(پژوهشگر در دپارتمان تاریخِ دانشگاه تکزاس در آستین)
رابطه میان اسرائیل و ایران به اولین سالهای تشکیل دولت اسرائیل بر میگردد؛ و از همان زمان، پایههای سیاستهای ژئوپلیتیک دو کشور بنا نهاده شد. با این حال، رابطه سیاسیِ دو کشور صرفاً به روابطِ سران و نخبگان سیاسی محدود نمیشد. تا جایی که به حکومت پهلوی مربوط میشود، حتی حلقههای مخالف و اپوزیسیونِ نظام نیز در ده های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ روابطی پیچیده و گاهی حتی دوستانه ای با دولت اسرائیل داشتند. بسیاری از این افراد و گروهها معتقد بودند که در خاورمیانه معاصر ، اسرائیل و ایران از ماهیتی منحصر به فرد برخوردار اند. البته این نگاه پس از جنگِ سال ۱۹۶۷ مشخصاً کم رنگ شد و از میان رفت.
به فاصله کمی پس از تأسیس کشور اسرائیل در سال ۱۹۴۸، داستان عاشقانه جدیدی در خاورمیانه شکل گرفت. در سال ۱۹۵۰، ایران کشور اسرائیل را به صورت "دفاکتو" [یعنی موقتی و به منظور برقراری مناسبات سیاسی، و نه به صورت "دو ژور"، یعنی رسمی و حقوقی] به رسمیت شناخت، و سفارتخانه خود را در اورشلیم غربی باز کرد. در آن زمان، ایران موطنِ بزرگترین جامعه یهودیانِ خاورمیانه بود (و البته هنوز هم این وصف صادق است)؛ و نیز پناهگاه امنی برای بسیاری از عراقیان یهودیای بود که از آزارها و فشارهای دولت عراق در سالهای دهه ۱۹۴۰ به ایران گریخته بودند.
گرچه اغلب جوامع یهودیِ جهان اسلام در فاصله سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۶ به صورت جمعی و انبوه به اسرائیل مهاجرت کرده بودند، غالب یهودیان ایرانی ترجیح دادند که که در میهن خود بمانند. رابطه آنها با جنبش صهیونیسم و اسرائیل به رابطهای پیچیده بدل شد. این حرف به این معنا نیست که یهودیان ایرانی ضد صهیونیسم بودند. ولی به خاطر تصمیمشان برای ماندن در ایران، هویتشان با صهیونیسم تعریف نمیشود. این نکته در تقابلی قاطع با اکثر جوامع یهودیِ عرب در سوریه، عراق، لبنان، مراکش، و لیبی قرار میگیرد. بسیاری از یهودیهای عرب تبار پیش از سال ۱۹۶۵ به کشور تازه تأسیسِ اسرائیل مهاجرت کردند، و دلیل مهاجرت آنها عمدتاً تنشهایی بود که در بطن اختلافهای رو به گسترشِ اسرائیل و فلسطین بیشتر و بیشتر هم میشد.
با توجه به سلطه و حضور پر رنگ "فرضیه آریایی" در ایران و گرایشی عمومی به سمت غرب در دوران حکومت پهلوی، پیمان ایدئولوژیک با اسرائیل کاملاً در این چارچوب می گنجید و معنا می داد. و این نکته به خصوص پس از "انقلاب سفید" در سال ۱۹۶۳ - نهضتی که وعده داده بود ایران را به سرعت و همگام با کشورهای غربی، مدرنیزه و متجدد کند - صدق میکند. این تصور که ترکیه، اتیوپی، ایران، و اسرائیل - با اینکه در "شرق" جای دارند - از نگرشی "غربی" برخوردار هستند به بخشی جدایی ناپذیر از ائتلاف منطقهای میان کشورهای غیر عربِ "خاورمیانه بزرگ" تبدیل شد. این ائتلاف به "دکترین پیرامون" مشهور شده است. [بنابر آن، اسرائیل باید با این کشورها روابط محکم و دوستانه برقرار کند تا در مقابله با خطر اعراب، موازنه قدرت حاصل شود].
ولی از نظر بسیاری از ایرانی ها، شاه حاکمی عمیقاً غیر محبوب، مستبد، و خودرأی بود. علی رغم نقش اسرائیل برای خنثی کردن استبداد شاه، توجه و علاقه نخبگان ایران به اسرائیل باعث شد که در ایران، نگاه کاملاً مثبتی نسبت به این کشور شکل بگیرد. به یمن روابط نزدیک میان ایران و اسرائیل، ایرانیها مایل بودند اسرائیل را در پروژههایی مثل بازسازی شهر قزوین پس از زلزله سال ۱۹۶۲ دخالت دهند. در واقع، ترجیح آنها این بود که به جای پلیس مخفی ایران، "ساواک"، اسرائیل این پروژه را به دست بگیرد؛ طرفه آنکه "ساواک" با کمک و آموزش "موساد"ِ اسرأیل تأسیس شده بود.
گرچه بسیاری از رهبران سیاسیِ جوامع یهودیان ایرانی با جنبش صهیونیسم همدل بودند، بیشتر یهودیهای ایران نسبت به آن بی تفاوت و بی طرف ماندند. در واقع، بسیاری از آن ها به جنبشهای چپی در ایران پیوستند و به تدریج صاحب مقام و مرتبه شدند. گویی میخواستند نشان دهند که تعهدات سیاسیشان در وهله اول به ایران تعلق دارد. این نگاه طبیعتاً به سرخوردگی بزرگی در اسرائیل دامن زد، چرا که وجود دولت اسرائیل بر این تصور بنا نهاده شده بود که سرنوشت یهودیان در سراسر جهان و سرنوشت دولت اسرائیل به گونهای جدایی ناپذیر در هم تنیده شده است.
تفسیر غالب یهودیان ایران از صهیونیسم با صهیونیسم سیاسیای که در آن دوره توسط دولت اسرائیل تبلیغ میشد فرق میکرد. تفسیر ایرانیها وجود دولتی یهودی را ایجاب نمیکرد، بلکه احساساتی دینی و وابستگی هایی عاطفی - معنوی به "صهیون" [ واژهای که در کتاب مقدس برای اشاره به اورشلیم استفاده شدهاست] را انعکاس میداد. البته این نگاه، خاص یهودیان ایران نبود، بلکه به طور کلی، در میان یهودیان خاورمیانه نیز دیده میشد؛ ولی عملاً فقط مختص ایرانیها باقی ماند، چرا که سایر جوامع یهودی خاورمیانه در فاصله سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۶ تقریباً نابود شده بودند.
گرچه بسیاری از یهودیان ایرانی خویشاوندانی در اسرائیل داشتند و به اسرائیل نیز سفر کرده بودند، اسرائیل بخشی از هویت یهودی آنها نبود. در واقع، اصلاً به خود نمیدیدند که کشور محبوب خود را به نفع هیچ کشور دیگری، از جمله اسرائیل، ترک کنند. آنها در تفسیر سیاسی از صهیونیسم با نهضت صهیونیسم همراه نمیشدند، به این معنا که وجود هیچ دولتی را از مفهوم صهیونیسم استنباط نمیکردند.
برای درک جایگاه ممتاز و خاصی که اسرائیل در جهان بینیِ ذهن ایرانی به خود اختصاص داده بود، باید به آثار یرانیانی نگاه کرد که در مورد اسرائیل مطلب نوشته اند. کسی که به بهترین شکل، تحولات اسرائیل را در ذهن عموم مردم ایران به تصویر کشیده جلال آل احمد، روشنفکر ایرانی، است. آل احمد، که زمانی عضو حزب توده ایران بود، با انتشار کتاب غرب زدگی در سال ۱۹۶۲ مورد تشویق و حمایت چپها قرار گرفت. آل احمد در این کتاب، تمایل بخشهای عظیمی از جامعه ایران را در تقلید کورکورانه از غرب به باد انتقاد گرفت. غرب زدگی بر زوال ناگزیر فرهنگ و تمدن ایرانی تأسف میخورد. انتشار این کتاب بر نسل بعدی انقلابیهای ایران از جمله علی شریعتی و سید علی خامنه ای، رهبر فعلی ایران، تأثیر میگذارد.
با توجه به جایگاه خاص آل احمد هم در تکوین چپ ایرانی و هم در تکامل بخشیدن به ایدئولوژیهای سیاسی معاصر در ایران، نمیتوان انتظار داشت که او از اسرائیل به عنوان الگوی یک جامعه نام ببرد. با این حال، آل احمد ایدهها و اندیشههایی را در مورد اسرائیل مطرح کرد که در میان حلقههای روشنفکری در ایران، پیش از ۱۹۶۷، رواج داشت. ایده آن ها این بوذ که اسرائیل ذاتآً متحدی فرهنگی و سیاسی است.
دو سال پس از انتشار غرب زدگی، آل احمد و همسرش، سیمین دانشور، به اسرائیل سفر میکنند. سفرنامه آل احمد، "سفر به ولایت عزرائیل"، گواهی است بر تأثیر عمیقی که اسرائیل بر او نهاده است. این روشنفکر منتقد درباره اسرائیل چیزی جز تحسین و تمجید نمیگوید. او دیدار خود را از "ید وشم" (Yad Vashem)، موزه یادبود هولوکاست، با جزئیات شرح میدهد، از افسون خود با رستاخیز مردم یهود پس از هولوکاست سخن میگوید، و با لحنی مثبت از ایده شهرکهای "کیبوتص" (Kibbutz) که ساکنین آنها به طور اشتراکی با هم زندگی می کنند، و ایدئولوژی سوسیالیستیِ دولت اسرائیل یاد میکند.
او "کیبوتص" را برای خواننده ایرانی این طور توصیف میکند: "در آنجا اساسی برای اجتماعی کردن وسایل تولید کشاورزی در ناحیهای از دنیا نهاده بودند که از سوسیالدموکراسی روس الهام میگرفت و نه از استالین". می بینیم که آل احمد اسرائیل را با وجه "صحیح" ایدئولوژی کمونیسم پیوند میدهد، کمااینکه حزب توده نیز در آن زمان با میراث استالینیِ کمونیسم مخالفت میکرد و از آن فاصله میگرفت.
البته شاید برای همدلی قوی آل احمد با اسرائیل دلیل دیگری هم باشد. در سفرنامه خود، آل احمد اعراب را با زبانی تند و انتقادی وصف میکند و آنها را دشمنان ایدئولوژیک و فرهنگی ایران میداند. تنشهای فرهنگی میان اعراب و ایرانیان به وضوح در متن خود را نشان میدهد. آل احمد مینویسد: "من شرقی غیرعرب، فراوان، چوب اعراب را خوردهام و هنوز هم میخورم. با همهی باری که از اسلام به دوش من بوده است و هنوز هست، ایشان مرا "عجم" میدانند"، که در این متن، منظورش از "عجم"، "بیگانه" و "بی سواد" نیز هست. اظهاراتی از این دست را میتوان در سراسر متن پیدا کرد. با توجه به جایگاه اجتماعی ال احمد، سفرنامه او بدون شک در ذهنیت و برداشت ایرانیها از اسرائیل تأثیر داشته است.
"سفر به ولایت عزرائیل" به صورت مقالههایی در روزنامهای چاپ میشد که در میان روشنفکران سکولار و مذهبی بسیار خواننده داشت. مثلاً، سید علی خامنهای گفته بوده که سفرنامه آل احمد نه فقط او را گیج و مغشوش کرده بود، که به بحث و جدلی مفصل میان روحانیون و طلاب جوان قم نیز دامن زده بود، به خصوص به این دلیل که آنها میان این کتاب و دیگر نوشتههای قبلی آل احمد - بیش و پیش از هر چیز، غرب زدگی - تناقضی ذاتی میدیدند.
سال ۱۹۶۷ لحظهای حساس در روابطِ میان ایرانِ پهلوی و دولت اسرائیل بود. "جنگ شش روزه"، که در آن اسرائیل به کشورهای همسایه خود حمله کرد و کرانه باختری، نوار غزه، شبه جزیره سینا، و بلندیهای جولان را به تصرف خود در آورد، اسرائیل را در چشم روشنفکران ایرانی، به قدرتی استعماری بدل کرد. پس از جنگ، بسیاری از کشورهای بلوک شوروی، و نیز احزاب پر نفوذ آنها (از جمله حزب توده ایران) روابط خود را با اسرائیل قطع کردند.
جلال آل احمد فصل آخر سفرنامه خود را در سال ۱۹۶۸ نوشته، و با صداقت تغییر نگاه ایرانیها را به اسرائیل انعکاس میدهد. در این فصل، او اسرائیل را بخشی از چارچوب سرمایه داری غرب در منطقه میداند، و توضیح میدهد که رژیمهای ارتجاعی عرب آلت دست اسرائیل و قدرتهای استعماری شده اند. او همچنین از روشنفکران نخبه فرانسه انتقاد میکند که زمانی ستمی را که به اعراب شده بود محکوم کرده بودند ولی حالا از یک استعمار جدید استقبال و حمایت می کنند. انتقاد او مستقیماً متوجه "ژان پل سارتر" (Jean Paul Sartre) و "کلود لانزمن" (Claude Lanzmann) بود که استعمار فرانسه در الجزایر را محکوم کرده و ماجراجوییهای بریتانیا را به باد انتقاد گرفته بودند، ولی حالا به طرز معجزه آسایی توانسته اند دقیقاً همان مسائل را در خصوص اسرائیل نادیده بگیرند.
پس از سال ۱۹۶۷، با تغییر موضع نخبگان ایران نسبت به اسرائیل، نگاه عموم مردم نیز به گونهای چشم گیر تغییر یافت. نمونه واضحی از این نکته را یک سال پس از این تاریخ، میتوان دید. در سال ۱۹۶۸، تیمهای ملی ایران و اسرائیل در تهران در چارچوب مسابقات جام آسیا به مصاف هم میروند. "حبیب القانیان"، رییس انجمن کلیمیان تهران و سرمایه دار بزرگ یهودی ایرانی، تعداد زیادی از این بلیتهای این مسابقه را برای یهودیهای ایرانی میخرد تا برای تشویق تیم اسرائیل به ورزشگاه بیایند. با این حال، مسابقه دو تیم به صحنهای تبدیل میشود که در آن طرفداران تیم ایران مخالفت خود را با سیاستهای دولت اسرائیل با شدت و حدت ابراز کنند. تیم اسرائیل و طرفدارانش مجبور میشوند با همراهی پلیس ورزشگاه را ترک کنند. این ماجرا انعکاس دهنده تغییر عظیمی در نگاه ایرانیها به اسرائیل بود. کشوری که روزی شریکی محبوب بود حالا بیگانهای نامطلوب شده که تنها به لطف مشت آهنین شاه ایمن میماند.
در اوائل سالهای دهه ۱۹۷۰، شاه تلاش میکرد تا در خاورمیانه و نیز فراتر از آن، متحدین جدیدی پیدا کند. شاه در روابط خود با اتحاد جماهیر شوروی و برخی از کشورهای عربی تجدید نظر کرد. پیمان صلح با عراق و نیز انتخاب "جیمی کارتر" به ریاست جمهوری آمریکا در سال ۱۹۷۶، و انتقادهای تندی که "کارتر" در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران مطرح کرد، باعث شد تا شاه نگاه منفی تری به اسرائیل پیدا کند.
اواخر دهه ۱۹۷۰، انقلاب حکومت شاه را بر انداخت. رژیم جدید احساسات عموم مردم ایران را به اسرائیل بازتاب میداد؛ دیپلمات ها و هیأت های نمایندگی اسرائیلی را از ایران بیرون کرد، و روابط محکمی با نهضت مقاومت فلسطین برقرار ساخت. امروزه، اکثر ایرانیها احساسات گوناگونی را که پیش از ۱۹۶۷ نسبت به اسرائیل داشتند فراموش کرده اند. نوشتههای جلال آل احمد تقریباً تنها سندِ موجود از آن دوران است.
صحنهای از مسابقه کذایی ایران و اسرائیل در سال ۱۹۶۸.
برای دیدن منبع روی این لینک کلیک کنید
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر