتی شکسته میشود.
هرچند در موارد مختلف، جامعه تلاش کرده از خانواده مقتول رضایت بگیرد، اما به صورت ساختاری این اجازه به فعالان حقوق کودک داده نمیشود که مسئله را برای جامعه باز کنند و از دستگاه قضایی بخواهند این موضوع به رأی عموم گذاشته شود. بهرام رحیمی معتقد است: «احتمالا میدانند اکثر جامعه موافق نیست که کودکی که در شرایط اجتماعی بد رشد کرده و در شرایط درگیری قرار گرفته، اعدام شود.»
ضمن این که خردهفرهنگ سنتیتر جامعه، بر این باور است که خانوادهای که با طلب دیه از اعدام قاتل فرزندش میگذرد، در واقع بر سر خون او معامله کرده و نگاه مثبتی به این موضوع ندارد. رحیمی میگوید: «محاصره اقوام و بخش سنتی جامعه، باعث میشود خانوادههایی که رضایت میدهند که قاتل فرزندشان آزاد شود، تحت فشار روانی قرار گیرند.»
خانوادههای زیادی وجود دارند که با گرفتن دیه، از قصاص میگذرند. اما معمولا خانوادهی کودکی که مرتکب قتل شده، توان پرداخت دیه را ندارد. دولت در چنین مواردی هیچ اقدامی نمیکند و کودک سالها در زندان (یا کانون اصلاح و تربیت) میماند. رحیمی میگوید: «دولت از کودکانی که مرتکب قتل شدهاند، درست مانند کودکان کار و خیابان، هیچ حمایتی نمیکند؛ اما وقتی منافعش ایجاب کند، دانشآموزان را حتی به اردوهای مرگ میفرستد! وقتی قرار است که آموزش و زندگی خوب را تامین کنند و به جای سرکوب حاشیهنشینان، برای آنها برنامه داشته باشند، میگویند کودک متعلق به خانواده است. اما وقتی پای آموزش ایدئولوژیک باشد، مدارس را به حوزههای علمیه میدهند.»
تا کنون هیچ پژوهشی انجام نشده که نشان دهد چه عواملی در این که یک خانواده گذشت کند و جلوی اعدام یک کودک را بگیرد، تاثیرگذار است.
در ایالتهایی از آمریکا که حکم اعدام هنوز وجود دارد، تفاوت روشنی میان قتل عمد و قتل غیرعمد وجود دارد. اما در ایران، این مرز مشخص نیست و کودکان زیادی به دلیل قتلهایی که در سیستمهای قضایی مترقیتر عمد محسوب نمیشوند، اعدام میشوند. «قتل عمد» در یک سیستم قضایی پیشرفته، قتلی است که قاتل برای آن برنامهریزی قبلی داشته باشد؛ شرطی که در مورد کودکان به هیچ وجه صدق نمیکند. کودکان در شرایطی نیستند که برای مرگ دیگری برنامهریزی کنند و عموماً درکی از مفهوم مرگ ندارند. نظام قضایی ایران که بر مبنای فقه شیعه تدوین شده، اما به چنین تفکیکهایی التزام ندارد.
از سوی دیگر، «اقرار» در آئین دادرسی ایران، اهمیت زیادی دارد. اگر به جای اقرار، «ادله» محوریت داشت، کار پلیس سختتر بود و نمیتوانست بر مبنای اقرار متهم، پرونده را ببندد. این موضوع در خصوص متهمان کودک اهمیت بیشتری دارد. فریب کودکان برای اقرار، سادهتر است و ممکن است کودک برای خلاصی از شرایط سخت جسمی و روانی، به سادگی اقرار کند؛ مانند آنچه در خصوص دلارا دارابی اتفاق افتاد. کودکی که در 17 به قتل یکی از بستگان خود اعتراف کرد، اما تمام انکارهای بعدی او فایده نداشت و در حالی که دلایل مختلف نشان میداد که او قاتل نیست، دلارا بر مبنای اعتراف خود، در 23 سالگی اعدام شد.
در فیلم «شهر زیبا»، اصغر فرهادی، کارگردان ایرانی، کودکی را به تصویر میکشد که درست در روز تولد هجده سالگی، از کانون اصلاح و تربیت به زندان منتقل میشود و انتظار چندسالهاش برای اعدام – که خود شکنجه مضاعف فرد محکوم است-، به پایان خود نزدیکتر میشود. کودکی که در حاشیه فقر و خشونت و فقدان امنیت رشد کرده، و در موقعیتی ناخواسته، دست به قتل زده بود. ممکن است داستان زندگی فردین جعفریان، چنین نبوده باشد ولی فرجام زندگی او چنین بود، قربانیان اغلب گمنام سیستم اجتماعی و قضایی یک شهر زشت!
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر