«شهر خلوت شده است، اگر كسي اين جرئت را به خود بدهد و از خانه خارج شود ميبيند اصفهان ديگر مثل قبل نيست، خيابانها حسابی خلوت شدهاند و خیلی ها تا هوا تاريك نشده، می روند خانه.» اينها را زهرا ميگويد، دختري اصفهاني كه اگرچه بعد از حادثه اسيدپاشي ترس زيادي براي رفتن به خيابانهاي شهر دارد، اما مجبور است براي انجام برخي كارها خانه را ترك كند: «اين روزها تا مجبور نشوم بيرون از خانه نميروم و اگر هم بروم تا قبل از تاريك شدن هوا خودم را به خانه ميرسانم.»
ميتوان گفت زهرا دختر شجاعي است، زيرا هاله كه دختري 28 ساله است ميگويد از زماني كه اين حادثه تلخ براي دختران اصفهاني رخ داده، زندگياش فلج شده است. هاله ميگويد: الان نزديك 15 روز است كه از خانه بيرون نرفتهام، تمام كلاسهايم را رها كردهام و اگر هم از خانه بيرون بروم از ماشين پياده نميشوم و شيشهها هم تمام مدت بالا هستند. اين شرايط فقط براي هاله نيست، او ميگويد تمام خانمهايي كه با آنها ارتباط دارند نيز در شرايط مشابهي به سر ميبرند.
ندا كه دو سال قبل ازدواج كرده نيز در شرايطي مانند هاله به سر ميبرد. او اين روزها را سراسر اضطراب توصيف ميكند و ميگويد: الان اصلا مشخص نيست شرايط به چه صورت است، هنوز براي ما روشن نشده است كه اين جنايت را يك نفر انجام داده يا چند نفر. ندا براي پيگيري اخبار مربوط به اسيدپاشي رسانههاي سراسري كشور را دنبال ميكند زيرا فكر ميكند رسانههاي خارجي يا رسانههاي اجتماعي تمام واقعيت را نميگويند و اخبار آميخته با شايعه را منتشر ميكنند. او ميگويد: اما متاسفانه از اخبار سراسري هم اطلاعاتي به دست نميآورم كه مطمئن شوم ميتوانم بعد از دو هفته از خانه خارج شوم يا نه، در اخبار فقط اشد مجازات را براي فرد جاني خواستهاند و گفتهاند كه مظنونيني را دستگير كردهاند، يعني به صورت قطعي اين اطمينان را ندادهاند كه فرد يا افراد جنايتكار را دستگير كردهاند.
مقامات رسمی چند روزی است که در این باره سکوت کرده اند. در تازه ترین اظهارنظر، نقوی حسینی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران گفته است: «فردی روانی این اقدام را انجام داده است.» پیش از این بارها مسئولان حکومت ایران گفته بودند این کار توسط عوامل وابسته به دستگاه های جاسوسی غرب و اسرائیل انجام شده است. امام جمعه اصفهان هم دو روز پیش در خطبه های نماز جمعه این شهر گفت: «بر همه مردم واجب شرعی است که برای دستگیری عامل اسیدپاشی کمک کنند تا او بسزای اعمالش برسد.» استاندار اصفهان هم گفته 10 تیم امنیتی برای شناسایی اسیدپاش تشکیل شده، ده ها نفر هم به عنوان مظنون بازداشت شده اند ولی شاید اسیدپاش از اصفهان فرار کرده باشد. او هم گفته احتمالا یک فرد روانی این کار را انجام داده است.
تحلیل محتوای اظهارنظرهای رسمی در ده روز گذشته نشان می دهد فعلا مسئولان حکومت ایران تمرکز بیشتری برای بازداشت خبرنگاران و برخورد با رسانه هایی را دارند که به گفته آنها با جوسازی درباره اسیدپاشی سبب هراس اجتماعی شده اند.
مائده 35 ساله است. او كه از كودكي ساكن اصفهان بوده است ترجيح ميدهد «بميرد» تا اينكه روي صورتش اسيد ريخته شود. او كه تحصيلات معماري دارد، مانند ديگر زنان اصفهاني از زمان تاييد اين حادثه در اصفهان خانه را ترك نكرده و تمام كارهاي خود را به زماني موكول كرده است كه تكليف اين حادثه از سوي مسئولان مشخص شود. او ميگويد: چند سال قبل شايعه شده بود كه يك قاتل جاني در اصفهان پرسه ميزند اما يادم ميآيد كه در آن زمان چنين ترسي نداشتم، راحت به كارهاي روزانهام ميرسيدم و رفت وآمدم در شهر برقرار بود اما اسيد چيزي نيست بتوانم به راحتي از كنار آن عبور كنم، الان حتي در ماشين هم كه هستم ميترسم، با خودم ميگويم اگر گير قاتل بيفتم تكليف روشن است با تير گلوله يا چاقو كشته ميشوم اما فكرش را هم نميكنم كه اسيد روي صورتم بپاشند و بتوانم با اين زخم زندگي كنم، واقعا ترجيح ميدهم بميرم. مائده كه نگراني و ترس از صداي او آشكار است ميگويد بالاخره خود را زماني از اين حبس اجباري خارج ميكند كه از دستگيري اسيدپاش مطمئن شود.
البته همه شهروندان در وضعیت حبس اجباری به سر نمی برند و در جستجوی راهی برای خروج از این بحران اجتماعی که زندگی شخصی شان را به شدت تحت تاثیر قرار داده برآمده اند.
مهری نجف آبادی مهندس معمار است و در یک شرکت طراحی دکوراسیون کار میکند، او به ایران وایر میگوید: «دو روز اول مرخصی گرفتم اما مگر میشود، کار را تعطیل کرد.» او حالا پیشنهاد شوهرش را اجرا میکند. «شوهرم گفت: این ها به حجاب حساس هستند. من هم تصمیم گرفتم چادر سر کنم بلکه ...» حرفش را قطع میکند بعد از چند ثانیه میگوید: «چادر سر کردن سخت است اما بهتر از این است که صورتم بسوزد.» او تنها کسی نیست که برای غلبه بر وحشتش از این روش استفاده کرده: «در شرکت ما دیگر هیچ کدام از خانم ها ارایش نمیکنند. چند نفر دیگر هم مثل من چادر سر میکنن.»
آرزو لادونی یکی دیگر از شهروندان اصفهانی است. او در یک کار گاه خیاطی کار میکند. آرزو مرخصی نداشته و از روز اول بعد از انتشار اخبار اسید پاشی سر کار رفته است. اما او هم فکرش را به کار انداخته و روش خودش را به کار گرفته. روشی که حالا خیلی از کارمندان خانم کارگاه خیاطی از آن استفاده میکنند: «خیلی ترسیده بودم و نمیدانستم چطور سر کار بروم اول با خودم فکر کردم که پوشیه بخرم و صورتم را بپوشانم اما یکدفعه چشمم به کلاه کاسکت برادرم افتاد. او برای استفاده از موتور کلاه کاسکت میگذاشت. من هم از کلاه کاسکت استفاده میکنم.» استفاده از کلاه کاسکت برای او آسان نیست. او میگوید: «این کلاه ها واقعا سنگین هستند اما فعلا مجبورم، چون اگر این را روی صورتم نگذارم با تن لرزه باید توی خیابان راه بروم.»
سحر خدابخشی اما از پوشیه استفاده میکند او هم اسید پاشی و حجاب را بی ارتباط به هم نمیداند. او در یک شرکت راهسازی کار میکند و میگوید: «چیزی که ما را غمگین تر میکند این است که همکاران مرد مدام ما را مسخره میکنند.» او پوشیه اش را در آسانسور شرکت در میآورد و داخل کیفش میگذارد و بعداز ظهرها موقع برگشت به خانه دوباره در آسانسور آن را میزند. اما یکی از همکارانش او را در پارکینگ دیده و حالا همکاران مرد برایش دست گرفته اند: « مدام وسط حرف ها یشان با یکدیگر از کلمه برقع یا پوشیه استفاده میکنند. مثلا وقتی میخواهند بگویند پرونده را به من بده، اول با نیش خند میگویند: پوشیه را، ببخشید پرونده را به من بده و بعد غش غش میخندند.» اما سحر بازهم از پوشیه استفاده میکند. او میگوید: «من نمیخواهم صورتم را ازدست بدهم.»
آزیتا وفادار هم یکی دیگر از شهروندان اصفهانی است که این شوخیها را آزاردهنده میداند. او در یک مرکز مشترکان تلفن همراه کار میکند و از وقتی این خبرها را شنیده. آرایش نمیکند و موهایش را با مقنعه کامل میپوشاند: « توی محل کار ما جدیدا آقایان مدام با مسئله اسید پاشی شوخی میکنن. مثلا وقتی دارم برای خودم چای می ریزم یک از همکاران میگوید: برای من هم چای میریزی؟ اگر بگویم: نه. در جوابم با خنده میگوید: نریزی، اسید میپاشم روتا.» او چند تانیه سکوت میکند و میگوید: «باور میکنی با شنیدن این جمله دلم هری میریزد.»
عاطفه مادر است. او يك دختر دارد به نام مريم كه اصلا حاضر نيست به او اجازه خروج از منزل بدهد. ميگويد ميدانم دخترم اين شجاعت را دارد كه از خانه خارج شود اما من اجازه نميدهم. مريم ميگويد: شنیده ام پليسهايي با لباس شخصي شهر را تحت كنترل دارند اما شايد اگر با لباس پليس در شهر مشاهده ميشدند براي ما اطمينان بيشتري به همراه ميآورد البته شايد براي دستگيري مجرم بهتر باشد پليسها شناسايي نشوند.
مريم اين روزها دچار ترديد است، مانند بسياري از دختران و زنان اصفهاني. او اين ترديد را دارد كه اسيدپاش دستگير شده است يا نه. او ميگويد مردهاي اصفهان نيز اين روزها حال بهتري از زنان ندارند. مادر مريم ميگويد: درست است كه زن ها هدف اصلي هستند، اما فكر ميكنيد نگراني مردها از اتفاقاتي كه در كمين زنها، دختران و خواهران شان است خواب راحت ميكنند؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
من جای اسید پاشه بودم روی یک مرد هم میپاشیدم تا کلا اصفهان خالی از ترافیک بشه!