۱. ایران و افغانستان تا آستانه جنگ پیش رفتند.
در سال ۱۹۹۸ ایران در بحبوحه تنش با طالبان، ۲۰ هزار سرباز به مرزِ ۹۰۰ کیلومتری خود با افغانستان اعزام کرد. این ماجرا پس از شکست «ائتلاف شمال» در «مزارشریف» و قتل عام بیش از دوهزار نفر که بیشتر آن ها افغانهای شیعه «هزاره» بودند و نیز آدم ربایی و قتل هشت دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی اتفاق افتاد.
وزارت خارجه ایران این دیپلماتها را به «شهدا» جنگ ایران و عراق تشبیه کرد. واکنش طالبان به تهدیدهای ایران این بود که کتابخانه «مرکز فرهنگی ایران» را سوزاندند. یک سخنگوی طالبان این طور تهدید خود را بیان کرد: «ایران باید بداند که اگر به خاک افغانستان حمله شود، شهرهای ایران را هدف قرار میدهیم و تمام مسوولیت به گردن مقامات ایران خواهد بود.»
البته ایران حمله نکرد ولی حمایت و پشتیبانی خود را از ائتلاف شمال که نهضتی ضد طالبانی بود، افزایش داد.
۲. ایران برای سرنگونی طالبان به امریکا کمک کرد.
پس از قتل «احمدشاه مسعود»، فرمانده ائتلاف شمال در ۹ سپتامبر ۲۰۰۱ و حمله پیکارجویان به امریکا دو روز بعد از این ماجرا، ایران و امریکا نقطه مشترکی را در افغانستان یافتند. محمد خاتمی، رییس جمهوری وقت ایران در مصاحبهای با «بیبیسی» می گوید: «طالبان دشمن ما است. امریکا هم احساس میکرد طالبان دشمن ما است و سرنگونی طالبان در درجه اول تأمین کننده منافع ایران بود.»
ایران در گفت وگوهای «2+6» سازمان ملل در خصوص آینده افغانستان شرکت کرد و این باعث شد که امریکا کمکهای انسان دوستانه خود را از خاک ایران منتقل کند. ایران نیز متعهد شد که ۶۶۰ میلیون دلار برای بازسازی افغانستانِ پس از جنگ بپردازد.
۳. محمدجواد ظریف ائتلاف شمال را قانع کرد تا از کرزای حمایت کند.
وقتی در سال ۲۰۰۱ ائتلاف شمال با کمک نیروی هوایی امریکا، کابل را باز پس گرفت، رهبری این گروه که بیشتراز تاجیکها تشکیل میشد، امید داشت که منافع قومی خود را ارتقا بخشد. ولی آن گونه که «جیمز دابینز»(James Dobbins)، فرستاده ویژه امریکا در افغانستان میگوید، فرستاده ایران، یعنی محمدجواد ظریف در جریان کنفرانس «بُن» در مورد امور افغانستان، در همان سال ۲۰۰۱ به «حامد کرزای» که از تباری «پشتون» بود، پیشنهاد میدهد که رهبر افغانستان شود.
ظریف، وزیر کنونی امور خارجه ایران دیرتر رهبر ائتلاف شمال، یعنی «یونس قانونی» را قانع میکند که کرزای را به رهبری بپذیرد که در عین حال از حمایت امریکا هم برخوردار است.
با این که در آن زمان ایران روابط نزدیک ویژهای با کرزای نداشت، ظریف احتمالاً در او این قابلیت را دیده بود که بتواند احزاب متفرق را با هم متحد کند و حکومتی با ثبات تشکیل دهد.
۴. رییس دفتر کرزای از ایران بسته های پول دریافت کرد.
در سال ۲۰۱۰ کرزای در کنفرانسی مطبوعاتی اعلام کرد که رییس دفتر وی، «عمر داودزی» به طور منظم ۷۰۰ هزار یورو پول نقد از ایران دریافت می کند. کرزای تأکید کرد که پرداختیهای ایران «هیچ چیز پنهانی» نبوده اند و امریکا نیز همین کار را انجام داده است.
روزنامه «گاردین» در همان زمان از کرزای نقل کرد:«ما از ایران بابت کمک مالی ممنون هستیم. افغانستان و ایران روابط واقعی دو همسایه را دارند... این دو کشور به روابط نزدیک خود ادامه میدهند و ما نیز از ایران باز هم کمک مالی در خواست خواهیم کرد.»
۵. ایران به حمله های طالبان علیه نیروهای امریکا یاری میرساند.
پس از سخنرانی جورج بوش در سال ۲۰۰۲ که ایران و چند کشور دیگر را «محور شرارت» خواند، همکاری ایران و امریکا در افغانستان نیز رو به کاهش گذاشت و از سوی دیگر، مناقشه بر سر برنامه هستهای ایران تشدید یافت.
«شاشنک جاشی»، عضو «مؤسسه سلطنتی نیروهای متحد بریتانیا» میگوید از آن زمان به بعد، عناصری در ایران «دستگاه های انفجاری ابداعیِ» (IED) پیشرفتهای را در اختیار نیروهای طالبان قرار دادند. به گفته جاشی، طالبان در حمله های خود تا مدتهای زیادی از این دستگاهها استفاده میکرده اند و احتمال دارد که رهبر ایران، علی خامنه ای نیز سربسته از این اقدام حمایت کرده باشد.
به نظر «علی اسکات» (Ali Scotten)، عضو مؤسسه تحقیقاتی «رَند» (Rand)، ایران حمله های خود را به گونه ای ترتیب میداد که برای نیروهای امریکا مشکل آفرین باشد و در عین حال، آنها را محدود و فرسوده کند تا از این راه امکان حمله به ایران را پایین بیاورد: «هدف اصلی ایران این بود که امریکا را در خاک افغانستان زخمی کند و به این ترتیب پیامی به امریکا بفرستد با این مضمون که اگر به منزوی کردنِ ما ادامه دهید، یا اگر به فکر حمله به ما هستید، این ها بخشی از اهرمهایی است که ما در چنته داریم.»
۶. یکی از فرماندهانِ به اسارت گرفته شده طالبان فاش کرد که ایران به او پیشنهاد داده در ازای پول، در تأسیسات آب افغانستان کارشکنی کند.
موافقت ایران و افغانستان در مورد دسترسی به آب رودخانه «هلمند» و نیز مناقشات مربوط به تقسیم آب بین دو کشور، سابقهای بیش از یک قرن دارد. موافقتنامه سال ۱۹۷۳ هم به دلیل انقلاب ایران و هم بر اثر آشوبها و ناآرامیهای مدام در افغانستان، هیچ وقت به طور کامل اجرا نشد.
ایرانیهای مقیمِ حوالیِ دریاچههای رود هامون در سیستان و بلوچستان در معرض قطع منابع آبی افغانستان هستند. از آن سو، افغانستان ادعا میکند که ایران به شورشیان کمک میکند تا پروژههای سدسازی را متوقف کند. در سال ۲۰۱۱ یکی از فرماندهان به اسارت گرفته شده طالبان فاش کرد که ایران ۵۰ هزار دلار به او پیشنهاد داده بود تا در ساخت و تعمیر سد «کمال خان» در ولایت «نیمروز» کارشکنی کند.
۷. بعضی از افغان ها نگرانند که مبادا آلت دست ایران شوند.
ایران نفوذ «نرم» قابل توجهی در افغانستان دارد. این نفوذ را از راه تأسیس نهادهایی همچون مدرسه و مسجد به دست میآورد که فعالیتهایی در جهت منافع ایران انجام میدهند. همچنین کتابهایی را به مدرسه ها و دانشگاهها تقدیم میکند که در این راستا تنظیم شده اند. ایران مدرسه بزرگی هم در کابل تأسیس کرده که وعده آیت الله خمینی مبنی بر تأسیس «دولتهای اسلامی» و نیز «ولایت فقیه» را ترویج میدهد.
جاشی میگوید که هرچند بیشتر مقامات افغان نگاه مثبتی به نقش ایران در این کشور دارند ولی در مورد دامنه نفوذ ایران تا حدی «خشم فرهنگی» هم دیده میشود؛ به ویژه در میان خبرنگارها و روشنفکران افغان. بعضی از سیاستمداران شیعه افغانستان نیز هیچ نمیخواهند آلت دست ایران محسوب شوند و به همین دلیل روابط خود را با غرب حفظ میکنند.
۸. ایران تهدید کرد که مهاجران افغان را اخراج می کند.
پس از حمله شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹، صدها هزار افغان به ایران مهاجرت کردند. ایران در ابتدا با آنها رفتار خوبی داشت و برای آنها امکانات درمانی، غذا و نیز برای کودکانشان شرایط آموزشی مهیا کرد. دستهای از این مهاجران در اوایل سالهای دهه ۱۹۹۰، پس از سقوط حکومت کمونیستی، به افغانستان بازگشتند ولی سلطه طالبان در سال ۱۹۹۴ دوباره به موجی از مهاجرت دامن زد.
هم اکنون نزدیک به دو میلیون افغانی در ایران زندگی میکنند که بسیاری از آن ها هم هیچ گونه مدرک اقامتی ندارند. بنابراین، از موقعیت مناسبی برخوردار نیستند. در دورانی که تحریمهای غرب علیه ایران به بالاترین حد خود رسیده بود، برخی از ایرانیها این دسته از مهاجران را متهم میکردند که شغلهای موجود را میقاپند و مرتکب جرم میشوند.
ازسوی دیگر، ایران هیچ استراتژی درازمدتی برای ادغام افغانها ندارد و زمانی که میخواست افغانستان را از امضای همکاریهای دو جانبه با امریکا باز دارد، دولت این کشور را با تهدید اخراج دسته جمعی مهاجران افغان، زیر فشار گذاشت.
۹. هند نزدیک ترین متحد ایران در مورد افغانستان است.
پس از سقوط شوروی، ایران و هند هر دو از ائتلاف شمال حمایت کردند تا در برابر نفوذ پاکستان بر طالبان و دیگر گروههای افراطی سنی بایستند؛ هدفی مشترکی که هنوز هم این دو کشور آن را دنبال میکنند. برای تحقق این هدف، ایران تلاش کرد تا دسترسی هند را به بازارهای آسیای مرکزی از طریق راه اندازی «پروژه توسعه بندر چابهار» در دریای عمان سهولت بخشد. از سوی دیگر، در ساخت بزرگراه «زرنج - دل آرام» که چابهار را به بزرگراه «قندهار-هرات» وصل میکند، همکاری کرد. هند نیز از آن جا که راه سازی را در خاک پاکستان ناممکن میداند، در هر دو پروژه دهها میلیون دلار سرمایه گذاری کرده است. ایران امیدوار است که همکاری با هند در جهت ثبات افغانستان مؤثر واقع شود.
۱۰. منافع ایران و امریکا در افغانستان یک بار دیگر بسیار به هم نزدیک شده است.
به اعتقاد برخی کارشناسان، سیاست ایران در قبال افغانستان نسبتاً میانه رو و معتدل بوده است، هرچند که در صورت بروز تنش میان ایران و امریکا، ممکن است تغییر کند. ایران همیشه با حضور دراز مدت امریکا در افغانستان مخالفت داشته است. ولی در عین حال، هم ایران و هم امریکا خواستار آن هستند که افراط گرایی سنی سرکوب شود، افغانستان به حال ثبات برسد و با قاچاق مواد مخدر از افغانستان و از گذر ایران که به نوبه خود به طالبان هم کمک مالی میرساند، مقابله شود. علی اسکاتن میگوید: «با نگاهی خوش بینانه، میتوان گفت که حتی اگر روابط ایران و امریکا بهبود نیابد، تا زمانی که ایران در جهت منافع خود در افغانستان حرکت کند، یعنی بخواهد افغانستانی با ثبات و با اقتصادی پر رونق برقرار شود، در نهایت منافع امریکا را هم برآورده خواهد کرد.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر